© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

بخش اول


بخش دوم


بخش سوم


بخش چهارم



بخش پنجم


بخش ششم


بخش هفتم


بخش هشتم
 

 

بخش نهم


بخش دهــــــم


بخش یازدهم


بخش دوازدهم


بخش سیزدهم


بخـش چهـاردهـم/ پانزدهـم


بخـش شــانزدهـــم


بخـش هـفــدهـم

 

 

بخـش هـــژدهـم



بخـش نزدهــــــم


بخش بیســـتم


بخـش بیسـت و یکم


 

بخـش بیسـت و دوم

 

 

بخـش بیســت و ســوم

 

 

 

 

 

 

 




                 

 (بخـش بیسـت و چهـارم)

صبورالله سـیاه سـنگ
hajarulaswad@yahoo.com

 

آویــزه هـا

1) شـب 30 مـارچ 2009، کـه بایسـتی این زنجـیره به پایان مـیرسـید، دوسـتی به نام مـحـمـد آصف صـافی از مـونتریال (کانادا) گـفـت کـه مـیتواند تا مـاه آینده آگاهـیهـای تازه و پخش نشـده در پیرامـون چـگـونگی کشـته شـدن مـحـمـد داوود و خـانواده اش را به "و آن گلوله باران بامـداد بهـار" بفـرسـتد.

مـحـمـد آصف صـافی از "جگـتورن نور احـمـد تره خیلی مشـهـور به "کتور" نام برد و افـزود: "هـمـو در سـال 1978 در جریان گپهـای دیگـر چنین یاد کرد: مـن هـم به دسـتور قومـاندان شـهنواز [تنی] به ارگ رفـته بودم. پس از آنکـه سـردار داوود امـام الدین را زخمـی سـاخت، به پانزده نفـر از کمـاندوهـایم قومـانده "اور" (آتش) دادم. داوود و هـمه اعضای فامـیلش کشـته شـدند. وقتی مطمـین شـدم کـه دیگـر کسـی از آنهـا زنده نمـانده، رفـتم و تفنگچه سفید داوود خـان را گـرفـتم."

به گـفـته آن دوسـت، نور احـمـد تره خیلی کتور، پس از اعتراف به فـرمـان کشـتار خـانواده مـحـمـد داوود، در نوامبر 1983 به فـرمـان احـمـد شـاه مسعود در پیشغور (پنجشیر) به دار آویخته شـد. 

به نوشـت آوردن گـفـتگـوی مـحـمـد آصف صـافی و شـهنواز تنی ار روی نوار شـنیداری کـه در آن از فـرسـتاده شـدن جگـتورن نور احـمـد تره خیلی به ارگ و نقش او در پیرامـون این رویداد یاد شـده اسـت، بخش دیگـری به این زنجـیره خـواهـد افـزود.  

2) بخشـهـایی از "افشـای حقایق بیشـتر ..."، نوشـته انجنیـر خلیـل الله رووفـی: "درین هـیچ شکی نیسـت کـه حفیـظ الله امـیـــن و اسـد الله سـروری از جـاسـوسـان فعال KGB بودند، مگـر مـیبینیم در آن برهـه هـای زعامت داوود کـه برنامه یی به نام کـودتا و انهـدام رژیم جـمهـوری در تصور کسـی نمـیگنجـیـد، داوود خـان با هـمـان کله شخی و قاطعیت، اداره مسـتقل کشـور را به دسـت داشـت. او هر مخـالفی را قهـــــراً سـرکـوب مـیکـرد و هــرعنصر مشکـوک را ولو طـرف اعتمـادش قــرار داشـت، ازصحنــه سـیاسـی و نظامـی دور مـیراند. 

به گـونه مثال در بحبوحه این زمـان با اعتمـاد ترین افسـران جوان کـودتاچی مـاننـد عبدالحـمـید محتاط وزیرمخـابرات، پاچا گل وفادار وزیر سـرحدات، فیض مـحـمـد وزیر داخله، دگـروال اکبر مقصودی رییس ارکان قوای هـوایی و مـدافعه هـوایی و تعداد کثیر دیگـری از روشـنفکران نظامـی را کـه به وسـیله آنهـا به قـدرت رسـیده بود، مـورد غضب قرارداد، هـمه شـان را از وظیفه سبکدوش کرد و تعدادی را زیرنظارت قرار داد.

رهبر چپی کـه بالای تمـام جریانات چپـی، بدون آنکـه تیم مـدبری را دور خـویش جـمع مـیکرد، خط چلیپـا کشید. این سـیاسـت سـرکـوب داوود خـان زمـانی به مـنصه اجرا درآمـد کـه اودیگـر علنـاً با روسـهـا علایـق سـیاسـی خـود را قطع کرده و شـبکـه هـای داخلی زیرزمـینی آنهـا را به وسـیله عمـال سـرسـپرده خـود مـانند حیدر رسـولی وزیردفاع ، تورنجنـرال عزیز خـان لوی درسـتیـز مشـهـور به عزیز سـیاه و دگـروال جـان نثار خـان رییس اسـتخبارات وزارت دفاع شـدیداً مـورد تعقیب وگـرفـتاری قرارداده بود.

در سـایه چنیـن سـیاسـت سـنگیـن داوودی، حفیـظ الله امـیـن یا اسـدالله سـروری خـارج از آنکـه با دسـتگاههـای اجنتـوری روسـی چه ارتباطاتی داشـته اند، هـیـچکاره مـیـدان بودند و درسـاحه فعالیـت عملی هـیچـگاهـی جرات تبارز عمل دربرابر رژیم قهـار داوود را درخـود نمـیدیدند، چه اینهـا در حدی نبودند کـه با وجود پشـتوانه KGB مـیتوانسـتند به کدام عمل تهـدیدی وتخـویفی مبادرت ورزند.  

امـین اگـر در بخش نظامـی به نمـایندگی جناح خلق، پروژه جلب و جذب افسـران جوان خلقی را آنهـم در محدوده حلقه کـوچکی، عهـده دار بود، معنی آن را نداشـت کـه به مثابه یگانه قـدرت مطرح در کشـور بتـواند از راهـی کـه به گـفـتـه آقای لبیب، داوود خـان در پیـش گـرفـتـه بود او را مـنصرف سـازد؛ یا سـروری کـه آنوقـت به حیـث یک تورن گمـنـام در قوای هـوایی خدمت مـیکرد، نقشـی داشـته باشـد. ولی پس از پیروزی کـودتای هفـت ثور هر دو در صدر قـدرت بیکران جـا مـیگیرند و در هـیات اژدهـاهـای دوسـر، چهره بدل کـرده و بنیانگذار رخنه مرگ و مصیبت بزرگی در کشـور خـود مـیشـوند.

گـذشـته از آن داوود خـان مـداخلات آزاد مشـاوران شـوروی در امـورملکی و نظامـی را تدریجـا سلب کـرد و به جـای آن متخصصین داخلی را واداشـت تا با مسـوولیت، جوابگـوی عرصه مسلکی خـود باشـند و به وزارت دفاع امر شـد تا ضرورت کمـیت مشـاوران در تمـام قطعات و مـوسـسـات نظامـی بررسـی شـده و تعداد آنهـا تا حد لازم کاهش داده شـود. به گـونه مثال درلوای راکت کـه یکی ازعصری ترین قوتهـای دفاعی کشـور به حسـاب مـی آمـد، درحدود چهـارده مشـاور در بخشـهـای مهـم مسلکی مصروف کاربودند کـه با تعهـد انجنیران داخلی تنهـا به سـه نفـر آنهـا ضرورت دیده شـد و بقیه به کشـور خـود بازگشـتنـد. هـمچو تصفیـه هـا در هـمه قطعات و مـوسسـات نظامـی مـورد اجرا و تطبیق قرار گـرفـت.

آقای لبیب درکتاب خـود تذکر مـیدهـد کـه قبل از کـودتای هفـت ثور تغییرات و تقـرر کادرهـای مهـم در وزارت دفاع به خصوص در قوتهـای هـوایی به وسـیله روسـهـا انجـام مـیگـرفـت، در حالیکـه مسـتشـاران شـوروی دیگـر آن خـود کامگانی نبودند کـه مـیتوانسـتند در هـر کاری با دسـتان باز مـداخله کنند، چه رسد به اینکـه در مـورد نصب دگـروال قادر خـان به حیث درسـتیزوال مـدافعه یا عـزل رحیم نورسـتانی از گارنیزیون بگـرام آنگـونه کـه آقای لبیب اظهـارداشـته اسـت، صلاحیتـی مـیداشـتند. فقـط این شخص رییس جـمهـور بود کـه در هـمه امـور نظامـی تصمـیم مـیگـرفـت و مـاننـد سلطان قهـار فـرمـان صـادر مـیکـرد. مگـراشـتباهـش دران بود کـه در اتخـاذ چنین سـیاسـت سـرنوشـت سـاز، عکس العمل کرملین را به بهـای بسـیار کــم گـرفـته بود.

مهــره بسـیار مهـم دیگـری از دسـت پروردگان KGB دگـروال قادر خـان بود کـه در پیروزی کـودتا نقـش فعال داشـت. آقای لبیـب درکتاب خـود تقــرر او را در بسـت مهـم قوتهـای دفاعی کشـور یک مـاه قبل از کـودتا، به وسـاطت شـبکـه پنهـانی KGB مربوط مـیداند. ولی از آنجـاییکـه صراحت دارد تقــرر قادر خـان در بسـت رییـس ارکان مـدافعـه هـوایی نه یک مـاه پیش از کـودتای هفـت ثور، بلکـه مـدتهـا قبــل از طریق چینــلهـای داخلی کـه سخت مـورد اعتمـاد داوود خـان قــرار داشـتند، صورت گـرفـته بود. 

قادرخـان با کرکتـر چند بعــدی در جـمله افسـران کـودتای سـرطان، این توانایی را داشـت تا اعتمـاد داوود را به هر قیمتی قــویاً سـوی خـود جلب نمـاید و به خـاطراین کار، ازطریق انجنیر نجـیب الله دامـاد غلام حیدر رسـولی وزیردفاع و رییس آریانا، شـامل حزب "ملی غورزنگ" داوود خـان شـد. انجنیر نجـیب افسـر قوای هـوایی به مثابه بازوی مهـم دولت از اعتمـاد قـوی رژیـم برخـوردار بود و در عین زمـان سـازمـاندهـی حزب "ملی غورزنگ" را در قوای هـوایی به پیش مـیبرد.

قادر خـان با شطارت توانسـت ازهـمـین طریق خـود را به داوود نزدیک سـازد و به حیث افسـر، در ظاهر وفا دار و سـرسپرده در پیشگاه داوود خـان سـوگند وفاداری یاد کند و پسـت حسـاس ریاسـت ارکان مـدافعه هـوایی را به دسـت آرد.

قادر خـان در مخـالفـت علیه نورسـتانیهـا کـه در دولت داوود خـان قـدرت قابل ملاحظه یی را از آن خـود سـاختـه بودند، راپورهـای ضد و نقیضی به رسـولی وزیر دفاع ارایه مـیکرد تا به این وسـیلـه بتـواند دگـروال رحیم نورسـتانی قومـاندان مـنضبط و سختگیر گارنیـزیون بگـرام را از سـرراه خـود دور سـازد؛ زیرا در مـوجودیت او در بگـرام هـیچ پیلـوتی نمـیتوانسـت به نفـع کـودتای ثور به پرواز برخیــزد. سـرانجـام، قادر در پلان خـود مـوفـق شـد. چند مـاه قبل از کـودتا، داوود خـان رحیم نورسـتانی را از وظیفه برطرف و به جـایش دگـروال غلام سخی را کـه افسـر حلیمـی بود، توظیـف کرد. این تغیـیر اشـتباه بزرگ دیگـری بود کـه در حقیقـت داوود به دسـت خـود سـند مرگ خـود را امضا کرد، زیرا این قـوتهـای هـوایی بگـرام و شـینـدند بودند کـه سـرنوشـت دولت وکشـور را به نفع کـودتای حزب خلق، رقم مـیزدند. 

قادر خـان برای رسـیدن به هـدف از هـیچـگـونه تنزل دربرابر بالا دسـتان و اسـتبـداد بر فـرودسـتان دریغ نکرد. درسپیـده دم پیروزی کـودتا، دگـرجنـرال مـوسـا خـان قومـاندان هـوایی و مـدافعه هـوایی را کـه یکتــن از افسـران شـریف و تحصیلکرده اردو بود، یکجـا با معاونش تورنجنرال سـتار خـان، در دفـتر کار شـان با کلاشـنکـوف به قتل رسـاند. بعد عاجل به بگـرام پروازکرد، دگـروال سخی قومـاندان گارنیزیون را دسـتگیر و زندانی سـاخت، محل قومـانده را خـود به دسـت گـرفـت و رفقــای پیلـوت متعهـد به کـودتا را آمـاده پرواز نمـود. سـاعاتی بعد کشـتار دیگـری را در قرارگاه مـیدان هـوایی خـواجه رواش در دسـتور اجرا قرار داد. نزدیکترین رفقای هـم_مسلک و دوسـتان هـمکارش مـانند دگـروال قاسـم خـان مـدیر اسـتخبارات، دگـروال عنایت آمـرتعلیــم وتربیه، دگـروال مرتضا قـل سـرانجنیر قوای هـوایی، دگـروال سـلطان پیلوت مـدیر حرکات و یک تعــداد دیگـری از افسـران شـایسـته و مجرب هـوایی را بی هـیـچ دلیـل و گنـاه به امــر خـود در پلیگـونهـای مـیـدان هـوایی دسـت بسـته زیرخـاک کرد. در اثر هـمـین خدمـات برجـسـته و تاریخی کـه در صحنه هـای خـونیـن کـودتای ثور از خـود به یادگار سپرد، به حیث وزیر دفاع مـنصوب شـد و باز هـم حلف وفاداری تازه در پیشگاه نظام دیگـری به جـا آورد. در این برهـه پیش ازکـودتای هفـت ثور، نورسـتانیهـا قـدرت وسـیعی را در بخش نظامـی به دسـت داشـتند کـه روی بعضی اصطکاکـهـای سـیاسـی، حیدر رسـولی وزیر دفاع با آنهـا مـیانه خـوبی نداشـت.

سـرور نورسـتانی قومـاندان قوای چهـار زرهـدارکـه از مغرورترین افسـران کـودتای سـرطان داوود بود، به وزیر دفاع اعتنـایی نداشـت، تا آنجـا کـه غیــراز داوود کسـی را بالادسـت خـود به حسـاب نمـی آورد. دگـروال رحیم نورسـتانی پیلوت، قومـاندان پر قـدرت گارنیــزیون د ر بگـرام بود. دگـروال دین مـحـمـد نورسـتانی به حیث قومـاندان هـوایی وظیفه اجرا مـیکرد. قـدیر نورسـتانی وزیر داخله، مهــره هـای کلیدی و مهـم را در قوتهـای زمـینی و هـوایی جـمهـوری داوود خـان، تشکیل داده بودند.  

داوود کـه از یکسـو نگـران این قضیه بود، ازسـوی دیگـر راپورهـای تحریک آمـیز حیدر رسـولی نسبت به قومـاندان قوای چهـار زرهـدار، بیشـتر سـوء ظن او را برانگیخت، غیر از قـدیر نورسـتانی، دیگـران را از اوجهـای قـدرت به زمـیــن فـرود آورد، حتی رتبه جنرالی سـرور نورسـتانی را مـنظورنکرد. هـمـان بود کـه قومـاندان قوای چهـار زرهـداراز داوود خـان آزرده خـاطر شـد و به بهـانه مریضی خـانمش رهسپار شـوروی گـردید.

داوود خـان کـه بیشـتر از دیگـران به حیدر رسـولی اتکا و اعتمـاد داشـت، حرف او را مـیشـنید و راپور او را درمـورد سـرور نورسـتانی یا سـایرمـوضوعات حاد نظامـی، قرین حقیقت مـیپنداشـت، ولی دراصل این کادرهـای مجرب نورسـتانی با صداقت تمـام نسبت به رهبر خـود داوود خـان وفاداربودند و وجود آنهـا پایه هـای حاکمـیت داوود را اسـتحکام بخشـیده بود مگـر در اثـر یک سلسله تنشـهـای سـیاسـی و نظامـی کـه هـم در درون دولت و هـم خـارج از آن به شـدت درحال نضـج گیـری بود و داوود خـان هـم با تیــم نامـدبر و وزیردفاع بیکفــایت خـود به عــواقب خطرناک آن ارزشی قایـل نمـیشـد، سـرانجـام هـمه چیـز دگـرگـون گشـت و رژیم جـمهـوری یکجـا با رهبرخـود راه فنا را درپیش گـرفـت./.../ 

 گذشـته از آن بهـای خـون داوود خـان و وابسـتگان فامـیلی اش به مثابه یک رییس جـمهـورمقتدر، مـومـن و متقی کـه شیفـته پیشـرفـت و ترقی و آزادی افغـانسـتان بود، با این سـادگی و ناسپاسـی به بازی گـرفـته شـد کـه لااقـل نظربه تقاضای خـودش، قادر خـان و اسلم وطنجـار، این دو مهـره اصلی کـودتا، جهت مذاکره به نزد او در ارگ، حضور پیدا نکردند، بلکـه به قومـاندان تولی اول قطعـه کـومـاندو تورن شـهنــواز (قرار گـفـتــه امـام الدین) امر داده شـد کـه پیــام شـورای نظامـی را به داوود خـان برسـاند.

تورن شـهنـواز کـه بعـدهـا به تنی شـهرت پیدا کرد، اجرای این وظیفـه مهـم را کـه مملکت در آسـتانه دگـرگـونی قرارداشـت، به ضابط تولی خـود بریدمـن امـام الدین محول مـیسـازد، و این ضابط جوان با سـه تن سـرباز دیگـر به ارگ داخل مـیشـود و به داوود خـانی کـه صلابتش به بلنـدای هندوکـش قـد کشیده بود مـیگـوید، سلاح خـود را برزمـین بگذارید و تسلیم شـوید. 

این حقارت تاریخی بود کـه رییـس جـمهـورافغـانسـتان هـزاران مرتبه مرگ را نسـبت به آن ترجـیح داد وسـرانجـام خـود و خـانواده اش را قربانی شـرف و عـزت خـود کرد. 

این رویداد تکاندهنـده تاریخ با این سـاده اندیشی و سطحی نگـری در جوابات جنرال امـام الـدین آنگـونه انعکاس دارد کـه گـویا کـودتا، کـودتا اسـت و در آن هـر تر و خشکی مـیسـوزد، فـرهنگ کـودتا با ترحـم و مـدارا آشـتی ناپذیراسـت و مخـالفـان خـودرا در وقت و زمـانـش باید سـر به نیسـت مـیسـازد. بناءً به زعم او، از بین بردن مـحـمـد داوود رییس جـمهـورافغـانسـتان نیز نمـیتواند خـارج از ین فورمـول باشـد."

برای خـواندن متن کامل مـیتوان روآورد به:

www.farda.org/articles/08_updates/081100/article_kh_rauffi.htm

3) انجنیر نجـیب الله داوری در پایان "فاکتهـای غیرقابل انکار دسـت روسـهـا در امر سقوط رژیم مـحـمـد داوود و پیروزی کـودتای ثور"/ اگسـت 2008 چنین نوشـته اسـت: (این بخشـهـا بدون اجـازه نویسـنده اندکی خشـم_زدایی و فشـرده شـده اند.) 

درمـیان اعضای حزب دمـوکراتیک خلق افغـانسـتان، حتا در سطح کمـیته مرکزی و بیروی سـیاسـی حزب مذکـور کسـانی بودند بیشـتر ملی گـرا ، تا شـوروی گـرا. از آن جـمله مـیتوان از مـیر مـحـمـد اکبر خیبر و خلیل زمر نام برد. خلیل زمر چند مـاه پیش از کـودتای ثور از عضویت کمـیته مرکزی حزب دمـوکراتیک خلق افغـانسـتان برید و طرفداریش را از دولت و حکـومت داوود خـان اعلام داشـت. وی بعد از کـودتای ثور به هـمـین جرم مـدت ده سـال را بدون محکمه در زندان پلچرخی سپری نمـود. 

خیبر خـواهـان ادغـام جناح پرچم حزب مذکـور با حزب ملی غورزنگ بود تا داوود خـان را در امر به سـر رسـانیدن پروژه هـای عمـده زیربنایی یاری رسـاند. ولی این اندیشـه خیبر با امـیال جهـانگشـایی کریملین در مسکـو مطابقت نمـیکرد، چه روسـهـا در پی مـنافع خـودشـان بودند و هرگز در فکر رفاه مردم افغـانسـتان و به ثمر رسـیدن پروژه هـای ملی و عمرانی داوود خـان، با آنکـه پروژهـای مذکـوراز نگاه اقتصـادی نوعی هـمخـوانی با سـوسـیالیزم داشـت، نبودند. در نتیجه، مـیر اکبر خیبر بلافاصله از مسئولیت نظامـی جناح پرچم برطرف شـد و به جـایش نور احـمـد نور مـنحیث مسئول افسـران اردو در جناح پرچم مـنصوب گـردید. 

در باره قتل خیبر تاکنون نظریات و فـرضیه هـای مختلفی ارائه شـده و اخیراً هـم مطالبی به این ارتباط به نشـر رسـیده اسـت کـه گـویا گلب الدین حکمتیار قتل خیبر را کار طرفداران خـودش قملداد کرده اسـت.

آنچه مسلم اسـت، اینسـت کـه دراردوی افغـانسـتان به جز از افسـران خلقی و پرچمـی، افسـران مسـتقل دیگـری مسـتقیمـا با Glavnoje Razvedyvatel'noje Upravlenije (GRU) (سـازمـان اسـتخبارات نظامـی شـوروی) در ارتباط و هر آن در حال "تیار سـی" [آمـاده] بودند تا مطابق به مـنافع شـوروی عمل نمـایند. در این شکی نیسـت کـه مـیان خیبر مـنحیث مسئول نظامـی جناح پرچم و GRU از یکسـو و مـیان سـازمـان مذکـور و حفیظ الله امـین مـنحیث مسئول نظامـی جناح خلق از سـوی دیگـر رمز و رازهـایی وجود داشـته اسـت . شـاید خیبر لسـت تمـامـی یا بخشی از افسـران ارتباطی با GRU و کلیه افسـران پرچمـی و بعضاً افسـران خلقی را کـه در اردوی افغـانسـتان دارای قـدرت آتش بودند، مـیدانسـته اسـت. 

به هرحال، مسکـو جداً تصمـیم گـرفـته بود تا داوود خـان را از قـدرت براندازد، چنانچه نورمـحـمـد تره کی در یکی از مصـاحبه هـایش گـفـته بود کـه مـیخـواسـتند انقلاب را در مـاه اســد [جولای/ اگسـت] هـمـان سـال به مرحله اجرا درآورند تا انقلاب "زمـــــری" [شــیر] نامـیده شـود! 

تصمـیم خیبر در امر ادغـام جناح پرچم با ملی غورزنگ و طرفداری بیچون و چرای مـوصوف از داوود خـان از یکطرف و از طرف دیگـر آگاهـیش از امکان وقوع کـودتای احتمـالی علیه داوود خـان در مـاه اسد سـال سـیزده پنجـاه و هفـت [جولای/ اگسـت 1978] شـورویهـا را غـافلگیر سـاخت و آنهـا را به شک انداخت کـه مبادا تصمـیم کـودتا و لسـت افسـران خلقی و پرچمـی دارای قـدرت آتش توسط خیبر به داوود خـان رسـانده شـود.

هـمـان اسـت کـه ترور خیبر طرح مـیگـردد. شـام روز دو شـنبه بیسـت و هشـت حـمل سـیزده پنجـاه و هفـت [17 اپریل 1978] نزدیک مطبعه دولتی در مکرویان کابل از طرف یک جـیپ نظامـی بالای خیبر فیر صورت مـیگیرد. البته در هـمـان لحظات اوبلوف یکی از کارمـندان سفارت شـوروی در جناح دیگـر سـرک دیده شـده بود. 

اینکـه بعد از مرگ خیبر، در جریان حکمروایی چهـارده سـاله حزب دمـوکراتیک خلق افغـانسـتان، یادی از او نشـد و گاهـی هـم کـه عابران عکسش را در بالای قبرش با گل آلوده سـاختند و بعد هـم لوحه سـنگهـای قبرش را از جـا برکندند، هـمچنان خـامـوشی و بیتفاوتی رفقای حزبی، در ارتباط به ترمـیم قبر او کـه کار بس سـاده و سـهل بود، مـیرسـانند کـه ریشـه هـای قتل خیبر از کجـا آب مـیخـورده اسـت. معلوم اسـت کـه ریختن اشک تمسـاح بسـیاری در روز تشییع جنازه خیبر هـمه سـاختگی بوده اسـت. 

عده یی مـیگـویند کـه پلان اجرای کـودتا توسط حفیظ الله امـین طرح شـد و بعد در شـب بارانی شش/هفـت ثور سـیزده پنجـاه و هفـت [26 اپریل 1978]، توسط سـید مـحـمـد گلابزوی به افسـران مربوط ابلاغ گـردید کـه "فـردا به مجرد رسـیدن به قطعات شـان اقـدام نمـایند"، تا جـایی کـه تعداد زیادی از افسـران پرچمـی در اوایل از مـوضوع اطلاع نداشـتند و سـرسختانه در داخل ارگ از مـحـمـد داوود دفاع مـیکردند.  

مـوضوع به این سـادگی هـم نیسـت. سـازمـان افسـران انقلابی به رهبری دگـروال عبدالقادر، در قطعات نظامـی ولایات کشـور هـم دسـاتیری در مـورد کـودتا از طرف GRU دریافـت داشـته اند تا هرگـونه حرکتی به طرفداری مـحـمـد داوود را خنثا سـازند.  

فاکتهـای دسـت داشـتن روسـهـا در کـودتا ی ثور را چنین مـیتوان برشـمرد:

یک) بدون شک مـیان GRU و حفیظ الله امـین مفاهـمـات و قرار و مـدارهـایی به ارتباط اجرای کـودتای ثور وجود داشـته اسـت. اینکـه بعد از کـودتا حفیظ الله امـین به آواز بلند قلقله مـیکرد، یقیناً تکیه گاه نیرومـند GRU را در عقب خـود داشـت.

در آنوقت تکنالوجـی تلفون مـوبایل در دنیا مـورد اسـتفاده عوام قرار نداشـت. چند لین محدود تلفون کلاسـیک مـیان مرکز و ولایات افغـانسـتان در اختیار وزارت مخـابرات بود و امـین هرگز چنان امکانات نداشـت تا از تلفون مذکـور کـه بعد ا ز چند گـره یا سـانترال به فـرد مـورد نظر وصل مـیشـد، با افسـران خلقی صحبت کند و امر صدور انقلاب را بدهـد. هـمچنان در حالی کـه دولت و اردوی مـحـمـد داوود قـدرت داشـتند، امـین و افـرادش نمـیتوانسـتند از طریق مخـابرات اردو با اعضای حزب در قطعات ولایات روی چـگـونگی شـورش نطامـی را بحث کنند. از سـوی دیگـر، افـراد خلقی آنقـدر امکانات نداشـتند کـه در چند سـاعت محدود خـود را به ولایات رسـانده و اوامر مربوطه را به افـراد ذیدخل برسـانند.

ولی دراین شکی نیسـت کـه افسـران ارتباطی GRU در قطعات مختلف افغـانسـتان، با تلفونهـای کـوچک دسـتی، کـه در آنوقت نظامـیان شـوروی و آمریکا در اختیار داشـتند، اوامر را دریافـت مـیداشـته اند. زیرا درسـت در سـاعات نزدیک به ظهر روز هفـت ثور سـیزده پنجـاه و هفـت [27 اپریل 1978]، وقتی نخسـتین فیر بالای وزارت دفاع اجرا گـردید؛ جنرال مـحـمـد یونس قومـاندان فـرقه 11 ننگـرهـار کـه در وزارت دفاع بود، با عجله خـود را به جلال آباد رسـانده و بلا فاصله امر احضارات فوری و مـارش قطعات زرهـدار، پیاده و مخـابرات به طرف کابل را صـادر کرد. در فاصله یک یا دو سـاعت، پیش از آنکـه قطعات آمـاده رفـتن شـود، خـودش با افسـران عالیرتبه تشکیل جلسـه داد تا روی پلان چـگـونگی رفـتن به کابل و طرح خنثا سـاختن کـودتا بحث شـود.

در این هنگام یک تن از افسـران مخـابره وارد اتاق مجلس مـیشـود، مـیگـوید از کابل پیام محرمـی دارد و مـیخـواهـد آن را به شخص خـود وی بگـوید. جنرال از افسـر مـیپرسد: "چه گپ اسـت؟" افسـر مـیگـوید: "پیام بسـیار محرم اسـت و نمـیتوانم آن را در حضور یگـران فاش سـازم. اگـر زحـمت نمـیشـود، یکبار بیرون بیایید."

هـمـینکـه جنرال یونس بیرون مـیشـود، افسـر مذکـور جـابجـا با تفنگچه او را هلاک مـیسـازد. پس از این قتل مرمـوز، دیگـران جرات نمـیکنند پلان را پیش ببرند. در نتیجه طرح خنثا سـازی کـودتای ثور توسط فـرقه 11 ننگـرهـار عقیم مـیمـاند.

داسـتان مشـابهـی در قندهـار رخ مـیدهـد. جنرال مـحـمـد عظیم وزیری قومـاندان قول اردوی قندهـار قطعات مـورد ضرورت برای دفع کـودتا در کابل را از محوطه قول اردو بیرون کشیده و آنهـا را در مسـیر سـرک کابل قندهـار نزدیک تعمـیر ولسـوالی دامـان پارک مـیکند. سپس خـود با تعدادی از افسـران مشغول طرح پلانی مـیشـوند کـه تردد بقیه وسـایط مـوتوری را در مسـیرجـاده کابل قندهـار متوقف سـازند تا قطعات بتوانند مسقیمـا ً و سـرراسـت به کابل بروند. آنهـا سـرگـرم بحث اند کـه مـوضوع را با فـرقه 14 غزنی درمـیان گذارند تا تردد وسـایط نقلیه را در شـاهراه ببندند. ناگهـان از فاصله چند متری با مـاشیندار بر جنرال عظیم وزیری و هـمراهـانش فیر صورت مـیگیرد و هـمه هلاک مـیگـردند. 

دو) شـاه ایران قبلاًًً داوود خـان را از خطرات احتمـالی کـودتای طرفداران شـوروی در افغـانسـتان آگاه سـاخته بود و به هـمـین جهت، جـابجـا سـاختن قطعات گارد شـاهنشـاهـی در ارگ ریاسـت جـمهـوری و فـرسـتادن افسـران عالیرتبه ایرانی به قطعات مهـم و آتشـدار افغـانسـتان را پیشـنهـاد کرده بود. داوود خـان پیشـنهـاد شـاه ایران را نپذیرفـت و مـیگـویند زمـانی به اطرافیانش گـفـته بود کـه تصمـیم دارد مشـاورین نظامـی شـوروی را نیز رخصت دهـد.

عصر روز هفـت ثور نعیم خـان با وجود مخـالفـت داوود به سفارت فـرانسـه کـه در مجـاورت قصر ریاسـت جـمهـوری قرار داشـت، رفـت تا با اسـتفاده از وسـایل مخـابرات آنجـا از شـاه ایران درخـواسـت کمک عاجل کند. شـاه ایران از نعیم خـان معذرت خـواسـته و گـفـته بود کـه حالا بسـیار دیرشـده اسـت.

به مجرد ارتباط مخـابره، حـملات شـدید هـوایی بالای سفارت فـرانسـه آغـاز گـردید. تمـام سـاکنین مـنطقه شـهرنو و وزیر اکبر خـان شـاهـد این حال بودند. گـرچه بمـی به تعمـیر سفارت اصـابت نکرد، ولی این خـود مـیرسـاند کـه روسـهـا تمـام جوانب را با وسـایل پیشـرفـته به دقت زیر نظر داشـتند.

سـه) جنگ مـیان کـودتاچیان و مـدافعین ارگ ریاسـت جـمهـوری بعد از فـرا رسـیدن شـب، تاریک شـدن هـوا و پایان گـرفـتن حـملات هـوایی شـدید و شـدیدتر گـردید. طوری کـه مـیان سـاعات ده و یازده شـب قوتهـای داخل ارگ، بیرون شـدند و به تعقیب کـودتاچیان به طرف را دیو افغـانسـتان پرداختند. این امر، طرفداران کـودتا را سخت هراسـان سـاخت. آنهـا به سـرعت رهبران حزب دمـوکراتیک خلق افغـانسـتان را از سـاختمـان عمـارت رادیو به محل چنار مـیدان هـوایی کابل انتقال دادند. در هـمـین وقت چند دسـته از طیارات جنگی ناگهـانی بر فـراز کابل ظاهر شـد و در تاریکی شـب چندین بار ارگ ریاسـت جـمهـوری را بمباران کردند. شـدت بمباران بالای روحیه افسـران تانکیسـت طرفدار داوود خـان کـه جهت تعقیب کـودتاچیان از ارگ بیرون شـده بودند، تاثیر مـنفی گذاشـت و آنهـا را مجبور به برگشـت سـاخت.

در صورتی کـه بعد از تاریک شـدن هـوا و نبودن وسـایل پرواز طیارات در هنگام شـب در مـیدان هـوایی بگـرام ، هـیچ طیاره نمـیتوانسـت از مـیدان هـوایی بگـرام پرواز کند، بعد از آنکـه قوتهـای دولتی توانسـتند کـودتاچیان را به طرف رادیو افغـانسـتان مجبور به عقب نشینی سـازند، این طیارات دفعتاً از کجـا آمـدند و بمباران ارگ را از سـر گـرفـتند؟

جواب واضح اسـت: روسـهـای حاضر در صحنه کـودتا متوجه شـدند کـه کـودتا به شکسـت مـواجه مـیشـود. آنهـا برای جلوگیری از شکسـت کـودتا طیارات کمکی را از ترمز یا تاشکند برای بمباران ارگ ریاسـت جـمهـوری داوود فـراخـواندند.

چهـار) دگـروال عبدالقادر یکی از مهره هـای اصلی در سقوط دولت مـحـمـد داوود، بعد از کـودتای بیسـت و شش سـرطان سـال سـیزده پنجـاه و دو [17 جولای 1973] به حیث درسـتیزوال (رییس سـتاد) قوای هـوایی و مـدافعه هـوایی انتخـاب گـردید. نامبرده بعد از چند سـال از پسـت ریاسـت ارکان قوای هـوایی ومـدافعه هـوایی تبدیل و به حیث رییس مسلخ مقرر شـد. گـرچه مـوقف ریاسـت مسلخ از نگاه نظامـی یک پسـت پسـیف شـمرده مـیشـد، ولی دارای هـمـان امتیازاتی بود کـه رییس یک قطعه آتشـدار نظامـی دریافـت مـیداشـت.

گـفـته مـیشـود کـه چند مـاه قبل از کـودتای ثور، دگـروال قادر با دادن مقـدار هنگـفـت طلا به عنوان رشـوه به غلام حیدر رسـولی وزیر دفاع وقت، بار دیگـر به حیث درسـتیزوال قوای هـوایی ومـدافعه هـوایی برگشـت.

اگـر کاسـه یی زیر نیمکاسـه نبوده اسـت، دگـروال قادر چه ضرورت داشـت تا با دادن رشـوه هنگـفـت دوباره به حیث درسـتیزوال قوای هـوایی برگـردد. گذشـته از این، اگـر GRU طلا را دراختیار دگـروال قادر نمـیگذاشـت، او کـه خـود را از مردم غریب و زحـمتکش افغـانسـتان مـیشـمـارد، آن گنج را از کجـا به دسـت آورده بود؟

برای خـواندن متن اصلی مـیتوان روآورد به:

www.goftaman.com/daten/fa/articles/part11/article1763.htm

4) "آیا شـوروی در تهـیه و پلانگذاری کـودتای هفـت ثور دسـت داشـت؟ بعضی از نویسـندگان مـانند ش.ن. حقنشـناس معتقـد اند کـه "طیارات روسـی از تاشکند به پرواز درآمـدند و ارگ جـمهـوری مـحـمـد داوود خـان را تا حوالی سـه بجه شـب پیهـم و به شـدت بمبارمـان کردند."

این ادعا کاملاً غلط اسـت؛ زیرا گارد جـمهـوری مـحـمـد داوود تا سـاعت یک بجه شـب سقوط کرده بود و نیازی به بمباران دوباره نبود. حقشـناس در این مـورد کـه طیاره هـای مذکـور از تاشکند پرواز کرده باشـند، هـیچـگـونه سـند و مـدرکی ارایه نمـیکند و با ذهنیگـری و تعصب بیش از حد و حصر سخن مـیگـوید.

فـرهـاد لبیب، افسـری کـه در زمـان خلقیهـا از کابل برآمـده اسـت، (به رویت صفحه 81 جلد دوم "افغـانسـتان در پنج اخیر"/ مـیر مـحـمـد صدیق فـرهنگ) مـینویسد: "دسـتور کـودتا در سفارت شـوروی در کابل تهـیه و توسط صـاحبمـنصبی به نام سـرور مـنگل به حفیظ الله امـین فـرسـتاد شـد. وی آن را هـمـدسـت گلابزوی به صـاحبمـنصبان وابسـته ارسـال نمـود."

سـرور مـنگل صـاحبمـنصب نبود، بلکـه از یکی از کدرهـای ملکی بخش پرچم حزب دمـوکراتیک خلق افغـانسـتان بود و با حفیظ الله امـین هـیچـگـونه ارتباط نداشـت. از طرف دیگـر، کدام سـند و مـدرک دال بر این مـوضوع کـه دسـتور کـودتا در سفارت شـوروی تهـیه شـده باشـد، از طرف لبیب ارائه نگـردیده اسـت.

نویسـندگان کتاب "تجـاوز" (صفحه پانزده) مـینویسـند: "مـا بالآخره به این نتیجه رسـیدیم کـه تحول 27/28 اپریل [1978] برای دولت شـوروی به کلی غیرمـنتظره بود و آنهـا در این مـورد هـیچـگـونه پلانی ترتیب نداده بودند. پوزانوف سفیر شـوروی در کابل مـیگـوید: "مـن با کارمل، تره کی و امـین بعد از تحول هفـت ثور معرفی شـدم." داوود پیش از انقلاب تقریباً 300 نفـر مشـاور روسـی را در اردوی افغـانسـتان اسـتخدام کرده بود. امکان دارد دولت شـوروی برای هـمـین مشـاوران وظیفه داده باشـد تا علیه رژیم مبارزه نمـایند.

در این مـورد، مصـاحبه با ل.ن.گـوریلو داریم. به گـفـته وی هـیچ نوع ارتباط با اعضای حزب وی و افسـرانش نداشـتند و نمـیتوانسـتند داشـته باشـند. برعکس روابط مـا با داوود خـان بسـیار خـوب بود. طوری کـه او مـیگـفـت: "اگـر حتا مـوی سـر یکی از مشـاورین روسـی کم شـود، مجرم را از بین مـیبرم." در سـال 1972 کـه مشـاورین روسـی به افغـانسـتان آمـدند، بدون محافظ و سلاح داخل شـهر شـدند و با اسـتقبال شـادیانه مردم مـواجه گـردیدند. به گـفـته مشـاور مـا، داوود خـان به مشـاورین شـوروی و کمکـهـای نظامـی آنهـا بسـیار اتکاء مـیکرد."

سلیگ هریسـن و دیگـو کـوردویز در مـورد اینکـه شـورویهـا در این کـودتا نقش داشـتند یا خیر و پلان کـودتا توسط آنهـا تنظیم شـده بود یا نه، در صفحات 47، 52 و 53 "حقایق پشـت پرده تهـاجـم شـوروی به افغـانسـتان" چنین نوشـته اند: "مطالعه جزییات کـودتای هفـت ثور نشـان مـیدهـد کـه کـودتا در آخرین فـرصت توسط خـود افغـانهـا تنظیم شـد، اگـر ادارات اسـتخباراتی شـوروی در زمـینه کمکی کرده باشـد، بعد از آغـاز عملیات صورت گـرفـته اسـت. یعنی شـورویهـا در مقابل عمل انجـام یافـته قرار گـرفـتند.

از شـواهـدی کـه مـوجود اسـت به صورت عمـومـی چنین برداشـت مـیشـود کـه اتحاد شـوروی به یک حادثه غیرمترقبه به صورت آنی و بالبداهه پاسخ گـفـته اسـت. به قول الکسـاندر مـوروزوف کـه دوره مـامـوریتش به حیث معاون KGB مـاههـا قبل از کـودتای اپریل را نیز شـامل مـیشـود، مـاسکـو مـیدانسـت کـه کـودتایی در شـرف وقوع اسـت و مقامـات مسکـو شـدیداً توصیه نمـود کـه از آن خـودداری شـود. لیکن KGB نتواسـنته بود کشف کند. بعد از آنکـه یکی از جواسـیس سـازمـان اسـتخباراتی نظامـی شـوروی به سـازمـان مذکـور از پلان امـین اطلاع داد، نامبرده سـاعت نه یا ده شـب 25 اپریل را برای آغـاز عملیات کـودتا تعیین کرده بود. بعداً KGB دریافـت کـه در هـدایت امـین در مـورد کـودتا این دسـتور هـم شـامل بود کـه مـوضوع از روسـهـا جداً مخفی نگهـداشـته شـود. آیا او در هراس بود کـه مـا مـداخله خـواهـیم کرد؟ یکی از توطئه کنندگان کـه وفاداریش به حزب کمـونیسـت اتحاد شـوروی و دولت اتحاد شـوروی نسبت به وفاداریش به امـین زیادتر بود، این راز را به مـا افشـا کرد. مـیشـد کـه داوود را از مـوضوع با خبر سـاخت، ولی نه در سفارت شـوروی در کابل و نه در مـاسکـو کسـی در فکر آن بود کـه به حزب دمـوکراتیک خلق افغـانسـتان خیانت کند.

مـوزوروف به مـن گـفـت: اندکی بعد از نیمه شـب پیامهـایی از وزارت خـارجه و دفـتر مرکزی KGB مـواصلت کرد. در آن به مـا توصیه نشـده بود کـه امـین را از مـاجراجوییش مـنصرف سـازیم. این مـوضوع کـه اتحاد شـوروی در کـودتا نقش بالبداهه و آنی داشـت به صورت خـاص زمـانی هـویدا گـردید کـه بعد از به مـیان آمـدن رژیم جدید در بین ارکان آن بر سـر قـدرت مبارزه ومجـادله آغـاز یافـت."

به این لحاظ قیام مسلحانه هفـت ثور را مـیتوان قیام و کـودتای افغـانی شـمرد. تا کنون هـیچ سـند و مـدرکی ازآرشیفهـای وزارت دفاع، داخله، امـنیت دولتی، و خـارجه اتحاد شـوروی به دسـت نیامـده و مـنتشـر نشـده اسـت کـه دسـت شـورویهـا را در پلانگذاری، ترتیب و تنظیم، تشـویق و ترغیب کـودتا دخیل بداند. بناءً این قیام کـه کار خـود افغـانهـا بود، به صورت غیرمـنتظر و درامـاتیک کـه در آن جوشش و عواطف ظریف جوانی افسـران اردو نقش بارزی داشـت به راه انداخته شـده بود. قیامـی بود مـاجراجویانه بدون سـنجشـهـای لازم نظامـی، بدون در نظر گـرفـتن پیامـدهـای سـیاسـی، قیام ناپخته و خـام. قیامـی کـه در آغـاز در سطح یک بغـاوت و یک شـورش کـوچک توسط بزرگمردان رژیم داوودی تلقی گـردیده بود. (برگهـای 143، 144 و 145 "اردو و سـیاسـت در سـه دهه اخیر در افغـانسـتان"/ سـترجنرال مـحـمـد نبی عظیمـی)

5) پاره هـایی از "حقیقت پوشیده مـانده یک واقعیت" نوشـته عبدالصمـد ازهــــر: "روز بیسـت و ششـم سـنبله سـال سـیزده چهل و سـه خـورشیدی [17 سپتامبر 1964] مطابق یک سـازمـان مخفی بنام "سـازمـان دمـوکراتیک انقلابی اردو" (سـادا) از طرف حلقه تحول طلب انقلابی، کـه از مـدتهـا پیش درتدارک راه برونرفـت از وضع ناهنجـارو ذلتبار مردم و کشـور بودند، در دارالامـان (کابل) اسـاسگذاری شـد. این حلقه متشکل از یک افسـر قوای هـوایی (مـحـمـد عالم وصـال)، سـه افسـر قوای زمـینی (ذبیح الله زیارمل، عبداللطیف انصـا ف و عزیزالرحـمـان) و دو افسـر پولیس (مهرالحق قطره و عبدالصمـد ازهـر) بودند. در هـمـین نشسـت تاریخی بر اهـداف عمـومـی و اصول تشکیلاتی توافق به عمل آمـد و به اتفاق آرا عبدالصمـد ازهـر و ذبیح الله زیارمل بحیث رییس و معاون سـازمـا ن انتخـاب گـردیدند و مسئولیت خطیر رهبری روزمره کارهـا به دوش شـان گذاشـته شـد.

هـیچ کدام از افـراد فوق در اتحاد شـوروی تحصیل نکرده و از نفوذ و اثرگذاریهـای GRU و KGB و امثال آنهـا مبری بودند. عبداللطیف انصـا ف و عزیزالرحـمـان تقریباً سـه سـال بعد بنا به ترک اشـتغـال در سـاحه نظامـی و پیوسـتن به حیات ملکی با حفظ اسـرار سـازمـان، از آن فاصله گـرفـتند. مـحـمـد عالم وصـال درحالی کـه کارهـای بزرگ و پرثمری را در قوای هـوایی و مـدافعه هـوایی انجـام داده بود، با تأسف در سـال سـیزده پنجـاه و هفـت خـورشیدی [1978] به رتبه جگـرنی، و مهرالحق قطره کـه یک عمر به خـاطر مردم خـود شـرافـتمـندانه رزمـیده بود، در اثر مریضی قلبی در سـال سـیزده هفـتاد و دو [1993] به رتبه سـمـونوال به ابدیت پیوسـتند. سـرهنگ عبدالقادر نه در سطح رهبری و نه در حلقه هـای پایین هرگز عضویت این سـازمـان، یا ارتباطی با آن، نداشـته اسـت.

 بعد از مـدتی، کلمه "دمـوکراتیک" از نام این سـازمـان، به دلیل بیمـورد بودن در سـازمـان نظامـی مخفی و هـم به خـاطر اجتنا ب از سـوء تفاهـمـات تشـابه اسـمـی با نام سـازمـانهـای سـیاسـی دیگـر، حذ ف شـد و نام سـازمـان انقلابی اردو" برگزیده شـد.

 تنویر افسـران اردو (قوای مسلح) و تجهـیز آنهـا با افکا ر انقلابی مترقی به خـاطر مبارزه درجهت ایجـاد جـامعه آزاد، مترقی، مرفه و دمـوکراتیک، مبتنی بر عدالت اجتمـاعی از اهـداف عمـده این سـازمـان به شـمـار مـیرفـت. بنا بر خصلت مخفی سـازمـا ن، نه صفوف هـمـدگـر را مـی شـناختند و نه جـامعه از وجود و مبارزه آن آگاهـی داشـت. هرگـونه سـوء ظن ادارات اسـتخباراتی مـیتوانسـت به قیمت جـان اعضا یا نابودی کامل تمـام سـازمـان مـنجر شـود. بسـا ممکن بود نابودی فـردی قسـمـی یا کامل، طوری صورت گیرد کـه نابود شـدگان، گمـنام و حتی بدون کمـایی افـتخـار فـردی یا جـمعی در جـامعه و تاریخ، سـر به نیسـت شـوند. آنهـا نه در مظاهرات مـیتوانسـتند تبارز کنند، نه در انتخـابات و نه در وسـایل وامکانات ارتباط جـمعی. به هـمـین جهت شعار برجسـته و معروف: "به پیش در راه مبارزه گمـنام و قهرمـانانه!" سـمبول کار انقلابی و افـتخـار فـرد فـرد اعضای سـازمـان گـردیده بود.

 سـازمـان انقلابی اردو، پسـانهـا حیثیت یک سـازمـان جنبی حزب دمـوکراتیک خلق افغـانسـتان را قبول کرد. بنا بر جدیت سـری مـاندن آن، تمـاس با هـمه رهبری حزب نامعقول و خطیر بود، لذا ازهر، کـه در راس هـیات رهبری سـازمـان بود، بر اسـاس شـناختهـا و اعتمـادهـای قوی سـابقه، صرفاً با دو رفیق (ببرک کارمل و مـیراکبر خیبر) در تمـاس قرار داشـت. در سـالهـای بعدی کـه مسئولیت هـا و مصروفیتهـای رفیق کارمل زیاد شـده بود، صرفاً در نشسـتهـای مهـم اشـتراک مـیکرد و در بقیه مـوارد رفیق خیبر رابطه رفیق کارمل و سـازمـان را تامـین مـیداشـت. تمـاسـهـای رفیق خیبر معمـولاً با هر دو نفـر اول رهبری سـازمـان برگزار مـیشـد.

 اگـر سـازمـانی به نام "جبهه کمـونیسـتهـای افغـانسـتان" وجود داشـته، تاریخ تاسـیس آن به سپتامبر 1964 برنمـیگـردد و احتمـالاً چندین سـال پسـانتر اسـاسگذاری شـده باشـد.

 در مـورد سـهـمگیری در کـودتای 1973 داوود خـا ن، با تاکید مـیگـویم با وجود آنکـه حتا تقریباً از یک سـال پیش، "سـازمـان انقلابی اردو" از جلب و جذب و تدارکات برای کـودتا، اطلاع داشـت و عده زیادی از اعضای آن برای کمک در کـودتا دعوت شـده بودند، نه کـودتا را لو داد و نه به اعضای خـود اجـازه سـهـمگیری در آن را داد. به دو دلیل :

یک) داوود خـان انسـان وطندوسـت، تحول طلب و ترقیخـواه بود. لذا نباید در مقابلش مـانع ایجـاد مـیگـردید یا لو داده مـیشـد .

دو) با در نظرداشـت این تلقی کـه داوود خـان عضو خـاندان سلطنتی بود و مـنافع او با مـنافع سلطنت آمـیخته بود، این پرسش به مـیان مـی آمـد: در حالیکـه س.ا.ا بدون داشـتن امکانات و وسـایل اسـتخباراتی، به صورت مسلسل از تدارک کـودتا مطلع مـیشـد ، آیا ادارات اسخباراتی دولت _ریاسـت ضبط احوالات، اسـتخبارات وزارت داخله، اسـتخبارات نظامـی وزارت دفاع، اسـتخبارات خـاص سـردار عبدالولی و امثال آن_ مـیتوانسـتند از این فعالیتهـا بیخبر باشـند؟ این تصورات در مـورد اهـداف اصلی این حرکت، شک و تردید ایجـاد مـیکرد .

 اعضای این سـازمـان وقتی برای اشـتراک در کـودتا دعوت مـیشـدند ، با حرمت گذاشـتن به شخصیت داوود خـان و وطنپرسـتی او، و با اظهـار عدم مخـالفـت با این عمل، به بهـانه معاذیر شخصی، خـود را کنار مـیکشیدند. صرفاً یک عضو این سـازمـان به نام فیض مـحـمـد تحت تأثیر یک دوسـت انقلابی شـباروزی خـود، نتوانسـته بود خـود را کنار بکشـد و مجبور به سـهـمگیری فعال شـده بود. نامبرده بعداً مـورد مـواخذه قرار گـرفـت و مجبور به اعتراف و معذرت خـواهـی گـردید.

بعد از پیروزی کـودتای داوود خـان، اعضای این سـازمـان وظیفه داشـتند با او هـمکاری کنند. شـمـار زیادی از افسـران فعال در کـودتا، بنا به خصلت انقلابی شـان، به زودی به صفوف سـازمـان راه یافـتند. شـاید هـمـین دو فکتور (هـمکاری بعدی با داوود خـان و جذب افسـران فعال کـودتا در سـازمـان) مـایه تصور اینکـه گـویا س.ا.ا در کـودتا سـهـم فعال داشـت، شـده باشـد."

برای خـواندن متن اصلی مـیتوان روآورد به:

www.payamewatan.com/article-4/a.azhar051108.htm

[][]

ریجـاینا (کانادا)

سـوم اپریل 2009

شـمـاره هـای تلفــون: 1 (306) 5438950 و 1 (306) 5020882

نشـانی: Siasang, 679 Rink Ave., Regina, SK., S4X2P3, CANADA

 

دنباله دارد ...

          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول