© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


محمد اسحاق فياض

Ieshaq_fayyaz@yahoo.com


 

 
     دزبراون و طرح طالباني كردن افغانستان                                   

دزبراون در سفر اخيري كه به امريكا داشت، درانستیتيوت بروکینگ واشنگتن سخنرانی داشت، او دراين سخنراني طرحي را مطرح كرد كه براي برخي از تحليل گران وخبرنگاران عجيب بود، او دراين سخنراني ازپالیسی سازان بین المللی خواست تا خیال تطبیق دموکراسی جيفرسن را درافغانستان ازسردور کنند ودرعوض برای تامین ثبات به بهبود سیستم عدلی وافغانی سازی امنیتی دراین کشور کوشش نمايند. او گفت: امکان دارد عملی نمودن مدل غربی درافغانستان غیرمناسب وناممکن باشد ولی جامعه جهانی باید روی راه های تطبیق سیستمی بحث کنند که درکشوری بنام جمهوری اسلامی افغانستان به عملی نمودن آن ، ضرورت احساس می شود.
براي كارشناساني كه با سياست انگليس با كشور هاي اسلامي و خاورميانه آشنايي دارند، چنين موضع گيري هايي تازگي ندارد. انگلستان چه درگذشته وچه در زمان حاضر يكي از استراتژيست هاي غربي براي كشورهاي اسلامي و شرقي بوده است و تجربه چندين قرنه استعماري انگليس در شرق اين كشور را در تدوين پاليسي يا استراژي ممتاز ساخته است.
برخلاف امريكا كه در سايت هاي بين المللي خود روي دموكراسي و مردم سالاري تاكيد كرده است، انگليس بيشتر با جريانها و تيپ هاي سنتي كه ميان قبايل نفوذ دارند ارتباط برقراركرده اند و از نظامي حمايت كرده است كه با دموكراسي و آزادي هاي غربي فاصله هاي زيادي داشته است، اما درعين حال اين نكته نيزجالب اين است امريكا معمولا در تحولات پيچيده خاورميانه و شرق آسيا دنباله روي سياست انگليس بوده و در برخي از كشورها از سياست انگليس پبروي كرده است. نمونه هاي زيادي را مي توان مثال زد، عربستان، اردن، مصر و ايران نمونه هاي عيني اين سياست ها مي تواند باشد، انگليس از نظام پادشاهي در عربستان و اردن حمايت كرد وبه دنبال آن امريكا همين سياست را در قبال اين كشور ها دنبال كرد و براي ايجاد دموكراسي دراين كشور ها هيچ تلاشي نكرد. كودتاي 28 اسد1332 با حمايت انگليس در ايران كه نظام مشروطيه مصدق راسرنگون كرد، نمونه ديگري ازاين سياست ها است وبارديگر نظام سلطنتي درايران برقرارشد.
اكنون انگليس با توجه به افزايش خشونت ها درافغانستان و ناتواني دولت دموكرات افغانستان در اداره سالم كشور ما، انگلستان بارديگر همان استراتژي كهن خود را پيش كشيده است و بارديگر تاكيد كرده است كه دموكراسي براي كشور هاي اسلامي و شرقي كارآمد نيست و بايد كشور هاي غربي از نظامي حمايت كند كه با دموكراسي غربي فاصله زيادي دارد.
هدف اصلي انگليس از اتخاذ چنين استراتژيي همسوسازي نظام هايي توتاليتر با كشورهاي غربي است و براي اين كشور ها مهم نيست كه دراين كشور ها چه نوع نظام و قوانيني اجرا مي گردد. به همين دليل براي انگليس طالبان و نظام طالباني هيچ مشكلي را ايجاد نمي كند به شرط اين كه رابطه اش را با كشورهاي غربي خوب كند.
بريتانيا تقريبا سه سال است كه چنين سياستي را درافغانستان و پاكستان دنبال مي كند، طرح اصلاح مدارس ديني در پاكستان جهت همسو سازي عالمان ديني با غرب با رعايت افكار و انديشه هاي بنياد گرايانه شان، يكي از طرح هايي بود كه توني بلر نخست وزير سابق انگليس تقريبا سه سال پيش آن را مطرح كرد و براي اجراي اين طرح به پاكستان سفر نمود. در اوايل سال گذشته آقاي بلر نخست وزيرسابق انگليس با وعده نزدیک به یک میلیارد دالر کمک به پاکستان سفر کرد و وعده داد در صورت تغییر و اصلاح در مضامین درسی مدارس دینی، این کشور حاضر است نزدیک به یک میلیارد دالر را برای اصلاح مدارس دینی کمک نماید، اما او در این سفر ناکام برگشت و هیچ تغییراتی در مضامین درسی مدارس دینی بوجود آورده نتوانست و نیز موفق نشد تا عالمان میانه رو و محافظه کار را بر اقتدار دینی و به عبارت دیگر جامعه دین مدار پاکستان مسلط سازد تا رهبران افراطی و عالمان سلفی مشرب از اقتدار و تسلط دینی در جامعه پاکستان برافتد. او به ناچار این طرح را در کشور خودش بریتانیا به اجرا درآورد و با برگزاری یک سمینار بین المللی برای تغییرات مضامین دینی مسلمانان در دانشگاههای انگلیس اقدام کرد و سعی کرد نوعی ریفورم دینی را ارایه دهد که در آن از نظر اعتقادی و باورهای دینی خشونت، ترور و انتحار حرام جلوه نماید.
اما باهمه اين تلاش ها بريتانيا براي برون رفت از بحران افغانستان باز هم كوتاه آمد و بعد از كناره گيري بلر سياست انطاف پذير انگليس در قبال طالبان ادامه پيدا كرد، پاييزسال گذشته وقتي كه موضوع مذاكره با طالبان به شدت داغ شده بود و انگليس دراين راه پيش گام بود، آقای دز براون وزیر دفاع بریتانیا در مصاحبه ای گفت:«طالبان باید در بخشی از روند صلح در افغانستان حضور داشته باشند.» و در بخش دیگری از سخنان خود گفته بود که «بعید به نظر می رسد که اندیشه طالبان در افغانستان پدیده گذرا باشد، ... هر گونه تلاشی که در آینده برای حل بحران افغانستان صورت می گیرد، باید ریشه در قوانین اسلامی داشته باشد.»
زمانیکه طرح مذاکره با طالبان جدي گرديد، آقای دز براون با توجه به این پس منظر از مواضع سنتی بریتانیا، پا را فراتر از آن گذاشت و گفت که تفکر طالبان یک واقعیت است که سالها دوام خواهد یافت.
اكنون نيز آقاي بروان در سخنراني اخير خود در دانشگاهي درامريكا با صراحت اعلام كرده است كه كشور هاي غربي و اعضاي ناتو درافغانستان بايد از نظامي پيروي كند كه ممكن است با دموكراسي غربي فاصله هاي زيادي داشته باشد.
اين سخنان بارديگر تعجب برخي از تحليلگران را برانگيخته است و از خود سئوال مي كنند كه آيا بريتانيا مي خواهد نظام قرون وسطايي را درافغانستان پياده كند و يا خود را با نظام طالباني درافغانستان وفق بدهد؟
ازهمه مهمتر بايد به اين سئوال پاسخ داده شود كه آيا طرح انگليس مي تواند افراطيون مذهبي را كه از تفكرات طالباني برخوردارند، با غرب همسوسازد؟ بسياري از تحليل گران بدين باورند كه تجربه طولاني انگليس دراين زمينه ممكن است اين بار ناكام از آب درآيد، زيرا تفكرات افراطي بنياد گرايي طالباني و القاعده ابشخوري ازتفكرات سلفي گري دارند، ديگر نمي تواند خود را با نظام هاي غربي سازگاراحساس كند، زيرا خشونت طلبي ويژگي ذاتي چنين تكفكري است كه اگر از خشونت دست بردارند، خود نابود خواهند شد و براين اساس اگر هرقدمي كه عقب نشيني كنند آنان يك قدم جلوتر آمده و آنان را تعقيب خواهند كرد.
برخي از تحليل گران سخنان دربراون را ازآن جهت مهم دانسته است كه ممكن است انگليس امريكا را راضي نمايد تا انتخابات آينده افغانستان كه در سال آتي برگزار خواهد شد يك اسلام گراي راديكال همسو باغرب را برسر قدرت آورد، اين تحليل گران بدين باور است كه انگليس و امريكا در آينده ممكن است جناح هايي از اعضاي حزب اسلامي و طالبان را كه با غرب همسويي دارد، درافغانستان برسر قدرت آورد، تا ازاين طريق بتواند آشوب هاي جنوب را تضعيف نمايند و از تلفات سنگين نيروهاي غربي بويژه انگليس و امريكا در جنوب بكاهد.
جالب اين است كه همزمان با سخنان براون سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفته است: تجدید نظرروی استراتیژی امریکا و متحدین برای جنوب افغانستان به مراحل نهایی خود رسیده است.بازنگری دراستراتیژی برای افغانستان ، چارجوبی را برای دوام همکاری های امریکا به افغانستان، تحکیم می بخشد.
به هرحال باهمه اين تلاش هايي دراز مدتي كه روي ان كار صورت گرفته است، اين طرح با تضاد ها و پارادوكس هاي متعددي همراه خواهد بود و حتي ممكن است اين طرح نه تنها جنوب افغانستان را امن سازد حتي مكن است شمال و مركز افغانستان را نيز در ناامني فروببرد، زيرا اقليت هاي ساكن در افغانستان سالهاي سال از نظام هاي استبدادي و توتاليتر رنج برده است و تبعيض هاي قومي و نبود عدالت اجتماعي دراين كشور يكي از عوامل اصلي بحران افغانستان بوده است، حال بارديگراگر استبداد طالباني و يا جناح ديگر بنياد گراي وابسته به غرب درافغانستان به قدرت برسد، ديگر مردم افغانستان بعيد است كه آرام بنشينند و براي اعاده حقوق خود تلاش مجدد نمايند.


 


                                        

                                                                                                    
 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول