© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


               
 

داکتر اکرم عثمان


                                     اجبار همزیستی وانتخابات افغانستان

چه بخواهیم و چه نخواهیم ما ناگزیر به همزیستی وهموطنی هستیم. اگر مرغان گرفتار ، درداخل قفس مشترک شان با هم نسازند نه یک نه دو بل همه تباه می شوند. مدتهاست که ما دراین قفس مشترک نیت کرده ایم که پر وبال همدیگر را بشکنیم وخونش را جاری کنیم. افتراق دوگانه گی وچندگانگی به جایی رسیده است که ما از سرتنگ نظری و کوتاه اندیشی تمام مشترکات خود را بربادداده ایم. دراکثر جناح ها وطیف های سیاسی ـ اجتماعی کم نیستند کسانی که بیشترینه وجوه همدلی ، همسویی وهموطنی را زیرپار کرده اندوسوار برتوسن غرور ، تکبر، تجزیه طلبی تک اندیشی وتعصبات قومی ، قبیله ای ، مذهبی، زبانی وفرهنگی به پیشمی تازندو می کوشند درازای ارزش های کم ارزش خودشان را ارزش های معتبر زندگی دیگرهمقفسان را از بین ببرند.

به فکر این هیچمدان اس اساس بقا و تداوم ما چه در اجتماع و چه در نقشهء جغرافیای جهان متکی بر جبر محتوم همقفسی است. میله های این قفس فولادین نمیشکند مگر اینکه ما با هم کمرهمت ببندیم و دریچه های آن حصار آهنین را فراختر گردانیم.

ما فقط در موقعیت جغرافیایی چندان مطلوبی بسر نمی بریم بلکه اسارتگاه های نامرئی و گاه بدتری جسم و جان ما را می آزارد. چند تا از این محدودیت ها در محدودیت های زبانی، تباری، فرقه ای و اندیشه ای خلاصه می شوند. دیگرعناصر تشکیل دهندهء جامعهء ما در کمتر مساله ای زبان مشترک دارند.
ما نه تنها در مسایل مورد اختلاف، اتفاق نظر نداریم بلکه در مبرمترین مسایل حیاتی از گونهء فرهنگ یگانه هم راه افتراق و چندگانگی پیموده ایم. و این همه بیگانگی با یکدیگر میرسانند که ما آن جوهر و عناصر تاسیس یک ملت زنده و پایدار را مورد تهدید قرار داده و درانکار مطلق از همدیگر زندگی می کنیم.
درعالم مطبوعات نیز چنان قساوتی جاری وطاری بوده است. از برکت پیشرفت رسانه های تصویری وغیره تصویری هرقلمزنی مجال یافته است که آن « من کوتاه نظر وقسی القلب» را وادار میدان بکند وسرعقده های چرکینی را باز نماید.
مردانه اینست که ما با هم مناظره و مباحثه نداشته باشیم .نقد سالم ، منطقی و مؤدبانه ذکا وهوش روشنفکران ما را تقویت می کند وبه آنها درست اندیشیدن را می آموزد.
محدودیت گفتمانی ماهم از فقدان فرهنگ بحث رنج می برد وهم از فقر کاربرد ابزار گفت وشنود. ما اکثرا بی توجه به روند معرفتی یک بحث از چوب تکفیر! بهره میبریم وطرف مباحثه را واجب القتل قلمداد میکنیم. علت العلل چنان منشی، تمامیت خواهی وتمامیت اندیشی است. به این معنا که ما خود را محور ومیخ زمین میپمداریم وخودرا دانای کل ! وعقل عالم تصور می کنیم.
مطلق باوری درزمان ما گواه طرز تفکر ما قبل مدرن! است که بیشتر مبانی آن منسوخ شده وبطلانشان علما ثابت شده است. درشرایط حاضر حسن وقبح بسیاری از باورهای انسانی درچهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح وفورمولبندی شده است.
به موجب آن اعلامیه منشا تمام حقوق مکتوب وغیر مکتوب «تبار انسان» استوفقط انسا ضامن برابری وبرادری می باشد. مطلق کردن ایدیولوژیک کردن اندبشه ها چه سیاسی، چه اقتصادی وچه فلسفی راه به بیراهه میبرد.
باید زندگی کردن دربین عقاید، مواضع ومنافع مختلف را تجربه کنیم .همزیستی ملل ونحل را ارج بگذاریم. مارا محدویت های زیادی اسیر گرفته اند،از جمله محدویت های زبانی وگفتمانی، محدودیت های اندیشه ای وذهنی،محدودیت های مقیاسی وسنجشی را به بار می آورند.
ماکماکان درقفس طایفه وقفس سنن و باورهای نفس میکشیم واین محفظ ها از ما موجوداتی سرخورده ،مودماغ،پریشان اندیش ،خودنگرو خشونت طلب درست کرده است.
درعرصه محدودیت زبانی وگفتمانی باید گفت که اکثر هموطنان ما ارج چندانی به حدمرز زبان شان قایل نیستند. اگر زیر دندان شان بیاید از زبان شان مانند تیغ در دست زنگی مست! بهره میبرند، از کشته پشته می اندازند ودریای خون جاری مینمایند.
مهم این نیست که دم حاضر درقلع و قمع دیگران دست آزادندارند ول مسأله درخورتأمل اینست که باید از دیو درون چنان آدمهایی به شدت ترسید.
قراین تاریخی گواه است مه درتاریخ معاصر ما چندین بار ، آن من بالقوه و خون آشام مجال یافته است که خود را دراختلافات میان گروهی نشان بدهد وذات وفطرت خبث اش را نشان بدهد.
دیگر اینکه بعداز سالهاهرج مرج وقانون ستیزی سرانجام انتخابات ریاست جمهوری وشوراهای ولایتی برگزار شد مردم ما با بیم و امید دراین انتخابات شرکت کردند هرچند خطرات زیادی هم مردم وهمانتخابات را تهدید میکرد.
از بس در چند سال پسین مردم بی قانونی دیده اند از تهء دل آرزو کردند که این برنامه کامیاب شود ونمایندگانب خرچند پوشالی از آنها نمایندگی کنند.
درچندسال اخیر جز زور ومشت آهنین و فتاوی جاهلانه که از سوی سرگله های طالبها ودیگر گروه های تمدن ستیز صادر میشداقدام دیگری پاسخگوی نیاز های حقوقی عوام الناس نبوده، نه مرجع عرض وداد موجود بود ونه مقام بازپرسی واستیفای حق . اما حالا که عده ای برای احراز مقام ریاست جمهوری و وکالت کاندید شده اند وگروه هایی برای شرکتدر انتخابات ثبت نام کرده اند رستن جوانه های امید وخوشحال کننده است.
این جاست که چاروناچار وبه اجبار واکراه باید به همین اندک فرجها و گشایش ها دل ببندیم و متوقع باشیم که امکانات مساعد بین المللی وداخلی از آن جوانه های آسیب پذیر، محافظت کند واین بار تیر ما به سنگ نخورد.
قدرمسلم اینست که در کشور پسمانده ای چون افغانستان که سنگ بنایش بر خشت خامه یا شوره زار گذاشته شده قبل از سده بیستم ظالمانه ترین نظامهتی اجتماعی واقتصادی را پشت سرگذاشته است . پاگرفتن دموکراسی وتأسیس نهادهای مدنی از دشوارترین کارهاست. برغم گمانی زنی های خوشبینانه که گویا تطبیق دموکراسی از بالا یا به کوشش عامل بیرونی مقدور و میسر است اسن قلم معتقد است که تجارب مکرر ممالک جهان سوم ، عکس این گمان های واهی را ثابت می کند.
دراین عرصه ما به کرات پیروزی های کوتاه مدت وناکامی های دراز مدت داشته ایم شکست های مشروطه خواهان اول ودوم، دموکراسی سال 1343 و جمهوری داودخان گواه این مدعاست. بالمقابل سلطه طولانی واستخوان سوز سلاطین خودکامه چنان زیانبار وریشه دار بوده که مجال هرگونه پیشرفت را از مردم گرفته ونگذاشته که سیستم عادلانه ای بر قرار نمایند.
به گمان من برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دروطن ما یک اقدام سودمند ولی به شدت آسیب پذیر وشکننده بود. محافظت از این دستاورد محتاج احتیاط و دقت فراوان است. برگزاری ارتجالی و نمایشی آن ارزشی ندارد، ما بارها انتخابات داشته ایم ولی از آن انتخابات به سرعت به مطلقیت لغزیده ایم . هدف نهادینه کردن این اقدام است. داشتن چنین حقی درقانوننامه ها وتثبیت آن درقانون اساسی کافی نیست. مردم باید به قدری نیرومند باشد که بتواند از آن محافظت کند.
از آنجا که انتخابات حاضر چون عطیه ای از بالا مورد تطبیق قرار می گیرد بازشاندنش نیز دشوار نیست. قاعدتا حق باید گرفته شود تا درجه مصؤنیتش بالا باشد. باتوجه به همین معضل از آنجا چنین دستاوردی محصول شرایط بسیار خاص جهانیست وعامل داخلی درتحقق آن تأثیر اندکی داشته است ایجاب می کند که حلقات روشنفکری هوادار دموکراسی در تبلیغ، تحکیم وترویج آن بکوشند تا به عنوان یک ضرورت مبرم اجتماعی دراذهان نفوذ کند وملک مردم تلقی شود.
باشد روزی روزگاری تمام مؤسسات دموکراتیک دروطن ما پا بگیرندو واقعا، استبداد آسیایی یا شرقی را پشت سربگذاریم.

 

                                        

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول