© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



دكتر ذبيح الله فطرت
 

نا ميرا باد صداي دل انگيزش

نوشتن در مورد استاد و حيد قاسمي، ترانه ساز، آواز خوان و دانشمند بزرگ موسيقي كشور، كار بس دشوار و عظيم است. نوشته هاي كوتاه و كم بهاي ما هر گز نميتواند سزاوار  بزرگي شخصيت و انديشه استاد قاسمي باشد. اجازه ميخواهم در اينجا رويگرد پنجاهمين صفحه زندگي استاد قاسمي را برايش تهنيت گفته و آرزو نمايم كه عمر شان دراز و پر از خوشي ها باشد.

   دقيقاً بياد دارم وقتي با وحيد قاسمي آشنا شدم در ديداري بود كه با صالح محمد خليق شاعر و نويسنده معروف كشور كه در عين حال سمت اداره اطلاعات و فرهنگ ولايت بلخ را عهده دار هستند، به مهمانسراي مزار در غرب اين شهر، رفتيم. درب اتاق 205 را تك تك زديم كه صداي (بفرمايين) وحيد قاسمي ما را حال و هواي ديگر بخشيد.

   با آنكه نخستين ديدار مان بود، برخورد صميمي و دل انگيزش مرا بخود كشانيد. شفيق پيام نيز از ديگر دوستان فرهنگي ما در درون اتاق با استاد قاسمي گپ و گفت داشتند. لحظه هاي طولاني با وحيد قاسمي نشستيم و قصه هاي فراواني رد و بدل شدند. بيشتر روي موسيقي بومي و محلي و ادبيات كودك بود. از بنگي چه و نظر محمد بلخي تا بابه قران و بچه رحمان و بازمانده گان آن عياران چيز هايي گفتيم و شنيديم. قرار برآن شد تا فردا ديداري با هنرمندان محلي داشته باشند، من ايشان را در اين كار همراهي كردم و از انديشه هاي پر بار شان چيز هاي بسياري آموختم.

   ساختن آهنگ بابه قران و ثبت آن از سوي تلويزيون ملي بلخ حال و هواي ديگري از ديدار هاي مان با وحيد قاسمي بود. بياد دارم كه از ساعت 9 تا 4 شب ثبت آواز اين آهنگ با حضور چند هنرمند محلي هيچ خسته گي را در روحيه كاري استاد قاسمي بر نتافت بلكه با اشتياق كار مينمود. آهنگ سرود بلخ را با چه زيبايي و جاذبه يي ساخت كه همه را به تحسين وا داشت.

   آنچه در كار هاي وحيد قاسمي و شخصيت او دريافتم چيز هاي استثنايي و عجيبي بودند كه كمتر در ديگران ميتوان سراغ كرد.

   تلاش و كوشش پيگير و خسته گي ناپذير، تواضع و حلم شخصيتي، برخورد نيك و صميمي، توجه به فرهنگ اصيل و پربار كشور، بهره مندي از دانش بزرگ موسيقي، ساختار هاي برتر و بي مانند هنري و ده ها ويژگي ديگر از اوصاف استاد قاسمي است كه ميشود به ساده گي در او پيدا كرد.  

   هيچگاه در پي شهرت نيست و به ماديات دلبندي ندارد. شايد همين مسايل از عمده ترين اسباب تاثير پذيري مخاطبين از آواز اوست. وقتي از او ميشنوي، دل و روان با هم عجين ميشوند و رابطه هاي بيروني را قطع مينمايد. وقتي برنامه ( شب غزل با وحيد قاسمي ) را بگونه زنده در تلويزيون ملي بلخ راه اندازي كرديم، شايد نخستين بزم موسيقي بود كه شنونده گان آن  دل و تن را به هم بسته بودند و هيچ آوازي بجز صداي قاسمي شنيده نميشد و تنها صداي گيراي او زمين و زمان را در خود فرو برده بود. شايد بيش ازين نتوانم در مورد استاد قاسمي چيزي بگويم تنها اين جملات حرف هاي كوچك من براي همديارانم هست؛ استاد قاسمي ادامه دهنده موسيقي بومي كشور است و او عاشقانه در اين راه تلاش ميورزد. ذهن و خلاقيت فكري او كمتر تكرار ميشود. او روح سيال موسيقي را در تن و جان مي گنجاند و پرورش ميدهد و من تو را از من تو شد بسوي ما شدن مي كشاند.

هميشه سبز و سر بلند باد قاسمي و نا ميرا باد صداي دل انگيزش

پدرود

مزار شريف – افغانستان
 حمل 1389 خورشيدي

 



 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول