© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


               
 

 

اعترافات تکان دهنده ملابرادر

 

رزاق مامون

 

 

 

 

ساعت 2 بعدازظهر

اطلاعاتی دردست است که ملابرادر معاون ملاعمر که اوایل امسال درپاکستان بازداشت شد، اسرارمهمی را درمورد ارتباطش با مقامات دولتی افغانستان افشا کرده است. گفته شده که شماری ازنزدیکان آقای کرزی درفهرستی شامل اند که قراراعترافات ملابرادر، افراد انتحاری را از طالبان تحویل گرفته و سپس آنان را به هر نقطه ای از کابل یا ولایات که خودشان نقشه می کشیدند، روانه می کردند! این گزارش ها بسیار تکان دهنده وغیرعادی اند. حتی دربخشی از اعترافات ملابرادر اسامی آنانی که درین فعالیت ها دست داشته اند، درج شده است. شماری از افراد سرشناس که تا کنون دراثر حمله انتحاری کشته شده اند، نیز درفهرست ملابرادرشامل اند که دراثر حملات انتحاری کشته شده اند. گفته می شود که امریکایی ها برتحویل گیری ملابرادر پافشاری دارند اما تا کنون مقامات پاکستانی درین باره اقدام عملی نکرده اند.

تحلیل من این است که حالا اندک اندک می توان به متن قضیه ره برد؛ زمانی حکومت افغانستان مصرانه ازپاکستان تقاضا می کرد که ملابرادر را به حکومت افغانستان تحویل دهد؛ امری که از سوی قوه قضائیه پاکستان رد گردید. مقامات رسمی آن کشورکه با کرزی رابطه حسنه دارند، دراول ماجرا، کم وبیش درخصوص تحویلدهی ملابرادر به افغانستان رضائیت نشان داده بودند؛ اما بعداً ممکن است با داخل کردن پای قوه قضائیه آن کشور، استقامت قضیه را رنگ قانونی و قضایی بخشیدند تا حکومت افغانستان بیش ازین، برتحویل گیری ملابرادراصرارنکند. گمان من برین است که متن اصلی اعترافات ملابرادردراختیار امریکایی ها قرارداده شده است.

 

خبرهای وحشتناک!

ساعت سه بعد ازظهر

رسانه ها می گویند که گروهی از مقامات محلی مدعی اند که ایرانی ها اجساد شهروندان خفه شده افغان را که از مرز به سوی افغانستان رد می کند، دربدل یک صددالرامریکایی به اقارب شان می سپارد. درپیوست همین خبر گفته شده است که ایرانی ها پول مرمی هایی را که به وسیله آن، افغان های زندانی را می کشند، از خانواده های شان به زور حصول می کنند! حالا ایرانی های مرزبان نیز جاذبه پول دالر را فهمیده اند! رژیمی که دشمن دالر است، مرزبانانش، دربدل دالر، اجساد مرده گان را می فروشند! برخی دوستان می گویند، اعمال ایران قابل تعجب نیست؛ زیرا "طرزالعمل" ایرانی ها چنین است!

اگراخبار ازهمین زاویه تصدیق شود، چنین دهشت وبرخورد انسان با انسان، هرگز درهیچ کتابی نوشته نشده و درتاریخ نیز مثالی ندارد. یک ضرب المثل چینی می گوید:

"درقرن بیستم، ارزش هرانسان، بستگی به ارزش کشورش دارد."

افغانستان یک سرزمین فوق العاده مهم است. ده های کشوردنیا که به این جا ریخته اند، به دلیل اهمیتی است که افغانستان درمنطقه وجهان دارد. اما اتباع افغانستان درهمه جای دنیا، با خشونت و استحقار روبه رومی شوند. آیا این ضرب المثل چینی را باید جدی گرفت؟ اهمیت افغانستان درشرایط حاضر، به تازگی افزایش یافته است. پس باید منتظر بود تا تاریخ وجغرافیای اقتصادی منطقه ازهمین خراب آباد، تا وسر شود. دل من گواهی می دهد که افغانستان ازین وضع بیرون خواهد آمد.

من همیشه دربارۀ نحوۀ رفتار ایرانی ها با افغان ها می اندیشم واصلاً به نتیجۀ مشخص ومنطقی دست نمی یابم. حکومت پاکستان ونظامیان آن کشورهمیشه دربرابر افغانستان، نقشه های مخرب وویران گری را تطبیق کرده و مردم ما درچندین دور، داروندارشان را درنتیجه عملیات مخفی پاکستان از دست داده و زیرساخت های ملی کشورنابود شده اند. اما هیچگاه از سوی حکومت ومردم آن کشور، چنین شناعتی مشاهده نشده است. مردم پاکستان همواره با افغان ها رفتار انسانی و همدردانه داشته و کمترمشاهده شده است که به پیروی ازسیاست های رسمی حکومت های شان، با افغان ها زشتی پیشه کنندو طریق اهانت دایم درپیش گیرند. اما پیش آمد مردم و حکومت ایران علیه افغان ها، در بسیاری موارد هم آهنگ ومشابه بوده و رفتاریکی، نیات دیگری را تمثیل کرده و گاه میان مردم وحکومت ایران دربرخورد با افغان های مظلوم، برنامه حساب شده و منظمی وجود داشته است. بسیارتأسف باراست.

مردم افغانستان ازرهگذراشتراکات دینی، زبانی، فرهنگی وتاریخی با ایرانی ها دریک بستر طبیعی زیست کرده و با وجود، تفاوت درتوسعه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی، فضای حیاتی و ارزش های مشترک، جزوزندگی ساکنان دوطرف بوده است. با آن هم، رفتارونیات ایرانی نسبت به انسان افغانستان، عمیقاً تنفرانگیز، کینه آلود وشدیداً حسودانه بوده است. من تا امروز، موفق نشده ام تا درین باره تحقیقات ضروری را انجام دهم. اعتقاد من برین است که اشتراکات دینیȌ زبئنی، تاریخی وفرهنگی هیچ نقشی دررفتارانسانی کشورها با کشورها ندارد. اشتراک منافع چنی؆ لعادله را می تواند تغییردهد و رفتارانسان با انسان را تنظیم کند. ؊توری مارکس به این سوال جواب قاطع وعملی می Яهد.

درین بЮش، حادثه ای راقید یادداشت های حاضرمی کنم:

سه سال پیش بنا به دعوت انجمن خبرنگأران اصلاح طلب ایرانی هلراه با شش تن ازخبرنڏاران دیگر، مدت یک هفته به تهران سفرکردیم& مۈزبانان ما خانم ژیلا بنی یعقوب، همسرایشان بهمن أحمدی و خانم مفیدی بودند. به برة؊ توجه ایشان ازجاهایی دیدن کردیم و با آقای خȧتمی رئیس جمهورسابق و آقای منوچهرمتکی وزیرخارجه نیز ملاقات هایی انجام دادیم. اما وقتی به روزنامه"ایران" رفتیم، از میز بخش خبر، مسایل ارزشی و شعبه سیاسی گذشتیم و رسیدیم به سرویس حوادث جنایی. مسئول جمع آوری اخبارجنایی درحضورما توضیح دادکه مرتکبان حدود شصت درصد جرایم جنایی، سرقت، آدم کشی و... درایران مهاجران افغان هستند و... تکان خوردم و آقای مسئول اخبارجرایم رإ متوقف کرده پرسیدم:

اۈن جبرها ذا ؆ه کسی برای شما تهیه می کند؟ چه گونه ممکن است شصت دءصد ارازل ومجرم دریک کشور، هفتاد میلیونی، افغان های مهاجری باشند که تعداد مجموعی آنان کمتر از دومیلیون نفراست؟ اگرگزارش های شما درست باشد، پس این طورباید نتیجه گیری کردکه دومیلیون افغان که درایران مشغول به کاراند، به طورکل  هیچ شغلی به غیر از ارتکاب جرایم وتخلف ندارند و هرنفر به اندازه ده نفر جرم وجنایت می کند تا میزان شصت درصد را تکمیل کنند؟

ما درک کرخه بودیم که آقایان شاغل ثر روزنامه ایران، عمداً چنین درامه مسخره را سامان داده بودند. فن خیلی منقلب ؤدم. فرض کنیم، این مسایل کم وبیش درست یا نادرست بواه اند؛ اما ما ةه مهمان این آقایان بودیم! چه نیازی بودکه صحنه درسب کنند؟

میزؠانان واضحاً ناراض بودند. اما آن چه نباشد پیش می آمد، پیش آمده بود. من گفتم:

آقای محترم... من شنیده ام که تنها دربخش های مختلف تنظیف و زباله روبی شهربزرگی مانند تهران قریب به پانزده هزارکارگر افغان مشغول فعالیت اند...گذشته ازین، شماره افراد ارازل واوباش درایران به حدی است که نیروهای انتظامی هرازچند گاه، عملیات وسیع تصفیه وبازداشت آنان را دردستور کار خود قرار می دهد. چه نیازی وجود دارد که بار جرم وجنایت شبکه های گسترده ارازل ایرانی را هم بردوش افغان های بدبخت بارکنید؟

خلاصه... با حالتی شوک شده ازآن جا بیرون آمدیم.

 

کابل بانک وعزیزی بانک درانتخابات

ساعت نه ونیم شب

برنامه ریزی به هدف اعمال تسلط برپارلمان آینده میان جناح های مختلف سیاسی واقتصادی آغاز شده است. اقدامات اولیه به طورسراسری، از سوی کابل بانک وعزیزی بانک دردست انجام است. براساس توافق میان کابل بانک وعزیزی بانک، قراراست هریک، به سهم پنجاه پنجاه نفر از افراد وابسته به خود را به عضویت ولسی جرگه نامزد کرده وبا تهیه مخارج لازم، آنان را به پیروزی برسانند. بربنیاد برنامۀ دو بانک بزرگ درافغانستان، مجموع وکلایی که از سوی آنان روانه ولسی جرگه می شوند، به یک صدتن می رسد. تصمیم به ایجاد اکثریت پارلمانی به وسیله بانک ها، درحالی اتخاذ شده است که پیشاپیش با حلقاتی درسطح بالای امور اقتصادی توافقاتی حاصل شده است. اعمال قدرت درولسی جرگه بدون شک راه را برای گرفتن پروژه های بزرگ توسعه وتورید ازسوی بانک ها فراهم می کند. تسجیل حضور بانک ها درولسی جرگه به معنای تنفیذ قدرت و اراده سیاست دانان حاضردر قوه اجرائیه و دولت نیز است. بدین ترتیب جناح های قدرت، ازهمین حالا برسرنحوۀ تقسیم قدرت و تثبیت سهام اقتصادی در دولت و نهاد های تجارتی ومالی، سیستم منظمی ومشترک را به سود خویش به وجود آورده اند. اما به نظرمن، دسته های سیاسی که دربانک های مذکور سهامداراند، ازچند ماه به این سو، با سیستم های بانکی کشور های غربی ظاهراً درکشمکش وتصادم قرار گرفته اند. جنگ لفظی آقای کرزی با متحدان غربی، نقطه تقاطع رقابت سرمایه داران داخلی با خارجیان است. این بحران نه تنها خاتمه نیافته بلکه با نزدٌک ترشدن موعد انتئابات پارلمانی به مرحله حزاس و تعیۄن کننده ای خواهد رسید. تصور من این است که جامع؇ جهانی، به Ȣسانی اجازه نخواهد داد که سرمایه دئران سیاست پیشه ای که غرب را آماج بی اعتمادی و تهدید های خویش قرار داده اند، بر ولسی جرگه آینده تسلط خود را اعمال کنند. شاخه های اقتصاد بین المللی که درمحور افغانستان فعال اند، اهداف سیاسی کشورهای قدرتمند را آئینه داری می کنند. رشد انحصار اقتصادی به وسیله گروه بندی های اقتصادی افغان ها که حکومت را نیز در اختیار خود دارند، آن ها رانگران ساخته است. این که هفته های بعد چه تحولات وگشایشی درین رویارویی اعلام ناشده روی خواهد داد، اکنون با شفافیت قابل پیش بینی نیست.

 

 
 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول