© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 فردا

 

                                                            داستان
                                                 سرنوشت سه نسل آواره

از عمر داستان نويسی در گستره وقلمرو زبان فارسی يک قرن و اندی ميگذرد و نخستين داستانهارا
در اين زبان علامه دهخدا ، محمد علی جمالزاده، صادق هدايت و صادق چوبک نوشتند.

به دنبال آنها نسل دوم داستاننويسی غلام حسين ساعدی ، محمود دولت آبادی ، گلشيری ، سيمين دانشور و ديگران انواع گوناگون داستاننويسی را بيشتر غنا مند کردند. شايان تذکر است که هنر داستان نويسی در ديگر کشور های فارسی زبان مانند افغانستان و تاجيکستان اوجها و فرازهايی داشته اند که گويای بالندگی آن می باشد .

يکی از اين چهره های شاز و قدرتمند اين هنر لیلا  شريفی می باشد. او نه فقط نويسنده بلکه شاعر صاحب قريحه و شيوا بيان نيز می باشد. شريفی هنرمند و هنرشناس شاخته شده هم است. در مقاطع مختلف حياتش گوينده و نويسنده برنامه های راديو ـ تلويزيون دوشنبه پايتخت تاجيکستان و باکو مرکز جمهوری آذربايجان بود.

او در خلال اقامتش در سرزمينهای ياد شده موفق به نشر و اشاعهء گزيده های شعر ها و ترانه هايش توفيق يافت که با اقبال فراوانی مقابل شد.
مضامين آثار او در رابطه ء تنگاتنگ با زندگی قرار دارد. او در گسترهء های تغزلی ، عاطفی و اجتماعی سروده هايش را تحويل خوانندگانش داده است. اما مهمترين و برجسته ترين آفريده هايش رمانی حجيم و هيجان آنگيز يست که در باب درد و داغ مليونها وطن گمکرده ايست که ناگزير به ترک لانه و کاشانهء شان شده اند .

اين رمان دوبار اقبال چاپ يافته است. بار اول در آلمان منتشر شده است و بار دوم در کابل به زينت طبع آراسته گرديده است.

کارکنان کلوپ قلم افغانها در سويدن و گرداننگان سايت انترنتی فردا اين پيروزی را به مولف گرانقدر تبريک می گويند و خوانندگانش را به دريافت و مطالعهء آن توصيه مينمايند.

به حساب حسن ختام، مختصری از زندگانی مولف را در پشتی رمان انعکاس يافته است درج اين
تقريظ می کنيم تا خوانندگان ما بيش از پيش او را بشناسند.

                    

                        

 

لیلا شریفی در سال 1936 در یک خانواده بازرگان آذربایجانی چشم به جهان گشود. وی دورهء دبستان و دبیرستان را در فاصلهء سال های1948-1942 گذراند.
در سال 1948 با یک افسر توده ایی بنام رحیم شریفی ازدواج کرد وچندی بعد به دلیل تحت تعقیب بودن شوهرش ( از افسران حزب توده خراسان) اجبارا ایران را به قصد اتحاد جماهیر شوروی ترک کرد و در شهر دوشنبه مرکز تاجیکستان رحل اقامت افگند.
1948 ورود به انستیتو هنرهای زیبای جمهوری تاجیکستان و تحصیل در رشته فلوریک و ترانه خوانی به زبان های شرقی.
1950 وی در این دوران به فراگرفتن هشت زبان ملل شرق برای ترانه سرایی اقدام کرد ودر سال 1953 به اخذ دیپلم خوانندگی در فلکلوریک نایل آمد.
1953 خواننده رسمی ارکستر رادیووتلویزیون تاجیکستان گردید.
1960 در این دوران وی از کار در رشته ادبیات و نویسندگی غافل نماند وبا قلم فصیح خود داستان و حکایت های آموزنده برای مجلات زنان وکودکان تاجیکستان به رشته تحریر در آورد که مورداستقبال خوانندگان واقع شدند.
1961 برای ترویج وشناساندن هنر شرق ارکستر گلشن را تشکیل داد ورهبری آنرابه عهده گرفت.
1964 برای قدردانی از خدمات وی در راه ترویج هنر شرق جمهوری تاجیکستان به او کرسی استادی دانشکاه هنرهای زیبای جمهوری را اعطا کرد(هنرپیشه ملی جمهوری تاجیکستان).
1965فلم هایی از کنسرت ها و صفحه های گرامافون در شهر تاشکند تهیه گردید که مورداستقبال هنر دوستان در تمام جهان واقع شد.
1966به باکو انتقال یافت ودر رایووتلویزیون باکو به کار پرداخت .در سال 1982 همسر،دوست ومشاور بی نظیرش را که با درجه دکترای اقتصاد در دانشگاه باکو کرسی استادی داشت،از دست داد.
1985 مهاجرت به آلمان غربی و سکونت در شهر برلین . او از سال 1988 ساکن شهر دوسلدورف می باشد.
از وی کتاب های زیر منتشرشده اند:
1985 مجموعه اشعار بنام: قصه دل ، برلین
1990 اثر منظوم بنام: خوان خرد، دوسلدورف
1991 منتخب اشعار بنام : ارج مادر، دوسلدورف
1992 مجموعه اشعار بنام:گل های رنگارنگ ، لهستان
 

 

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول