© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 

محترم نعیم مهرزاد "سلجوقی"

 

با وحید جان قاسمی تقربیباٌ " 30 "سال قبل ازامروز معرفت حاصل کردم ووی را انسان با احساس یافتم. احساس بخاطر هنرو هنرمند افغانستان، احساس بخاطر بهتر شدن وضع موسیقی افغانستان واحساس بخاطر نوآوری.  برعلاوه همکاری در رادیو، ما باهم همسایه نیز بودیم پس اورا بهتر از خودش میشناسم .

درهمان زمان از بنده تقاضای تصنیف میکرد و بعضی تصنیف هایم را کمپوز نموده است. اولین آهنگ بهار یه را بنام "چون بهاران گل بدامان آمدی = همچو گلها عطر افشان آمدی" برایش نوشتم

همچنان در سی دی "انار" قاسمی حدود شش آهنگ آن از اشعارمن میباشد.

وحید قاسمی یک خصوصیت عجیب در انتخاب شعر وساختن آهنگ دارد و درانتخاب شعر خیلی و سواسی است.  شعررا دقیق و پرُ معنی انتخاب میکند و موسیقی و اهنگ را به قوت شعر میسازد تا احساس شاعر در آهنگ انعکاس پیدا نماید.

از ابتدا تا کنون دررشد جوانان خیلی خدمت نموده است. مخصوصاً جوانان تازه کار را خیلی کمک میکند تا در ردیف هنرمندان شامل گردند. تنگ نظری در شان او دیده نمیشود.

اگر ازحقیقت عدول نکرده باشم باید بگویم که بعد ازگروه چهار برادرها درافغانستان گروپ موسیقی "شاین"  shine  تحت رهبری قاسمی خیلی به شهرت رسید وکار او برای جوانان آما تور افغانستان در آن عصر خیلی چشمگیر بود.

در آن گروپ برادرش عبدالله قاسمی ، توریالی نواز و پسرکاکایش قاسم قاسمی نیز بودند که هرکدام شان هنرمندان با استعدا بودند که دررشد و پربار شدن موسیقی پاپ باید از آنها نام برد.

در آن سالها گروپ" شاین"خیلی سرزبانها افتاده بود.  او تصمیم گرفت تا برنامه فوق العاده نورزی را با موزیک پاپ خدمت هموطنان تقدیم نماید.

 برنامه خاص نورزوی را درتالار رادیو تلویزیون ثبت نمودیم. گوینده آن برنامه جالب خودم بودم که همرای وحید جان واعضای آرکستر شاین shine مصاحبه های جالب درخلال پروگرام انجام دادم. آن برنامه خیلی مورد توجه مردم افغانستان وبخصوص شهریان کابل که ازطریق تلویزیون آلات مدرن " غربی" را تماشا میکردند قرارگرفت.

وحید قاسمی درامیزش موزیک شرقی وغربی نیز استعداد خاص داشت ودارد. اشعار دری وپشتو را درموزیک غربی و شرقی خیلی قشنگ میسراید. شخصاً آهنگهای پشتو وغزل او را دوست دارم.

درسال 1996 میلادی یک شب شعر وموسیقی در ایالت نیوریارک برگذارگردید. آقای قاسمی ازکانادا تشریف آورده بودند. در آن شب پرخاطره زنده یاد رازق فانی، زنده یاد جلیل زلاند و تعداد شعرا وادیبان ودوست داران شعر و ادب وموسیقی هم حضور داشتند. درکنسرت مساوی به آقای زلاند از وحید جان استقبال گردید. در حالیکه درآن زمان کار های زند یاد زلاند مساوی به عمر قاسمی عزیز بود اما انقدر در کنار(زلاند)،  آن هنرمند بزرگ، درخشید که از توصیف بعید است.

 وحید جان مانند پدر وپدر کلانش برای دیگران زیاد میتپد. یکروز درافغانستان در سرک روان بودم. مرا رادید و از من خواهش کرد که یک پارچه شعر در وزن "سه بار فاعلاتن" برایش بسرایم که برای محبوب الله محبوب یک کمپوز بسازد. من فرمایش دوست را بجا نموده شعری به این مطلع برایش سرودم (بسته جان ناتوانم را به مویی).  منظورم ازآن یاد آوری این است که قاسمی همیشه دیگران را ازخود مقدم میشمارد وهنرش را تنها در انحصار خود نگه نمیدارد. این خود گذری وشکسته نفسی در وجود کمترهنرمندان دیده شده است. در حالی که خودش آواز خوان مطرح و نام دار است ولی بهترین کمپوزهایش را به آواز دیگران میشنویم

تقدیر کردن از شخصیتی مثل وحید قاسمی به پیمانه فهم ودانش او درموسقی ضرورت نوشتن کتاب را دارد. در اخیر با یک چهار بیتی گفتار خودرا خاتمه میبخشم.

 

اول به دوره جوانی افسوس
 دوم به رنج بی زبانی افسوس
تا آیینه گفت قصه پیری را
به نیم قرن زندگانی افسوس

 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول