© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصیر مهرین

 


                                  چه کسی میر اکبرخیبر راتِرور کرد ؟
                                            ( متن فشرده )


هرچند تأمل برقتل میراکبرخیبروگِره گشایی آن ( حمل 1357خورشیدی در کابل )، ازسر ناگزیری برای در یافت محرک های کودتای ثورنیزاست ، اما این رازِ همنچنان سر به مُهر مانده ، نتوانسته است مانع دریافت عوامل بنیادین کودتای ثور شود . درست است که ظواهرقضیه وعامل نزدیک کودتا به قتل او ، تظاهرات برای تقبیح دولت جمهوری داوودخان و زندانی شدن برخی از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان بر می گردد؛ ولی نتایج تحقیقات در حوزۀ تأثیرافکار واندیشه های برخاسته شوروی به سوی افغانستان وفراهم شدن مقدمات اقتصادی ، نظامی وآمادگی های حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای آن کودتا ،مبین آن است که حتا بدون ترور خیبر،میتوان پذیرفت که آن حزب برای تصرف قدرت سیاسی به کودتا روی میاورد .
این است که ترور خیبر در بررسی های جامعترمربوط به کودتای ثور، فقط در حدود تسریع عملیۀ در نظر داشته یا کودتا در نظرمیاید . از دیدگاهی که نقش محوری ومحرک را در قتل او می بینند بگذریم ، درجلوه های ظاهری موضوع ترور او با کودتا گره خورده است .
به سخن دیگراگرازسیر تسلسل واکنش ها در محدودۀ دیدن ظواهر رویداد سخن بگوییم این است که : داوودخان امر کرد تا نیروهای امنیتی اش ،عده یی از رهبران آن حزب را توقیف نمایند . زیرا آنها دست به تظاهراتی زده بودند که از طرف نظام جمهوری غیر قانونی بود . آنها تابوت یک تن از رهبران نامی وسرشناس خویش را با قدرت نمایی وبا دادن شعار های ضد"ارتجاع " وضد " امپریالیسم " و . . . به سوی شهدای صالحین انتقال دادند . چند تن از آن ها که چندین سال همدیگر را باشلیک دشنام ها واتهامات گوناگون گرفته وترور شخصیت نموده بودند ، برای نخستین بار در کنارهم ایستاده ونظام داوودخانی را نشانه گرفتند.
فحوای سخنرانی ها وتبلیغات اعضای شامل هر دوشاخۀ خلق وپرچم ، حاکی از آن بود که نظام داوودخان ویا اصطلاح مروج آن زمان را که به کار می بستند ،"ارتجاع سیاه وابسته به امپریالیسم ، قاتل رفیق بزرگ میر اکبر خیبر است ". در واقع ، داوودخان حتا در محدودۀ مظنون به دخالت در ترور او نبود ، بلکه با قاطعیت دولت او را نشانه می گرفتند .
نشان دادن ضرب شصت به نظام داوودخانی که پس از گذشت سالها طی وحدت عملی دوشاخه و با نمایش تر ساننده وقول وقرارانتقام جویانه تظاهر یافت ، طبیعی بود که تحمل چنان خودکامۀ استبداد خوی را برنمی تابید . همان بود که برخی از رهبران آن حزب زندانی شدند . درچارچوب همان ظواهررویدادهاوتسلسل واکنش ها بود که کودتای 7 ثور، رهبران حزبی را آزاد کرد ونظام داوود را سرنگون ساخت.
داوود وهمکارانش که درتبلیغات حزبی ها درمظان اتهام ترورخیبر قرارگرفتند ، در رابطه با این ترور ، به پشت میز محاکمه یی کشانیده نشدند . بلکه با آن واکنش، خانوداه ونزدیکان او را حتا با مهدی ظفرنطاق رادیو که خبر توقیف رهبران حزب را منحیث وظیفه از روی کاغذ خوانده بود ، به کام مرگ فروبردند .
نگاهی به مقدمات نفوذ یابی شوروی * وشکل گیری شاخه های خلق وپرچم و پیامدهای خونین ودل آزاری که در جای های دیگری وبسیار کسان دگر بدان پرداخته اند ، تردیدی در تحکم این نظریه برجای نمی ماند که شوروی در افغانستان کودتا می کرد .
ولی به دلیل پیوند عمل ترور خیبر با آن واکنش های پیامد آفرین ،وضمناً به دلیل گونه یی از توطئۀ خاموشی که پسان ها بیشتر جلب نظر کرد  ، ترور خیبر به عنوان مسأله یی عرض وجود می کند که حل آن در شناخت سیاست های نفوذی وتدارکاتی ، مهم تلقی می شود .
پروندۀ قتل خیبرپس از کودتا ،که خلق وپرچم مشترکاً مردم را می کوبیدند تا طرد پرچمی ها از طرف تره کی وامین ، نه تنها همچنان نا گشوده بود؛ بلکه پس ازشش جدی 1358 ودست بالا یافتن شاخۀ پرچم ، به گونۀ سوال برانگیزتری در پردۀ ابهام بماند .
چگونه می شود برای مردم علاقمند به مسایل افغانستان به ویژه علاقمندان بررسی عوامل وزمینه های کودتای ثور،رفتن خاموشانۀ دولت خلقی وپرجمی از کنار مسأله یی به نام قتل خیبر درخور تأمل نباشد ؟
مگر آیا همین خاموشی که موازی با آن، جسته وگریخته اشاره های به این ویا آن شخص به عنوان عامل ترورخیبرمیشد ؛ تاعدم توجه جِدی به ترور راتوجیه کند ، سوال برانگیزنیست . صاحب این قلم ، هنگامی که یادداشت های مربوط به قتل ها واعدام های سیاسی ویا نبشته های مربوط به کودتای ثور را بازنگری کرده ام ، همواره با آن سوال در رابطه با قتل خیبر مواجه بوده و دل مشغولی داشته ام .
در راستای مکث به سخنان گفته شده حتا اتهام واره های نخستین نیزسوال دیگری آفریده اند . ؛ مثلاً : اناهیتای راتب درمحفل تأسیس حزب دموکراتیک خلق افغنستان( جدی 1358) ، که نخستین گرد همایی مشترک حزبی پس از قتل حفیظ الله امین بود ، باند امین را متهم به قتل خیبر کرد . قدوس غوربندی ببرک وسفارت شوروی در کابل را نشان میدهد . دستگیر پنجشیری حزب اسلامی حکمیار رامتهم میکند . . .
چون منظور نشان دادن برداشت های همه کسانی نیست که روی قتل خیبر سخنی گفته اند ، درینجا فقط جوانب سوال برانگیز آن را می نگریم که دارندگان قدرت سیاسی افریده اند . به طور مثال اناهیتای راتب زاد بایست نشان میداد که برمبنای کدام مدرک وسند امین خونریزقهاردر قتل خیبر نیز دست داشته وهدایت ترور او را داده است .
همانگونه که ببرک کارمل ادعا کرد که امین جاسوس" سیا " بود واسناد جاسوسی اش را منتشر می کنیم ، اما آن اسناد؟! انتشار نیافت . درزمینه ادعای اناهیتا نیز گفتنی است که اگر سند ومدرکی دردست می بود ، لامحاله صورت انتشار می دید. ولی از همه مهمتر اینکه چرا به گونۀ جدی آن گونه که در قاموس رفیق پرستی چنان انسان ها میتوان یافت ،موضوع قتل او دنبال نگردید ؟
معلوم نیست چرا نام یک مکتب و جاده ویا شهر وعلاقه داری یی را به اسم او نه نامیدند ؟ حتا مراسم با شکوهی که در چنان موارد مرسوم بوده است ، درسال مرگ خیبر رعایت نشده است . در حالی که حفیظ الله امین پس از قتل دوتن از رفقایش ( نواب وسورگل) به وسیلۀ قوماندان شفاخانۀ چهار صدبستر ( مربوط جناح تره کی ) شفاخانه وشهری را به نام آنها یاد کرد .
وجود چنان سوالات بود که چند سال پیش درشهر ژینو کشورسویس در اثر برخورد مختصر واتفاقی ،از برداشت خانوادۀ خیبر پرسیدم. هنگام قدم زدن با دوستم ،هنرمند گرامی آقای حسین آرمان وچند دوست دیگر،جوانی از طرف دیگرجاده به سوی ما آمد وبا هرکدام دست داد ، دقایقی ایستاده شد وبعد خداحافظی کرد ورفت . دوستانی که آن جوان را می شناختند ، به من گفتند که وی فرزند میر اکبر خیبر است . پرسیدم : آیا در بارۀ این وضعی که دربرابر ترورپدر وی پیش گرفته شد ، باری اندیشیده خواهد بود ؟
در هامبورگ و جاهای دیگر که فرصتی فراهم بوده است ، چنین سوالی رامطرح کرده ام . ایا در داخل آن حزب اشخاص و هسته ها وفرکسیون های وجود نداشت که سوالی پیرامون مساله یی به نام خیبرویا عدم یادوبودی از او را مطابق روال حاکم حزبی پرسیده باشند . قراین حاکی از آن بوده است که در پاسخ به چنین ذهنیت دستور "ارام باشید " دا ه شده است .
آیا روزی فرا نمیرسید که افشای دلایل دعوت به چنان خاموشی ازپرده بیرون افتد تا مدرک دیگری درگسترۀاعمال تروریستی واحتمالاًرفیق کشی در افغانستان در دست آید ؟

در روز های پسین ، آنچه را که آقای سید موسی عثمان مطرح کرده است ،برای دنبال کردن موضوع جالب و سزاوارتأمل است .
عصاره سخنان آقای سید موسی عثمان این است که :
یاران حزبی داوودخان ،در اثر ایجاد موفقانۀ فعل وانفعال درمیان چند تن از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، توفیقی هم در راه جلب میر اکبر خیبر برای پیوستن به داوودخان داشتند . حرکت خیبرکه مسؤل نظامیان جناح پرچمی ها در ارتش بود، به وسیلۀ عمال " کی .جی. بی " مراقبت شده وبا نگرانی ی فزاینده به عواقب مخاطره انگیزآن می نگریسته اند . همان است که خیبر را ترور کرده ورژیم داوودخان را به عنوان محرک قتل او نشان دادند .
آقای موسی عثمان ، با ارایۀاین برداشت ، به ویژه با بردن نام چند تن به حیث اشخاص دارندۀ اطلاع که سهمگیری ایشان در بحث پیرامون مسألۀ ترور خیبرعاری از اهمیت نتواند بود ، توجه را به نکتۀ مهمی معطوف کرده است .
-------------------------------------------------------------------------------------

*- برخی در ظاهر امرمقدمات بسیاری از رویداد ملی وبین المللی را با یک عمل ویا اتفاقی نشان داده اند . با آن که هر رویدادی راباید در بافت وبستر مشخص تاریخی وسیاسی اش دید اما آنچه بیشتر قناعت را فراهم میاورد ، رویدادها وکارابزارهای آفرینندۀ آن در طی مدت زمانی سیر ورشد میکنند . بروز رخدادی حتا کوچک وفردی میتواند به عنوان ضرورت آن سیر رشد ، به ایجاد فضای دگرگونساز منجر شود . مثلاً ، ترور آرشیدوک فرانسیس فردیناند ولیعهد اتریش از طرف گاوریلوپرین سیپ درسال 1914درظاهر امر ،سر آغاز رویدادهای خونینی شد که نام جنگ حهانی اول یافت . در حالی که از منظر بحران شناختی و عوامل اقتصادی وسیاسی ، دیدن جوامع شرکت کننده در جنگ ،نتیجه یی ازسیر اوضاع به سوی جنگ رانشان میدهد .


 

                                


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول