© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

داکتر اکرم عثمان

 

                                           شيندند هرات سرزمينی سوخته!!

فاجعهء قتل عام « شيندند هرات» يک بار ديگر طشت دغا و رسوايی نيروهای اشغالگر در افغانستان را از بلندای ادعاهای پوچ و منافقانهء شان چون برپايی نظام دموکراتيک، تأسيس جامعهء مدنی و ايجاد سيستم مردم سالار به زير افگند.

مردم ساده و متعارف گمان می بردند که امريکايی ها از روسها بهتر اند چه روسها به خدا ورسول باور نداشتند در حاليکه امريکايی ها خدا شناس اند و رويکرد سالم تری از مذهب و باور های دينی ارائه کرده اند. ولی حضور نوبتی هر دو ديو قدرت در چهار دههء اخير در وطن ما به اثبات رساند که اشغالگر با هر ادا و اطوار وبا هر اسم و رسمی سروتهء يک کرباس می باشند.

اين بار اول نيست که امريکايی ها ضرب شصت و زور بازوی شانرا به کلبه نشينان روستاهای افغانستان نشان ميدهند و پيشاپيش به آنها هوشدار ميدهند که اگر از خط سياستهای رسمی ارباب و دولت دست نشانده پافراتر بگذارند به عقوبتی به مراتب سخت تر از بمباران های اخير گرفتار خواهند شد، چند سال است همين ايلغار چنگيزی ادامه دارد و از کشته پشته افتاد است.

تجربه نشان داده است که زعامت پوشالی افغانستان عادتاً به جای خر پالانش را لت و کوب ! کرده و به رعيت اطمينان خاطر داده است که خاطی را کيفر و بسزای اعمالش رسانيده است.

به همين حساب هر بار که طياره های نيروهای ائتلاف به عمد يا به اشتباه دهات ما را زير آتش گرفته اند، فوراً ادارهء کابل مامور دون پايه ای را از وظيفه عزل کرده و هياتی را به محل واقعه اعزام کرده تا بر زخمهای آنها نمک بپاشد و به ريش شان بخندد.

بدينگونه بمبارد به دنبال بمبارد و هيا ت به دنبال هيات تکرار می شوند و سرانجام روستا نشينان به صرافت در ميابند که وزير و وکيل شان هيچکاره هستند و جز اظهار تأسف و گپ مفت! چيز ديگری ياد ندارند.

ما ميدانيم که امريکايی ها به دنبال تصاحب نفت و گاز آسيای ميانه به منطقه آمده اند و افغانستان را به مثابهء پل عبور به آن ولا بکار ميبرند.

سوای اين واقعيت ، مابقی خيز و جست ها، لفاف و رويهء هدف اصلی آنها به شمار ميروند.

امريکا و انگلستان به منظور رسيدن به هدفهای شان تمام موانع اعم از انسانی ، حيوانی و گياهی را به چشم ابزار ، درگيران و کاغذ باطله می نگرند و اين اصطلاح از تاريخ سياسی و نظاميی ابر قدرت آن روزگار ، بيادگار مانده است. سرزمين سوخته!

اکنون هم کشور های « ناتو» بسرکردگی « دو شيطان بزرگ!» برآنند که داستان « سرزمين سوخته» را تکرار نمايند و از روی خاکستر آبادی های نيمه ويران ما تانکر های مملو از طلای سياه شانرا بگذرانند.

وقت آن رسيده است که ما بار ديگر به آن قول معروف اقتدا کنيم که:

« ما جز منافع دايمی، هرگز دوست و دشمن دايمی نداريم!»

و از همين منظر ، ما دوستان دروغين خويش را برآورد می کنيم....

 

          

         

         

         

         

                          

                            

 

 


                                                                                                                                     


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول