يادی از خانم اناليند و آقای ادوارد سعيد

 

 

مشتاق احمد کريم نوری

 

 

 

 

انگيزهء که باعث شده تا اين نوشته را منحيث يک روزنامه نگار مسلمان و افغان، به خاطر يک آدم غيرمسلمان نوشته و اهدأ بروح يک غيرمسلمان ديگر گردد،  فقط به خاطر عواطف انسانی است تا همان طوريکه صله رحم و حرمت به انسان در اسلام عزيز تائيد و تأکيد شده تا باشد که قدسيت و سوگند به قلم در جوامع غيرمسلمان که از ما مردم ذهنی تاريکی پيدا نموده اند بيشتر تفهيم گردد. روی اين ملحوظ اين يادداشت را به خانم « انا ليند» وزير امور خارجه سويدن که بعد از ظهر چهارشنبه دهم سپتامبر 2003 که بدون محافظ برای خريد به فروشگاه بزرگ « اِن کو» ( نورديسکا کمپانيت)، در مرکز استکهلم رفته بود و در آن جا از طرف يک شخص ناشناسی با کارد در نواحی بازو ، سينه و شکم، مورد حمله قرار گرفت هر چند به زودی به شفاخانه (کارولينسکا) منتقل شد اما به خاطر صدمه به جگر ناشی از ضربات چاقو و خونريزی زياد ساعت پنج و 29 دقيقه صبح پنج شنبه درگذشت او که 46 سال داشت در جمله وزرای جوان، جهان قرار داشت و خوش داشت هميشه در بين مردم باشد و از هفت لا پيچاندن های فعلی که نادر نيست نفرت داشت. در مراسم بزرگداشت  و يادبود آن وزير فقيد، بعضی از وزرای خارجه برحال و سابق، ديپلموماتان عالی رتبه و روزنامه نگاران بين المللی جهانی اين عمل غير انسانی را سخت نکوهش نمودند و بروح آن خانم پاک و بی باک درود فرستادند که ما نيز به نوبهء خود الحمدالله به حيث يک روزنامه نگار مسلمان و متعهد به شغل شريف، ظريف و نحيف روزنامه نگاری و نه (روزی نامه نگاری) عمل غيرانسانی مذکور را تقبيح می نمائيم و نوک سخن را به خاطر مرگ مرحوم ادوارد سعيد بانی و پايه گذار ادبيات مقاومت در دهه های اخير که به قول دکتور علی شريعتی که می گفت: ( انسان بودن نيست ، شدن است) به گفته کالبوکان که در مرگ ادوارد سعيد گفت: پيوند دانش و اخلاق و بالاخره انسان ِ بسيار خوب و به مفهوم واقعی کلمه، انسانی که آن کلمه را در نوشته ها حرف به حرف به مردم هجا می نمود ، اخير ماه سپتمبر به اجلاس خبرنگارن در سفر کانادا بودم که از مرگ ادوارد سعيد، پژوهشگر توانا و نويسنده ء شهير فلسطينی تبار آگاه شدم، کسانيکه نوشته های او را تعقيب نموده باشند از سبک و شيوهء او بکلی آگاه اند و من گاهگاهی در نوشته ها از جملات جاندار او نقل قول نموده ام. او صدای رسای ملت مظلوم فلسطين بود که بالاخره بتاريخ 25 سپتمبر در يکی از شفاخانه های نيويورک خاموش شد. سعيد تقريباً ده سال با مريضی جانسوز سرطان خون دست و گريبان بود مريضيی که در 57 سالگی دامنگيرش شده بود او را يک دهه آزار داد تا با لاخره در سن 67 سالگی اين شمع دنيای ادبيات تطبيقی که سالها دريونيورستی کولمبيای نيويارک تدريس نمود و شاگردانی زيادی به جامعه پيشکش نمود، خاموش شد. هر چند او مسلمان نبود ولی قلم او صدای رسای او برای هر فلسطينی و برای هر کسی که برای ترقی و تعالی فرهنگ جهانی در کوشش و پژوهش است قابل حرمت بود و است او منتقد ادبی و يکی از فعالين الگو و برجسته حقوق فلسطنيان بود. به اعتقاد مفسران عرب ، سعيد يک وطن دوست واقعی و يک روشنفکر دوست داشتنی بود که در ادبيات، جامعه شناسی و شرق و غرب شناختی  دست بالايی داشت ، به گفته پروفيسور حميد بهاشی رئيس ديپارتمنت زبان های آسيايی پوهنتون کولمبيای نيويارک ادوارد سعيد در خلال سه دهه گذشته بی باکترين صدای رنج مردم فلسطين بود. دفاع جانانه و ادبيات فصيح از حقوق هم دياران اش ( فلسطين) وی را به يک چهره شاخص جهانی برای استقلال طلبان و استقلال ربايان مبدل نموده بود. ادوارد سعيد که در بيت المقدس ديده به جهان گشود و در دوره کودکی به مصر بسر برد او در سال 1935 در يک فاميل عيسوی و از طبقه ء بالای در اورشليم تولد شد و قبل از تأسيس دولت اسرائيل در سال 1947 به همراه فاميل ابتدأ با قهر به قاهره و بعد هم برای لب نام به لبنان اقامت گزين شدند او در کالج ويکتوريا با اشخاص برجسته جهان چون ملک حسين پادشاه متوفی اردن و عمر شريف هنرمند مشهور و محبوب هم صنفی بود. تازه جوانی که هنوز صحيح پشت لب سياه ننموده بود به ايالات متحده فرستاده شد تحصيلات ليسانس و فوق آنرا در سال 1957 از يونيورستی  پرينسون و درجه دکترا را از دانشگاه هاروارد در سال 1964 بدست آورد، ادوارد سعيد نه تنها يک استاد مسلم و معظم ادبيات تطبيقی در دانشگاه کولمبيا بود ودر رشته ء تخصصی اش مصروف و معروف بود، بلکه بعد های ديگری هم داشت که وی را به عنوان ارزشمند ترين چهره روشنفکر قرن معرفی نموده بود. او هنرمند نيز بود هم نقد هنری می نوشت، تحليل های سياسی اش و مهره چينی کلمات او را به استاد ( هنر سخن) تبديل نموده بود او همچنان پيانيست برازنده بود که پيانو را در سطح حرفه ای می نواخت و از بخش هنری مجله (The nation)  و نيويارک تايمز گرفته تا ديگر نشرات معتبر دنيا تحليل های هنری ، سياسی و حتی ورزشی او را احتوا می نمود . او در همه لحظات حساس دهه های اخير در کنار مترقی ترين و پيشرو ترين بينش های جهانی جای داشت از آثارش می توان از شرق شناسی و فرهنگ.... و دهها کتاب و صدها مقاله نام برد . او حس قوی زادگاهش را همواره در سينه داشت و آنرا در تحليل های سياسی از قفسه سينه بيرون کشيده بروی صفحه کاغذ می کشانيد، او در عالم تبعيد به عضويت افتخاری پارلمان فلسطين از طرف فلسطينيان انتخاب شده بود او تا زمانيکه فوت نمود کليد خانه ء پدری اش را در جيب با خود داشت و از ياسر عرفات نيز حمايت نموده بود هر چند که گاهی بر تک رويی های او نيز انتقاد ها داشت. او از مخالفين حاکميت دو گانه بر کشورش فلسطين بود و صريحاً می گفت که يک دولت سکولار بر پايه يک رای برای هر نفر تنها بديل عادلانه برای موضوع ديارش فلسطين شده می تواند وی د ر يکی ازتحليل ها نوشته بود : ـ تا زمانيکه دو ملت فلسطين و يهودی نپذيرند که وقت آن رسيده که از سهم داشتن به زمينی که ما را به هم پيوند داده است و از اشتراک دموکراتيک سخن نگوئيم، برای حل بحران نايل شده نمی توانيم. او اولين محقق و تحليلگری بود که مسأله فلسطين را با همه مشکلات و مخالفت ها به پهنه بحث سياسی و اکادميک کشانيد و از دهه 60 تا هفته های اخير عمرش اين بحث را همچنان علمی و داغ در محافل و مجامعه و مطبوعات نگه داشت. او نور چشم موافقان و خار چشم مخالفان شده بود. به طوريکه ليکوديان اريکه قدرت فعلی اسرائيل حتی منکر تولد او در بيت المقدس شده بودند و وی در پاسخ آنان که يک پروفيسوری دانشگاه، (اگر آنان ( ليکوديان) بتوانند ثابت نمايند که يک پروفيسور دروغ می گويد، در آن حال ادعای آوراه گان فلسطينی و موازی بر حق ملت فلسطين نيز خلاف خواهد بود) او  زاده ء اورشليم بود و ثدای برحق او را تا آخر زندگی اش هم کسی نتوانست ساکت نمايد هر چند که مرگ او را خاموش نموده ولی کلام وپيامش خاموش نمی شود، ادوارد سعيد يک پسر بنام وديع و دختری بنام نجله دارد. با اعلام وفات ادوارد سعيد ، ياسر عرفات رهبر فلسطين در پيامی گفت : مردم با تأسف و رنج مرگ روشنفکری بين المللی و پسر ملت فلسطين « ادوارد سعيد» را به سوگ، نشسته اند. فرهاد اهارد، سخنگوی ملل متحد در پيامی، ضمن ابراز تأسف کوفی عنان ، سرمنشی سازمان ملل متحد، به خاطر درگذشت سعيد بيان داشته  که: کوفی عنان همواره از همنشينی و تيزبينی او لذت می برد. بلی ادوارد سعيد از تماس و ديدار علاقه مندان و دوستان اش هيچگاهی خسته نمی شد و با همه با محبت  حرمت سخن می گفت و حتی با مخالفان اش هم وقتی روبرو می شد جه در مصافحه  و چه در مباحثه آرام و منطقی رفتار می نمود و آرام با همه از يک چای جوش چای می نوشيد وقتی در محفلی به خاطر قضايای کشور عزيزم افغانستان در دانشگاه کولمبيا  در نيويارک اوشان را ديدم به حيث يک روزنامه نگار وطن سخت مرا مورد ملاطفت قرار دادند .

آری آدواردی که از اين کرد بدان کردی نهالی می نشاند بزودی به باغبان مزرعه ء جهانی مبدل شد که حرمت انسان واحترام به مقام آنرا در پهنه گيتی پهن نمود . او زيبايی را در هنر ، عدالت را در سياست ، راستی و اعتقاد را در قلم و امانت ، صلابت و شجاعت را در مسلک حفظ نمود و خود را قربانی انديشه های تاريک دنيای فعلی ننمود و در مقابل زر و زور و قدرت ايستاد . فقط يار و ياور انسان بود . در همه حال توازن انسانی را در همه بعد های که داشت حفظ نمود . بعد از مردنش يکی از مخالفانش گفت: (قدرت عجيبی در نوشتن وگفتن داشت، هرگز موی بدنش در بحث ها رُست نمی شد)

به گفته ء ما مردم که پوست وجودش پوست مرغ واری نمی شد. به همه حال بعد از مردنش بر مشتاقان ميتود و آثارش سخت افزوده شده و در سوگش علاقه مندان رقيبان و بالاخره دشمنان از صداقت هميشگی وواقعی او در « قلم و کلام» داشت، جانب عدالت را گرفتند و در پنهان و کتمان شخصيت اصلی و انسانی او بيشتر به حق تکيه نمودند و از بهتان و نيرنگ و دهها گپ های منفی ديگر که در بی پاسی ها و بی برکتی های فعلی زمانه نادر نيست، اجتناب ورزيدند . برای معلومات بيشتر ، رجوع شود به شماره های گاردين چاپ لندن و نيويارک تايمز چاپ نيويارک فردای مرگ وی . او اشعار خدواندگار بلخ را نيز خوانده بود و يکی ازتحليل هايش مصداق به همين کلام مولانا بود .

هر کسی کو دور ماند از اصل خويش

باز جويد روزگاری وصل خويش

والسلام

مشتاق احمد کريم نوری

نيويارک

 

 


 

 

 

صفحهء اول