© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سیده « حسین»

 

 

 

تکرار هشت مارچ

 

در رابطه با زن، مردان سعی میکنند با پشتیبانی و تثبیت حقوق تلف شده زنان قلم و اندیشه های شان را به سرزمین عدالت بکشانند، که خود گواهی از احساسات پاک و وجه مشترک انسانی شان است؛ اما مؤثر ترین کار این است و خواهد بود که مردان به مادران، همسران، دختران، عروسان، خواهران و... وقت شان را هدیه بدهند یعنی موضوع و مطلب که خود نوشته اند یا از دیگران برای شان جالب و پذیرفتنی است و مربوط زنان میشود، برای زنان ـ که اکثریت بی سواد هستند و اگر با سواد هم باشند وقت و علاقه یی به خواندن ندارند ـ باز گو کنند.

 

بهترین روش که رابطه زن را با فرهنگ خواندن تقویه میکند، همین است تا زن خود برای حق و حقوقش قلم بردارد و بنویسد. فکر کنید چه تعداد از مردان وقتی راجع به زن می نویسند.نوشته های شان را برای زنان ـ که با آن ها هر روز سر و کار دارند ـ می خوانند و در عمل مفاد نوشته شده ی شان را پیاده میکنند. فکری هست با جواب نا معلوم. با آن هم تحقیقات و پژوهش در رابطه با زن از هر فردی که باشد قابل قدر است با آنکه زن را در زحمت هایش شرکت ندهد و برایش نخواند.

 

بهتر خواهد بود از آقای تحصیلکرده یی کتاب نویس در مورد زن و دفاع از زن که به افغانستان به منظور خدمت به زن میرود، اما زن دوم جوانتر از خود میگیرد، پرسید، چرا ؟ شاید که زنش از ریخت جوانی و هوس زنانه اش افتاده باشد و یا سنت دین را مراعات کرده باشد! چه خوب در نوشته ها مینویسند: علم را بیامور اگر آن سر دنیا باشد. حالا همه در آن سر دنیا هستند. چه تغییری در علم آموختن و آموزش آمده ؟ هیچ، اما همه آموخته اند که درسراسر دنیا برای دید و بازید، تفریح و سیاحت، زیارت و عبادات در رفت و آمد باشند و در آن سر دنیا زندگی کنند؛ اما چه اندازه در فکر ها در ارتباط با زن آموختند ؟

 

با صراحت و جسارت میتوان گفت: هیچ. در این روزگار نظر ها و فکر ها منفی و عقب گرد شده اند. شما که میخوانید و آن که با خواندن سر و کار ندارد. کسی که با سواد است با آن کس که بیسواد است چه تفاوت دارند ؟ تفاوت در این است که همین فیصدی کمتر از دو فیصد که با زن همکاری دارند، از زن میخواهند که فکر کردن ودر عمل « خود شناسی » را هدیه ی الهی باید بداند. در روز هشت مارچ آقایی از آسمان و ریسمان در باره زن داد سخن میدهد ـ د ر خانه همسرش را که مادر فرزندانش است ـ با سیلی ادب به گونه اش می زند و معشوقه برمی گزنید. آقایی سیاستمداراز تحصیل و حق انتخاب و تصمیمگیری زن گلو پاره میکند؛از دخترش میخواهد تحصیل کند ـ کار کند اما حق ندارد برای آینده اش فکر کند و اگر فکر کرد و تصمیم گرفت و در عمل پیاده کرد، با آق کردن و مرگ تهدیدش میکند.

 

آقای عالم، نسخه ها یی از قرآن، احادث و روایات را با هر نفس کشیدن بیرون میریزد ولی زنان خانواده اش جرأت بیرون رفتن بدون اجازه ـ حتی به مسجدی ـ که با افراد آنجا موافق نیست و تعصب فکری هر روز باکتریای تعصبات مذهبی را می پاشاند.

 

در ارتباط با زن لازم نیست که زیاد شعر سرود، کتاب ها نوشت، نمایشنامه ها به نمایش در آورد؛ بلکه گذاشت که زن خود خودش را پیدا کند. در حقیقت وظیفه زن است که برای حقوق دینی، کشوری و اجتماعی خودش تفکر و دقت بکند و دست بکار شود، چون این زن است که خود را از مرد بهتر می شناسد و بیشتر نیازمند به داشتن، نداشته هایش است و وظیفه ی خود زن است تا برای بدست آوردن حق و مشکلات خلق شده اش، راه حل پیدا کند.

 

از حقوق زن ـ زن باید باخبر شود. مردان خود برای زن حد و مرز تعیین کرده اند و ضرورت به شناسائی ندارند و فلسفۀ مشهور است از استعمارگر ان در برابر کشور های مستعمره. رابطه ای صاحب زور با صاحب کمزور مانند رابطه ی مادر با کودک است. کودک از ترس برای حفظ دوستی و دور ماندن از گوش مالی مادر، به دامن مادر می چسپد. این تجربه را سال های سال است که هر روز شاهدیم. حاکم کشور کمزور و وابسته از ترس برای حفظ موقیعت سیاسی و نگهداری قدرت و به دور ماندن از گوشمال کشور زور مند به هر صورت که شده به دامن همان کشور زور آور یا زورمندی دیگری می چسپد، برای این که در امان بماند خود و ملت را دو دسته تقدیم زورگویان میکند.

 

مسأله و موضوع زن هم دور تر از این فلسفه نیست. زن از ترس حفظ موقعیتش در قانون دین، در قانون کشوری و قانون اجتماعی و به دور ماندن از سزا و گوش مالی، چسپیده به دامن زور گویان.

 

این یک حقیقت است که مرد ورقه یی ( اجازه داشتن زور) را از هماتن ابتداء زندگی با همی و اجتماعی شدن انسان ها بدست آورده است و مهر این اجازه نامه را هر سال نه که هر دقیقه تازه میکند. زنان نیز سند اجازه داشتن را بدست داشتند، اما عقب مهر تائیدی روان شدند. بدون این که بفهمند زمان سریع تر از تلاش زن برای جستجوی مهر تائیدی حرکت می کند. این پالیدن به درازا کشید، تا امروز که گاه مهر هست و رنگ نیست و زمانی رنگ هست ولی مهر گم است، و وقتی هر دو حاضر ند، زنان سر در گم هستند و در این سر درگمی است که سند تائیدی زن به عنوان موجود ناقص مهر میخورد.

 

از خداواند سپاسگزار باید بود که با فرستادن آیات و نشانه هایش زت را از زنده به گور کردن نجات داد او را انسان مطرح کرد اما انسان شدن را بدست خود زن آینده ساز گذاشت. اما به قانون نویسی مرد به جز دو سه ـ شاید هم زیادترـ که با طبعیت زن سازگار نیست.؟ با مطالعه ی کتب دینی و غیر دینی، می بینیم که زن را زیر سوال برده اند و به چالش طلبیده اند. چرا ؟ د ر هیچ کتب دینی و غیر دینی مرد زیر سوال نرفته است. دلیل آن چه خواهد بود ؟ دلیل آن کار پیوسته و تسلسل ار و زحمات پیهم مردانه برای حفظ بقای نسل مردان بوده است. دلیل واضح و آشکار است که ادیان مردانه بودند و هستند، قدرت مردانه بوده و هست، فکر کردن مردانه بوده و هست.

 

برای مردان جای افتخار است که برای خود زحمت کشیده و میکشند و حتی از تاریخ پر افتخار شان که با قتل و غارت و زورگویی و تجاوز پر است، کتاب ها می نویسند، فیلم ها به نمایش میگذارند و برای شهکار های شان به نویسندگان، کارگردانان، و کارمندان رول مرد جایزه ی اسکار، آهو و... تحفه میدهند و پول ها مصرف میکنند تا نشان بدهند و مهر تائیدی را به توانستن عمل قدرت به امضا برسانند.

 

من هیچگاه از مرد شکایت ندارم و جای شکایت هم نیست. زحمت کشیده اند و دستمزد شان را گرفتند و میگیرند. اگر شکایتی دارم از موجودی به نام زن است. یکروز زنی به من گفت: « نمی دانم خودت چرا این قدر از زنان گله و شکایت داری و گناه را در زن جستجو میکنی و به زن کم ارجیش را نسبت میدهی ؟ مگر از مردان میترسی ؟» گقتم: « من از زن می ترسم؛ نه از مرد.» با تعجب پرسید: « چطور وچرا ؟» گفتم: « تا حالا ندانسته ای که مرد از زن میترسد و من چرا از مرد بهراسم.»

 

ترس مرد از آگاه شدن زنان سبب گردیده که مرد به در دیواری خودش را بکوبد و دست همکاری به همدیگر شان برای در بند کشیدن این موجودبدهند وهردقیقه هم میدهند. نشنیده ای و نخوانده ای که میگویند و مینویسند، در دنیا چهار گروپ از انسان ها است با ویژه گیهای و خصوصیات انسانی که باید شناخت و بعد از شناسائی به فکر علاج شان پرداخت، زیرا مرضی است خانمانسوز:

 

ـ هم ما میدانیم و هم دیگران،

ـ ما میدانیم دیگران نمیدانند،

ـ دیگران میدانند ما نمیدانیم،

ـ نه ما میدانیم و نه دیگران.

 

رمز دانستن ویژه گی و دراسارت کشیدن ونگهداشتن زن را میتوان در این خصوصیات ساده پیدا کرد، زن میداند که فرو دستش کرده اند و دیگران هم آگاه اند. زن میداند که در هر دوره یی زیر ظلم قرار میگیرد ولی دیگران نمیدانند که حتی زیر نام دین به زن ظلم میکنند. این جا ست که دیگران میدانند که چگونه به زن ظلم کنند ولی زن نمیداند که چه ساده با آوردن چند پاراگراف و هدیه القاب شاعرانه پیش می افتد. مرض در این جاست که نه زن در کوشش یافتن داروی شفا بخش است و نه دیگران.

 

بلی، خواهش من از زن است که این مضمون را باید بخواند یا بهتر است برای زن خوانده شود؛ تحفۀ روز زن چند دقیقه وقتی است که برایش باید هدیه داد. دوستانی که این سطر ها را میخوانند، بدون شک می دانند که نمونه یی کوچکی از هشدار هایی است که باید جدی گرفت به نام زن وبرای زن وآن، این که؛ میدانی این زن است که حاضر نیست برای خودش و آینده اش و سرنوشت دخترش بجنگد.

 

زن اولین فردی است که خشونت را به دخترش روامی دارد. زن است که به عنوان معشوقه ستایش میشود. زن است که عروسش را رقیب خود می داند. زن است که به سنت ها چسپیده است. زن است که به فرهنگ نفهمیدن عادت کرده است. زن است که انتظار دارد دیگران برایش تصمیم بگیرند.زن است که گذاشته با صد ها مسولیت و وظایف زنی، در جامعه بسوزد و بسازد.

 

فکر هایی که برای اسارت زن می اندیشند؛ دستانی که برای زن حقوق می نویسند؛ نگاه هایی که سطر سطر حقوق به زور داده شدۀ مردانه را برای زن حریصانه می خوانند و به پخش وتوسعه آن مشغول اند.

 

بانوی من! فقط خودت برای خودت چند دقیقه فکرکن و آن، این که: میدانی مردان تا زمانی در نقش شان موفق اند که زن از ترس بگذرد و بگذارد. زن از زن بودنش باید یاد بگیرد و باورمند شود که دنیا بدون زن جهانی بدون انسان است و دنیای بدون انسان مرگ و نابودی است.

 

 

 

 

                                                       «»«»«»«»«»«»   

 

 

 

         ________________________________________________________


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول