فــريبا آتش صادق
استاد محترم، نقاد بي همتا، نويسنده چيره دست و
شاعر گرانمايه شصتمين سا ل تولد تان
مبارک باد،

زمانيکه در سايت هاي مختلف و وزين انترنت خواندم که استاد بي مانند و خامه
پرداز خوب ما پا به شصتمين بهار زند گي گذاشت، بي اختيار توسن انديشه مرا
به سالهايي برد که استاد لطيف ناظمي براي مان نقد تدريس ميکرد و ما چه با
اشتياق گوش به سخنان عالمانه اش بوديم، چنان که از خوشي نمي گفتيم که فردا
نقد داريم، بل با خوشي تمام به يکديگر مژده ميداديم که فردا « استاد ناظمي
» داريم. به اين معنا که از سلاست بيان استاد ناظمي باز هم ميآموزيم و چه
با افتخار.
با قلم شکسته ام شعر پر بيان استاد عزيز مان را به استقبال نشسته ام که
براي شان اهدا مينمايم.
با حرمت بي پايان
« اگـــر درخت بمــيرد سـتاده ميميرد
به پاي بسته و دست گشاده ميميرد »
دکتور لطيف ناظمي
مــــرگ در خـــت
به فـــصل فاصله هــا ياد خـــــــــــا نه ميميرد
زتنــــــد باد خــــــــزان ، بــرگ و دانه ميميرد
درخت خشـک شد و مرگ خويش را نگـريست
نگر کــــه شـــــــــاخ تهـي از جـــــوانه ميميرد
ســـرود مرد وغــزل مرد و قــــصه شد برباد
کــــنون به باغ سخــــن هـــم تــــــرانه ميميرد
وزير کــشته شد و شاه گــشته مات و خموش
فغـــان کـــــه جــــيش پيـــــاده، روانه ميميرد
و از رواق سخــــن ناي غـــم گـــــشته بلــــــند
بــــه بـــرگ بــــرگ کـــتابش فســـــا نه ميميرد
چـــــــه سالهاست کـــه زانوي غــم بغل داريم
و آن چکــــــــاد غـــــــرور زمــــــانــه ميميرد
24 . اگست .2007
«»«»«»«»«»«»
ادبی ـ هنری
صفحهء
اول
|