پذيرش ديگرانديشان و يا حذف آنها

 

دکتور دستگير کامبيز

 

 

 

 

 درين هنگام که مردم ما از زير شکنجهء خشن ترين و شرم آورترين نظام قرون وسطايی سربلند کرده و نفسی براحت می کشند با تأسف کشور عزيز ما پارچه پارچه و از نبود يک حاکميت مرکزی قوی به اراده اکثريت مردم و متوازن با نورم ها و ظابطه های پذيرفته شده بين المللی رنج می برد درين حال  و احوال ما بيشتر به همديگر فهمی و اتکاء روی نقاط  مشترک و همگون نياز داريم تا با کوبيدن يکديگر به نام ها و القاب مختلف. بيائيد از فاصله ها بکاهيم و يکديگر را بپذيريم.

آنچه درين اواخر در نوشته ها و آثار قلم بدستان مان بيشتر مطرح است فقط سياه ساختن ديگران و سفيد ساختن خود آنها يا کوبيدن گروهی و ارجحيت دادن گروپ ديگری است هرکسی مطابق خواسته های ذهنی احساسات و سليقه های شخصی خود بر عده ای می تازد و شماری را تحسين و تمجيد می کند. بويژه در اوضاع کنونی که بازار تاريخ نويسی و خاطره نگاری گرم است، هرچه بخواهيد درين نوشته ها می يابيد.

وقتی ما شاگرد مکتب بوديم می گفتند تاريخ علمی است که از حوادث گذشته بحث می کند؛ بعدها گفتند نه خير، تاريخ اصلاً علم نيست زيرا راواياتی است که اکثراً اساس علمی، ساينتفيک و ثبوت شده ندارد. به نظر می رسد کتب  تاريخی بيشترينه بر مبنای برداشت ها و طرز تفکر نويسنده ها استوار است تا رويداد هاي  واقعی تاريخي. البته بايد اذعان کرد که طی دودهه اخير کتب و آثار قابل قدری از نويسندگان هموطن به طبع رسيده که بصورت کل قابل تحسين است ولی در عين زمان چيزهايی هم به نشر رسيده که نويسنده فقط خواسته است عطش خود را در حک کردن نام خود بحيث مولف در پشت کتاب فرونشاند وگويا جاودانه شود. چه بسا آثاری که فقط به ناسزاگويی به ديگران پرداخته اند.

بهر حال وقتی ما هر کتاب، رساله و مضمونی را بصورت نقادانه بخوانيم از آن برداشت خود را خواهيم گرفت و حداقل فقط نظری از هموطن خود را در آن خواهيم يافت.

و اما خواننده عزيز! آنچه اکنون از نظر می گذرانيد شايد متفاوت تر از برخی مضامين و آثار نويسندگان محترم ما باشد که تا کنون مرور کرده ايد. من با کمال احترام به فرهنگيان و قلم بدستان بصورت اخص و حرمت به نظر و آرای خوانندگان عزيز بصورت اعم می خواهم مسئله کارت سپيد را مطرح کنم. بيائيد از همين امروز برای هر شهروند و وطندار خود بدون استثنأ کارت سوانح سپيد بياندازيم. فرضاً تو خوانندهء عزيز که از حاکميت اين و آن رنج برده ای و خود شاهد جنايات نابخشودنی بوده ای، دربرابر طرح اين موضوع حساسيت داری و يا خواننده عزيز شايد همين اکنون قضاوت کرده باشی که نويسنده از زمرهء همان جنايتکاران و آدم کشان است  که به کارت سپيد نياز دارد و يا شايد تو خوانندهء محترم که با وسعت نظر موضوع را بررسی می کنی با من موافق باشي. بايد ياد آور شوم که نويسنده ء اين مضمون بعد از انقلاب ويا فاجعه ثور 1357 ( هر کدام را می پسنديد) زمانی زندانی شده و بعد از تشريف آوری مجاهدين هفت گانه و هشت گانه مجبور به ترک وطن شده و چند ماهی هم در حاکميت طالبان در کابل زيسته است و به اخذ کارت سپيد نيازی ندارد.

طرح کارت سپيد پی آمد تحليل و تجزيهء همه جانبه از تاريخ معاصر کشور است که بکمک آن می توان طيف گسترده ای از روشنفکران و سياستمداران دارای عقايد گوناگون را بخاطر هدف مشترک اعمار وطن تخريب شده و پارچه پارچه گرد هم آورد و سرانجام به آشتی ملی و حاکميت ملی رسيد. ايمان کامل دارم که با سياه گفتن ديگران و سپيد جلوه دادن خودهيچ مشکلی را نمی توان حل کرد زيرا کسان ديگری سراغ می شوند که ما را سياه خطاب کنند و بخود برداشت دهند. ما با اين شيوه نگرش به رخداد های سياسی و اجتماعی کشور بجايی نخواهيم رسيد و فکر نکنم که روشنفکران و سياستمدارانی را سراغ داشته باشيم که منزه از تمام به اصطلاح آلودگی ها و برچسپ های سياسی باشند و با آگاهی نسبی از اوضاع داخلی و شرايط واقعی کشور بتوانند بزخم های وطن مرهم بگذارند.

بيائيد ملاک قضاوت را در کنش های هموطنان در شرايط فعلی قرار دهيم و برای هر هموطن که آرزوی بازگشت و اعمار مجدد افغانستان را دارد فرصت بدهيم. برای آنهاييکه در داخل کشور برای اين مأمول مبارزه می کنند طلب موفقيت کنيم. البته اين بدان معنی نيست که در برابر افراد و اشخاصی که همين آلان با استفاده از زور و قدرت بازهم حقوق مردم را زير پا می کنند و در فکر گرفتن نان مردم وامنيت نسبی آنها هستند بی تفاوت باشيم.

من از گذشته حرف می زنم، تصور کنيد شما شاگرد صنف ده، يازده و يا دوازدهء مکتب و يا محصل فاکولته هستيد بازار سياست گرم است کسی از مزايای سيستم کاپيتاليستی يا سرمايه داری، شخصی در مورد دست آورد های سوسياليزم و کمونيزم، فرد ديگری راجع به نظام عدل الهی و ناب اسلامی و دوست ديگری از برتری های جدايی دين و مذهب  از دولت حرف می زند اما آنها همه در مورد ترقی و پيشرفت جامعه، حاکميت ملی، آزادی و برابری متفق القول اند و براين باور اند که ايدئولوژی و مکتب سياسی آنها بر حق است و ديگران باطل. هر کدام می گويد سرانجام حق بر باطل پيروز می شود. کدام حق و کدام باطل. حق يعنی او وباطل يعنی ديگران. شما خوانندهء عزيز که در آن زمان و يا همين امروز عطش مبارزه برای دگرگونی و اصلاحات جامعه خود را داريد در صدد پيوستن به يکی ازين گروه ها هستيد. حالا ممکن است بر اساس نزديکی شخصی و يا سليقه ای و فاميلی به يکی ازين گروه ها جذب شويد. گروپ های ديگر سياسی در ارتباط با نام يا فاميل گروپ های سياسی تان به شما وطن فروش، بنياد گرا، بی دين ، فروخته شده، اپورتونيسن، سازشکار و .... خطاب می کنند(در اکثر کشورهای عقب نگهداشته شده) آيا شما سزاوار چنان القابی هستيد؟ آيا شما خود را به کسی فروخته ايد؟ آيا شما قصد تخريب و بربادی وطن را بصورت آگاهانه داريد؟ بيائيد ازين هم فراتر رويم. ما و شما از پدر و مادر و نياکان مسلمان ـ در خانواده مسلمان زاده شديم و مسلمان بدنيا آمديم برای لحظه ای بدون تعصب تصور کنيد شما در خانواده مسيحی، يهود، بودايی و يا هندو در کشور ديگری بدنيا می آمديد، چانس مسلمان بودن شما چقدر بود؟ به نظر من که صفر. بناً ما همه محصول خانواده و اجتماع هستيم. بيائيد در مورد مثال های نخستين روی هدف مشترک اعمار جامعه تکيه کنيم و از مثال آخرين اين وجه مشترک را اساس قرار دهيم که ما همه انسان هستيم و خالق واحد داريم. البته بدون هيچگونه شک و شبهه ای بايد هم همه امکان ابراز عقايد وآرای خود را داشته باشند و بصورت مسالمت آميز و بدون خشونت بتوانند نظريات مخالف را رد کنند اما با کمال احترام به عقايد ديگر انديشان. ديگر انديشی جرم نيست بلکه تحليل و تجزيهء نظريات گوناگون است که ما را به حقيقت نسبی می رساند. ولتر نويسنده مشهور خطاب به مخالفان خويش گفت من کاملاً مخالف نظر شما هستم ولی حاضرم تا پای جان مبارزه کنم تا شما بتوانيد نظر خود را ابرازکنيد. اينست دموکراسی، آزادی بيان و احترام به ديگر انديشان. با حذف کردن ها نمی توان راهی به پيش برد بيائيد در پی وصل کردن باشيم.

پايان

 

*******

 

صفحهء اول