© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نویسنده: استاد صباح "رادمــرد"

 



                                   افغانستان در جستجوی راه حل مناسب


سیاست خارجی و امنیتی افغانستان چگونه می‌تواند قدرت‌های منطقه ‌یی را به سمت ایفای نقش سازنده به جای نقش مخرب ترغیب کند؟

انتظار چنان تغییر رفتار منطقه‌یی نیاز به تجدید نظر در پیش‌فرض‌های سیاست خارجی و امنیتی افغانستان با هماهنگی متحدان غربی، از یکجانبه‌نگری به سمت همگرایی امنیت منطقه‌یی دارد. در پنج سالی که گذشت "همسایگی نیک"، "مبارزه مشترک با تروریسم"، "همکاری اقتصادی منطقه‌یی" و "مبارزه با منابع تروریسم" نکته‌های برجسته در گفتمان همکاری منطقه‌یی بوده است که مقبولیت و پذیرش جهانی یافت اما تردید دارم که حتی برای آینده میان مدت (5-10 سال) دیگر جازبه گذشته را داشته باشد. دلایل این امر قابل درک است؛ همه این گفته ‌ها یک جانبه ‌نگر است، همه می‌دانیم که دوره‌ی دیپلماسی یک جانبه‌ نگر گذشته است. و از طرف دیگر بر راه حل‌های موقت و تاکتیکی تکیه دارد که صرف توقعات افغانستان را از قدرت‌های منطقه ‌یی انعکاس می‌دهد.آینده بلندمدت مناسبات افغانستان با کشورهای منطقه در ابهام باقی مانده است.

نکته مهم این است که قدرت‌های منطقه‌ یی هنوز توان تخریب امنیت ما را در هر سطحی دارند و تجربه پنج سال گذشته افغانستان و تجربه عراق به روشنی نشان داد که کشورهای منطقه اگر ناراضی باشند تا چه حدی می‌توانند وضع بی‌ثبات ایجاد نمایند. چند اصل را بایسته است مورد توجه همه جانبه قرار دهیم، البته مهم است که در چارچوب آنها، ابتکارهای عملی در دیپلماسی نیز روی دست گرفته شود:



اصل اول، نگرانی‌های امنیتی همسایگان را انکار نکنیم:

پاکستانی‌ها بارها گفته‌اند که افغانستان همه چیز از ما انتظار دارد در حالی خود نمی‌خواهد هیچ کاری کند. نباید این انتظار پاکستان را صرف به رسمیت شناختن دیورند تعبیر کنیم؛ (چنان که تعدادی از کارشناسان افغان خواستار به رسمیت شناختن دیورند شده اند.) در دیپلماسی مدرن به جای چنان برداشت ساده، منفی و رد آن، بر درک متقابل نگرانی‌های امنیتی تاکید می‌گردد و خواستار گفتگو در تمامی مسایل مرتبط می‌گردند. بایسته است افغانستان نیز فراتر از تاکید صرف بر کم‌کاری حکومت پاکستان و برشمردن موارد ناامنی در افغانستان بر درک نگرانی‌های جانب همسایگان خود و بی ثباتی احتمالی در پاکستان نیز تاکید کند. این داستان در برخورد با ایران، آسیای میانه و روسیه نیز صادق است.



اصل دوم، تعامل مثبت با قدرت‌های منطقه ‌یی:

در چند سال گذشته، افغانستان با قدرت‌های منطقه به گونه‌یی رفتار کرده است که گویا دست آنان را از افغانستان کوتاه نموده است. این گزاره تا حد زیاد واقعیت دارد که با حضور امریکا و ناتو دیگر در افغانستان خلای قدرت مانند گذشته نیست اما به تجربه ثابت شده است که کشورهای منطقه توانایی تخریب صلح و امنیت را در هر سطحی دارند؛ از سر ناچاری باید بپذیریم که تا پاکستان نخواهد افغانستان امن نخواهد شد.

روسیه و ایران نیز از کنار گذاشته‌شدن در مساله افغانستان نگران هستند. در استراتیژی امنیت ملی روسیه که به تازگی به رییس جمهور پوتین تقدیم شده به صراحت آمده است که "روسیه نباید از مشارکت در تامین امنیت در افغانستان کنار گذاشته شود."



اصل سوم، توجه و تمرکز به منابع محیطی و منطقه‌یی ناامنی:

آنچه افغانستان "منابع تروریسم" می‌نامد بیشتر اشاره به شبکه‌ها، منابع مالی و سازماندهی تروریستی دارد که بیشترینه از بیرون مرزهای افغانستان تمویل و تجهیز می‌گردند. در حقیقت همه‌ی اینها ظاهر است و زیربنا و منابع تروریسم و تندروی در شرایط محیطی مناطق دو سوی دیورند، دیدگاه آی اس آی و نظامیان پاکستان در باره‌ی رقابت استراتیژیک با هند و نفوذ در افغانستان و آسیای میانه است. مردم افغانستان چرا باید قربانی رقابت‌های منطقه‌یی و محیط طالبان پرور گردد؟



پاکستان می‌خواهد قدرت دولتی و ساختار اداری این کشور را به مناطق قبایلی گسترش بدهد و در این زمینه به خاطر پیوند تاریخی مردم دو سوی دیورند، بدون موافقت ضمنی کابل، موفقیت را دشوار می‌بیند و ادعای افغانستان در مورد دیورند را یک خطر بالقوه جدی تلقی می‌کند که اگر حالا فیصله نشود در آینده نیز نخواهد شد. از طرف دیگر در نظر پاکستانی‌ها، نفوذ هند در افغانستان و پس از آن آسیای میانه به معنای تحدید استراتیژیک این کشور ارزیابی می‌گردد. پاکستانی‌های در این زمینه نگرانی‌های فزاینده دارند. اعتمادسازی تنها در مذاکرات مستقیم قابل دستیابی است.



اصل چهارم، تقدم همگرایی امنیتی بر همگرایی اقتصادی منطقه‌یی:

در پنج سال گذشته، افغانستان بیشترین تلاش را برای همکاری‌های اقتصادی منطقه‌یی کرده است. افغانستان عضو کامل ECO، SAARC، CARC شده است و سومین کنفرانس "همکاری های اقتصادی منطقه‌یی در بازسازی افغانستان" در آخر مارچ سال 2008 در اسلام آباد برگزار خواهد شد.

افغانستان به کشورهای همسایه فرصت داده است که تجارت و تزانزیت پرمنفعت دوجانبه با افغانستان را در پیش گیرد اما تاثیر متقابل آن بر امنیت، چندان رضایت بخش نبوده است چرا که برای پاکستان یا ایران منافع کوتاه‌مدت اقتصادی نمی‌تواند نگرانی‌های امنیت ملی‌شان را برطرف سازد.



اصل پنجم؛ پیش‌گیری از همسویی منافع میان نیروها و جریان‌های اپوزیسیون با کشورهای خارجی:

در صورتی که یک همسویی میان کشورهای ناراضی منطقه و بعضی از جریان‌های اپوزیسیون شکل بگیرد. دولت افغانستان در موقعیت دشواری قرار می‌گیرد.

امروز دولت به سمتی حرکت می‌کند که هر چه بیشتر اجماع ملی در مورد امنیت و مبارزه با طالبان و افراط‌گرایی شکسته شده است. تحلیل‌گران بین المللی دولت افغانستان را فاقد یک استراتیژی امنیت ملی می‌دانند. اکنون کم کم هر جریان سیاسی در اندیشه پیدا نمودن راه حل‌های امنیتی است که در جهت منافع گروه خودشان باشد و به نحویی آینده‌شان را تضمین کند. چنین وضعیتی اگر بیش از این پیشرفت کند هر نوع استراتیژی ملی را به شکست می‌کشاند. هنوز دیر نشده است تا خط مشی‌های ملی امنیتی مشخص طرح گردد و با قدرت اجرا گردد.



اصل ششم، دموکراسی بیشتر:

هر چه می‌گذرد کسانی با صدای بلندتر تاکید می‌کنند که مشکل امنیت در افغانستان با راه حل‌های قومی- قبیله‌یی حل شدنی است و گویا راه حل‌های دموکراتیک ناکارآمد اند. در حالی که چنین نیست و هیچ گاهی دموکراسی به معنای کارایی کم یا قاطعیت کم نبوده است. تنها فرق راه حل دموکراتیک با راه حل‌های غیردموکراتیک اهمیت یافتن نقش اجماع است که در روش های غیر دموکراتیک نادیده گرفته می‌شود.

اکنون برای حل مسایل امنیت، بیشتر علاقمند یافتن راه حل‌هایی است که حقیقت آن از نیروهای سیاسی و از مردم پنهان نگه داشته می شود. نتیجه این سیاست افزایش بی‌اعتمادی و کاهش مشروعیت دولت است. در مرحله تصمیم‌سازی مشورت گسترده صورت نمی‌گیرد و تصمیم‌های بسیاری بدون اجماع نظر و سنجش‌ها و تحلیل‌های پیش‌نگرانه گرفته می‌شود.

هر سیاستی که منجر به امتیاز دادن به طالبان یا سایر گروهای تروریستی باشد نتیجه عکس به بار خواهد آورد. شاهد این ادعا را در مبارزه برای کاهش کشت مواد مخدر به روشنی می‌بینیم. اکنون خوب است که اصل در مبارزه با مواد مخدر این باشد که از مناطقی حفاظت گردد و مردمی تشویق گردند که در کار مواد مخدر دست ندارند، در غیر آن شاهد تغییر جغرافیای مواد مخدر به ولایت‌هایی خواهیم بود که در گذشته کمتر کشت می‌گردید.



اصل هفتم: آنچه در پاکستان باید تغییر کند.

واقعیت این است که در پاکستان مشرف حاکم باشد یا حزب مردم یا نواز شریف، در مساله امنیت برای افغانستان نباید به تغییر مثبت در رفتار پاکستان خوشبین باشیم. گرچه مدتی است که امریکا و انگلیس به آلترناتیو فکر می‌کنند اما با تغییر سیاسی گروه حاکم هیچ چیزی در پاکستان تغییر نخواهد کرد.

با نزدیک شدن به انتخابات پیش رو در پاکستان، مشرف میان دو موج بنیادگرایان و اپوزیسیون و نیروهای دموکرات گرفتار مانده است. برای افغانستان مهم است موج فزاینده بنیادگرایی در پاکستان به کدام سمت و سو در حال پیشرفت است. این که اکنون چرا مشرف با سروصدا و بیشتر به صورت نمایشی به جنگ طالبان پاکستانی رفته است. برای نشان دادن توانایی حفظ پاکستان در برابر بنیادگرایان است که در حدی برای غرب با اهمیت است که در انتخابات پیش‌رو تعیین‌کننده حمایت و انتخاب غرب از هر کدام از آلترناتیوهای سیاسی یا ائتلاف حاکم باشد.



اصل هشتم، به روزسازی استراتیژی‌های امنیتی؛

در چند سال گذشته طالبان هر روز تاکتیک‌های نو را به کار می‌گیرند. نیروهای خارجی و افغان نیز باید با شناسایی تکنیک‌های آنها، ابتکارهای نو به کار گرفته شود. تروریست‌ها در افغانستان هر چه بیشتر از تاکتیک‌های استفاده شده در عراق الگو برداری کرده اند. بنابراین لازم است تجهیزات و امکانات استفاده شده در حد آن کشور در افغانستان نیز به کار گرفته شود.
 

                                                                                                                                      


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول