هژبر شينواری

 

 

 

 


 

 

   ادريس شاه

                  بزرگمردی از

                          « شرق جادويی»

 

 

نوشتهء هژبر شـــينواری

 

 

 

 

اخيراً يکی از موسسات نشراتی امريکا از خانمم پروين پژواک تقاضای ترجمه چند کتاب اطفال را نمود و تعدادی از کتاب های را که بايد ترجمه می شدند، جهت معرفی برای ما فرستاد. با مشاهدهء تصاوير و مطالهء کتاب، آنها را خيلی نزديک با زندگی و فرهنگ مردم افغانستان يافتم، ولی چون هرگز نام نويسنده را قبلا نشنيده بودم، نخست تصور کردم که شايد موصوف هندی، پاکستانی و يا هم عرب باشد. ولی با خواندن پشت جلد يکی از کتاب ها دانستم که ادريس شاه نويسندهء افغان است. باور کنيد اول به خاطر ناآگاهی خودم و دوم بخاطر بی توجهی ساير هموطنانم به يک هموطن انديشمند و متفکر ايشان متأثر شدم. نگاشتهء حاضر به هدف نقد و بررسی آثار نويسندهء محترم ادريس شاه تحرير نشده است، بلکه نتيجهء تحقيق و بررسی شتابزده ای در باب زندگی و آفرينش های اوست تا باشد که بدين وسيله روزنهء آشنايی او را با ساير هموطنانش بگشايم و هم از زير بار خجلت رهايی يافته باشم. تحقيق، بررسی کامل، نقد فنی و تکنيکی و معرفی بايستهء زندگی و آثار ارزشمند اين نويسندهء توانمند را به اهل خبره و انديشمندان مسوول و با صلاحيت عرصهء فرهنگ و ادبيات کشورم می گذارم.

هژبر شينواری

6 جنوری سال 2004 ، کانادا

 

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊

 

        سيد ادريس شاه

سالهای قبل دراوايل قرن بيستم ميلادی نوجوانی در شهر ادنبورگ در کشور انگلستان می کوشيد تا راز ها و رمز های درمان تن دردمندان را بياموزد. او سيد اقبال علی شاه نام داشت و فرزند سيد امجد علی شاه مشهور به نقشبندی پغمانی بود.

سيد اقبال هنوز تحصيل را تمام نکرده بود که با دوشيزهء اسکاتلندی آشنا شد و اين آشنايی به عشق پرشور و بالاخره به ازدواج انجاميد. سيد اقبال به افغانستان برگشت و در شهرک خوش آب و هوای پغمان در قلعهء پدرش مسکن گزيد. قبل از آغاز جنگ اول جهانی سيد اقبال علی شاه با خانمش به هندوستان رفت و در شهرک سمله رحل اقامت افگند. در همانجا بود که فرزندش سيد ادريس شاه به تاريخ 16 جون 1924 ميلادی به دنيا آمد. سيد ادريس از نخستين روز های زندگی با دو فرهنگ غنی و بارور در تماس بود. مادرش با محبت او را با زبان  و دستاورد های علمی و فرهنگی جهان غرب و پدرش با لطف او را با فرهنگ اصيل و باستانی شرق آشنا می ساخت. سيد اقبال عشق به مردم و سرزمين افغان ها را به فرزندش منتقل ساخت. عشقی که تا آخرين لحظات زندگی با ادريس شاه باقی ماند و او با افتخار خودش را افغان و کشور مبدايش را افغانستان می دانست. سيد اقبال آنچنانی که خود در فضای اشراقی و صوفيانه بزرگ شده بود، فرزندش را نيز از همان آوان کودکی با مولانا و انديشه های عرفانی مشرق زمين آشنا ساخت.

ادريس شاه هنوز کودکی بيش نبود که با خانواده اش به انگلستان رفت و در شهر لندن اقامت نمود. زمانی که شانزده سال داشت، جنگ دوم جهانی آغاز گرديد و شيار عميقی در عاطفه و احساس جوان او باقی گذاشت. بعد از ختم جنگ دوم جهانی از سال 1345 تا 1355 شمسی ادريس شاه به سفر هايی در امريکايی لاتين و عمدتاً کشور های آسيايی پرداخت و در مورد زندگی و شيوهء تفکر صوفيان و درويشان شرق مطالعات عميقی انجام داد. در اين سفر ها پدرش که خود زمانی در سال 1334 شمسی کتابی را بنام صوفيزم اسلامی نوشته بود، او را از هر لحاظ ياری و مساعدت کرد. بر اساس ره آورد همين سفر ها و تحقيق در مورد صوفيزم و طريقت درويشان شرق ادريس شاه در سال 1956 ميلادی نخستين کتابش را بنام «جادوی شرق» و در سال 1957 کتاب «کعبهء مقصود» که در حقيقت سفرنامهء او به کشور عربستان ميباشد، را نوشت. در جريان اين سفر ها بود که ادريس شاه با رندان و درويشان، با صوفی ها و عرفا درآميخت، کشمکش بين دنيای عقل و دنيای عشق و معرفت قلبی را تجربه کرد و بر مسايل هستی و نيستی تامل نمود و بالاخره بر دل روشن شده از نور حقيقت و عشق تکيه کرد و بنأ زندگی و آفرينش های بعد اش را بر اساس آن استوار نمود. مسجد و کنشت، دير و بتخانه را جلوه گاه يک معشوق دانست.

 

ادريس شاه حاصل تفکرات و نتيجه گيری های ذهنی اش را با تراوش های فکری جهان غرب مقايسه نمود و کوشيد تا دنيای غرب را با انديشه های صوفيانهء مشرق زمين آشنايی بدهد. نه تنها او در طول زندگی هدفمندش با آفرينش های خود در حقيقت نقش پلی بين فرهنگ مشرق زمين و جهان غرب را ايفا کرد، بلکه به سمبول واقعی و پير و مرشد صوفيان در مغرب زمين مبدل گرديد. طوری که می گويند او پير و مرشد عصر در زمان خودش بوده است و همين اکنون به صد ها هزار مريد و پيرو در سراسر جهان دارد.

ادريس شاه در طول حيات پرثمرش بيش از سی و پنج عنوان کتاب و بيش از صد مقاله و تحقيق در زمينهء صوفيزم به چاپ رسانيده است. همچنان کتاب ها و آثار زيادی از نويسندگان کلاسيک شرق را به زبان انگليسی ترجمه و معرفی نموده است. کتاب هايش به بيش از دوازده زبان زندهء دنيا ترجمه و بيش از پانزده ميليون کاپی آنها به فروش رسيده است.

 

ادريس شاه برعلاوهء آثاری که در زمينهء صوفيزم نوشته است، ده کتاب برای اطفال هم نگاشته است. او در اين داستان ها کوشيده است تا با استفاده از تجربه و شناخت عميقی که از زندگی مردمان مشرق زمين دارد، داستان هايی را بيافريند و يا انتخاب، ويرايش و ترجمه نمايد که به صورت کامل بتوانند معرف زندگی و طرز تفکر شرق منجمله مردم افغانستان برای دنيای غرب باشند. او در کتاب «شيری که تصوير خودش را در آب ديد» مستقيماً متأثر از انديشه های عرفانی مولانا جلال الدين بلخی رومی می باشد که خيلی هنرمندانه به زبان ساده و قابل درک برای اطفال نگارش يافته است.

از آثار ارزشمند و پرفروش ادريس شاه  برای اطفال برعلاوهء «شيری که تصوير خودش را در آب ديد»، می توان از «پسر بی نام»، «خروس مسخره»، «زن دهقان»، «مردی با عادت ناپسند»، «زن پير و عقاب»، «پسر هوشيار و حيوان خطرناک»، «اسپ جادويی» و... نام برد.

 

در سال 1978 ميلادی حادثهء تهاجم قوت های شوروی به افغانستان ذهن و روان ادريس شاه را سخت تکان داد و روح حساس و مهربان او را متأثر ساخت. او با عشقی که به افغانستان داشت، نتوانست دست بالای دست بگذارد و آرام بگيرد. به داخل افغانستان رفت و با مقاومتی که در داخل افغانستان تازه داشت شکل می گرفت، همسفر شد. در چند سفری که به داخل افغانستان داشت، زيان های بيشمار مادی و معنوی را که در اثر تعرض قوای روسی بر حريم افغانستان وارد شده بود، به چشم سر مشاهده کرد. ره آورد اين سفرش رمان «قره قوش» بود. او در اين رمان در مورد پيکار و رستاخيز مردم افغانستان که بخاطر دفاع از حريم مقدس کشور شان با اهريمن ظلم، ستم و استعمار در ستيز و نبرد قرار دارند، می نويسد و به شکل گسترده عمق فاجعهء دردناک تهاجم شوروی را برای خوانندهء غربی مطرح و توضيح می نمايد. ادريس شاه با رمان «قره قوش» برای نخستين بار در ادبيات داستانی غرب در مورد حماسه های مردم افغانستان در روزگاران معاصر نوشت. در زمانی که تعداد زيادی از مردم در اينسوی اقيانوس مقاومت مردم را تلاشی ناکام در برابر يک ابرقدرت می دانستند. ادريس شاه کوشيد تا ثابت نمايد که مقاومت در برابر نيرو های متجاوز در افغانستان تلاش های انفرادی نبوده بلکه مبارزهء گسترده ای است که مردم افغانستان در سراسر آن ديار در مقابل نيرو های بيگانه انجام ميدهند. بدين ترتيب ادريس شاه افغانستان را در گسترهء ادبيات جهانی مطرح نموده، توجهء مردم جهان را به کشور آبايی اش جلب نمود و مردم را به مساعدت و ياری هموطنانش در مبارزهء برحق شان بر ضد اهريمن متجاوز فرا خواند.

 

ساير کتاب های مطرح و مشهور ادريس شاه عبارت اند از:

«کاروان افغان»، «کتاب کتابها»، «صوفی ها»، «افسانه های ملا نصرالدين»، «شرق جادويی»، «کاروان خيال»، «فيل در تاريکی»، «افسانه های درويشان»، «طريقت صوفيان»، «دنيای صوفی ها»، «افسانه های جهان»، «حکمت احمق ها»، «طريقت طريقت ها» و ده ها عنوان کتاب و صد ها عنوان مقاله و تحقيقات علمی...

 

سيد ادريس شاه در طول زندگی بارور و هدفمندش مشاور چندين پادشاه و روسأ جمهور کشور های مختلف بوده است. فعاليت های ارزشمند و انسانی او مبين شخصيت والا و عاطفی اوست که با تمام قلبش به انسان احترام داشته و بخاطر سعادت انسان تلاش نموده است. از مشورت ها و رهنمايی های موصوف حتی در زمينهء تجارت و علوم سيانس نيز استفاده شده است.

سيد ادريس شاه در سال 1958 ازدواج کرد که ثمرهء آن يک پسر و دو دختر می باشد.

سيد ادريس شاه بعد از عمری تلاش در جستجوی حقيقت در 23 نوامبر 1996 داعی اجل را لبيک گفت و به حق پيوست.

روانش شاد و بهشت برين منزلگه اش باد و درود مرخدايی را که بازگشت همه گان به سوی اوست.

 

 


 

برای چاپ به فورمات PDF