© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                  کتابـخــانه ها در افغانســــتان

 

 

                                             

                                                  Nancy Hatch Dupree         
                                               برگردان: صبورالله سياه سنگ
                                                 hajarulaswad@yahoo.

                                                   (بخش چهارم/ پاياني)


شاخه کانون: پروژه توانا (ARIC Outreach: ABLE Project)

تاريخ مينماياند که پيش از جنگ، دستگاه کتابخانه ها بسيار گسترده و گوناگون بودند. اين دستگاهها بيشتر به گلهاي سر سبد شهرها پيشکش ميشدند و به باشندگان روستاها نميرسيدند. بسياري از روستاييان بيسواد بودند و با آنکه به کتاب و کتابخواني حرمت ميگذاشتند، نه تنها به باسوادهاي آزادانديش روي خوش چنداني نشان نميدادند، بلکه سرسختانه دشمن شان هم بودند.

بيزاري از دستگاههاي آموزش شيوه نوين (مدرن) پس از 1978 که روسها دستگاه را کاملاً "شورويانه" (Sovietized) ساختند، چند چندان شد. بسياري از سه مليون آواره افغان که به پاکستان رو آورده اند، گفتند که زور و فشار چپيها براي پياده کردن بيچون و چراي آموزش کودکان و بزرگان بزرگترين انگيزه برون شدن از کشور بود.

به پندار بخش زيادي از آوارگان افغان، آموزش بيرون از مسجد و مدرسه، راه را براي کمونيزم و پيامدهاي تباهکن آن هموار ميسازد.

انديشه افغانها در سالهاي بلند آوارگي در پاکستان آرام آرام دگرگوني گرفت و آنان خوبيهاي آموزش را دريافتند. پس از برگشت به کشور، افغانها خواستار داشتن آموزشگاه شدند و به جستجوي مواد خواندني پرداختند.

گروه امدادگران نيز خوب ميدانند که اثر تلاشهاي بازسازي چندين رخه شان زودگذرتر از نقش روي آب است. برنامه هاي آموزش کودکان و بزرگان که با شور فراوان از سوي امدادگران راه اندازي شده بودند، يکي از نمونه هاست. همچو برنامه هاي ارزان، از چهارچوبهاي کوته_دامنه فراتر نميروند و اگر راست گفته شود، بيهوده اند؛ زيرا به فارغ شدگان چيزي براي خواندن و استوار نگهداشتن مهارتهاي فراگرفته داده نميشوند.

اينجا دو نيروي همسو در کنار هم پيش ميروند و آرزومندي چنين است: مواد خواندني آگاهي دهنده و سرگرم کننده بايستي کارهاي بازسازي را هم استوار سازد و هم پاينده نگهدارد.

پويايي اين پيوند دوگانه بيشتر ناديده گرفته شده و نقشي که مواد خواندني ميتوانند در تازه نگهداري مهارتها و برانگيختن خوانندگان در راه کشف افقهاي بازتر داشته باشند، درست دانسته نميشود.

از سوي ديگر مواد خواندني که شمار آن خيلي اندک است، از چاپخانه بيرون ميشوند، ولي فراتر از سايه تنگ و کوچک پروژه نميروند. براي چاره يافتن به اين دشواري، در سپتمبر 1996 کانون به ياري همکاران سازمانهاي غيرحکومتي و ملل متحد، پروژه "قفسه شاخه کتابها" به نام "توانا" (ABLE) را رويدست گرفت. گردانندگي و پيشبرد بسياري از سازمانهاي غيرحکومتي به دست افغانهاست. وزارت اطلاعات و فرهنگ و موسسه هلال احمر [سره مياشت] نيز همکار اند.

هر "قفسه"، بکس آهني زيباي 60x48x30 سانتيمتر داراي دو قفسچه پر از کمابيش 200 کتاب دري و پشتو، و شماري از مجله ها، برگپاره ها و پوسترها است و به درازا باز ميشود. موضوعات زيرين در آنها يافت ميشوند: اسلام، تاريخ، ادبيات، افسانه هاي مردمي، داستانهاي کودکان، سرگرميها و ساختن بازيچه ها، مسايل اداره، کاشتکاري، بهزيستي مادر و کودک، شيوه هاي خوب نگهداري چارپايان، نجاري، گلکاري، دوزندگي، حلبي سازي و ترميم تراکتور.

پروژه ياد شده هدف دوگانه دارد: فراهم آوردن مواد رهنمود دهنده و پراگندن اين سخن که خواندن خوشايند است.

در آغاز 1999، سي کتابخانه گردنده (mobile libraries) در 22 (از 32) ولايت بيشتر از 330 عنوان يا 9236 کتاب و مجله به گردش انداخته شدند. هر بار 150 تا 200 کتاب نو به شيوه "تازه سازي" به داشته هاي پيشين افزوده شده ميروند.

قفسه هاي يادشده در جاهاي گوناگوني چون آموزشگاهها، کلينيکها، مراکز اجتماعي، کتابخانه هاي عامه، کارگاههاي تازه پا، يتيمخانه ها، مسجدها و دکانهاي شهر به دسترس مردم گذاشته ميشوند.

گردانندگان قفسه ها نيز آدمهاي تازه کار اند. سازمانگران پروژه "توانا" به اين نو_کتابداران خم و پيچ راجستر سازي و گزارش_نويسي را ياد ميدهند.

راجستر شده ها خوب نگهداري ميشوند، ولي براي رسيدن به گزارش_نويسي هنوز راه درازي در پيش است. آشنا شدن با رنگ و رخ ديوانسالاري نه تنها براي کتابداران پديده تازه است، بلکه گفت و شنود با دوردستهاي افغانستان در روزگار آرامش [سياسي] دشوار است، چه رسد به روزهاي آشفته کنوني.

برخي از اين قفسه پر از کتابها در جاهاي دورادوري چون بدخشان، نيمروز، غور پخش ميشوند، و شماري از آنها در ميدان جنگ مانند باميان و جوزجان گير مانده اند.

گزارشها ميگويند: کتابها دستکم 22074 بار گرفته شده و واپس آورده شده اند. با اين سنجه ميتوان شمار خوانندگان را نزديک پنجاه هزار دانست. گزارشهاي 1998 هنوز به ما نرسيده اند.

کتابخانه هاي پروژه "توانا" امانت_دهنده اند. اينکه کتاب امانت گرفته شده از سوي چند تن براي بيسوادها (در يک خانواده) خوانده شده باشد، روشن نيست. گاه چنان شده که يک تن، ده پانزده کتاب را گرفته و به جاهاي دورتر برده، و خود نقش "شاخه گردنده کتابخانه" را داشته است. کتابهايي که شاگردان به خانه ميبرند، از سوي پدران/ مادران شان نيز خوانده ميشوند.

يک تن از همکاران انديشه تازه يي را با ما در ميان نهاد: قفسه ها گذاشته شده اند در جاهايي که زنان، به خاطر سختگيريهاي پذيرانده شده کنوني به فرمان طالبان، نميتوانند بروند. بهتر است، لستي از کتابها به دسترس مردم گذاشته شود و زنها آنها را ببينند. آنگاه کتابهاي نشاني شده، به دست مردان يا پسران به دخترها و زنهاي ميان خانه فرستاده شوند. به اينگونه نيز ميتوان دانست که چند کتاب به خانواده ها سپرده شده، ولي شمار خوانندگان دختر يا زن دانستني نيست.

بسياري از گيرندگان کتاب، شاگردها و آموزگارها اند. يگان بار، کساني چون رانندگان تراکتور، دکاندارها، و کاشتکاران و همچنان کارکنان دولت و کارمندان سازمانهاي غيرحکومتي در ليست ديده ميشوند.

کارشناسان (professionals) که براي دوري جستن از دشواريهاي فزاينده ناگوار روزگار شهري، به روستاهاي شان برميگردند، از کمبود کتاب و خواندنيهاي ديگر رنج ميبرند. آنها پروژه "توانا" را از دل و جان ميستايند.

گوناگوني دامنه خوانندگان و گستردگي لايه هاي خوانش [از روي بازتاب "توانا"] آشکار است. شور گرايش به "موضوع اثر" طبعاً در شهرها و روستا يکسان نيست. مجله ها در همه جا خواهنده و خواننده زياد دارند. داستانهاي کوتاه، سرودها و پديده هاي ديگر ادبي در بالاي لست به چشم ميخورند. پس از آن اسلامشناسي، کاشتکاري، بهداشت، خوراکه، مرغداري، زنبورداري، مهارتهاي پيشه ورانه، رهنماي خانواده، آشپزي، دوزندگي، و انگليسي مي آيند.

کتابها براي پروژه "توانا" يا از بازار خريداري ميشوند، يا از سازمانهاي غيرحکومتي و دفترهاي سازمان ملل به دست مي آيند، يا از ميان کلکسيون "کانون" فوتوکاپي ميگردند. يافتن آثار مناسب دشوار است.

گرچه قلقله در پيرامون "ضرورت توليد مواد براي مطالعه" هميشه در سيمينارها و کنفرانسها تا بخواهي بلند است، ولي دنباله و پيامد اين سخنهاي هوايي نوميد کننده است. از همين رو، پروژه "توانا"، براي پاسداري از اصل کتاب و کتابخواني، با فرياد يورشگرانه به گرده سازمانها و امدادگران سيخک ميزند تا مواد بيشتر فراهم آورند.

برنامه پاسداري از پروژه "توانا" ميخواهد ديگران را باورمند سازد که به جاي سرهمبندي کردن واژه هاي قلمبه سلمبه که سالهاي سال بيهوده هر سو باد ميشوند، به آراستن نشريه هاي خوشايند بپردازند. خوانندگان زيادي روش کنوني ما را پسنديده اند.

با آنکه، مقامات طالبان مانند هميشه ناهمگون اند، گذشته از يکي دو جا پا واپس کشيدن، کلکسيونهاي پروژه "توانا" را بدون سانسور به خوشرويي پذيرفتند و اجازه پخش دادند.

همکاران ما با دودلي پيشبيني کردند که روند راه اندازي اينگونه کتابخانه ها [در ميان مردم] بيچون و چرا روزگار سراپا باخت در پيش خواهد داشت و پروژه "توانا" پس از گم و دور شدن کتابهايش بيچاره خواهد شد. تا کنون يکي از اين دو پيشبيني درست نيفتاده است.

در برگه "آگاهي به خواننده" پيوست هر کتاب آمده است: "اين کتاب بخشي از دارايي مردم است. بايد در نگهداري و واپس آوردن به هنگامش کوشا باشيد، تا ديگري بتواند از آن بهره برد." اين برگه تا کنون کارآيي خوبي داشته است.

البته در واپس آوردن بيست و چند کتاب خيلي دير شده است، زيرا دروازه کانونهاي آموزش خانگي که کتابخانه ها در آن جا داشتند، از سوي مقامات بسته گرديدند. شماري از کتابداران ميگويند رساندن اين پيام که کارکنان دولتي نيز بايد کتابهاي خوانده شده را واپس بفرستند، آسان نيست. شمار اينگونه زيانها، اگر سخن فرجامين از دست دادن کتابها باشد، از پنجاه بالاتر نميرود.

چگونگي نگهداري و برخورد با کتاب، نمايانگر ارجگزاري به کتابخانه و حرمت به گذاشتن به کتاب است. براي آنکه کتابخانه هاي "توانا" پيوند خوبي با مردم داشته باشند، از همه خواهش ميشود موضوعهاي مورد نياز خود را به آگاهي گردانندگان برسانند. اگر آن کتابها پيدا نشوند، "توانا" به نويسندگان و نگارگران رو خواهد آورد تا گرهي از کار بگشايد.

اين بخش در 1998 آغاز به کار کرده و کتابهايي در اين گستره ها را رويدست دارد: جغرافيا، ساختمانهاي تاريخي، آشپزي، بازيها، چگونگي خوانش، دشواريهاي زندگي و ...

گروه ويراستاران ديدبان کارها اند و ميخواهند نوشته ها داراي شيوه شايسته براي هر گروه خوانندگان باشند.

کانون "توانا" کارمند، پول و جاي بيشتر براي گسترش بيشتر از سي قفسه کنوني ندارد. گام ديگر چنين است: بررسي پژوهشگرانه خوانندگان کتاب و شيوه هاي رهبري/ رهمنود و کمک به آناني که ميخواهد "کانون" را الگوي کارهاي خويش سازند. چنان مينمايد که کارها پيروزمندانه پيش ميروند.

در سالهاي پسين، گرايش به خواندن کتاب در ميان افغانهاي آواره بيشتر شده است. بخش "خدمات اجتماعي" کميشنري عالي سازمان ملل در امور مهاجرين (UNHCR) گزارش ميدهد که بسياري از اردوگاه_نشينان به ساختن کتابخانه ها آغاز کرده اند.

سازمان غيرحکومتي "آموزش نخستين براي آوارگان افغان" (BEFARe) شش "کتابخانه گردنده" در اردوگاههاي دور و پيش پشاور دارد و ميخواهد شمار آنها را به 26 رساند.

"برنامه نگهداري از کودک" (SCF-US) و "برنامه انکشافي خدمات پروژه سازمان ملل" (UNOPS) با تلاشهاي همآهنگ بر آنند که تا پايان 1999، يکصدوبيست قفسه کتابخانه براي اردوگاههاي آوارگان افغان در پاکستان، و به کمک شبکه درونمرزي بخش سازمان ملل در افغانستان برپا سازند.

اين تکاپوها جو آموزش را بهبود خواهد بخشيد و در روزگار آرامش آينده، تهداب شبکه ملي آگاهي را پيريزي خواهد کرد. افغانها در اين راستا واکنش ارزشمندي نشان داده اند. نبايد آنها را نااميد سازيم.

                                                                 [][]

آويزه ها
 

01) Agency Coordinating Body for Afghanistan (ACBAR)

02) ACBAR Resource and Information Centre (ARIC)

03) ARIC Box Library Extension (ABLE)

04) Delegation Archeologique Francaise en Afghanistan (DAFA)

05) Basic Education for Afghan Refugees (BEFARe)

06) United Nations High Commission for Refugees (UNHCR)

07) United National Development Programme Office for Project Services

08) Save the Children United Sates of America (SCF US)

09) Instituto Italiano per il Medio ed Estermo Oriente (IsMEO)

10) Italian Archaeological Mission in Afghanistan (IsMEO)

11) Writers Union of Free Afghanistan (WUFA)

12) Sanayee Institute of Education and Learning (SIEAL)

13) Programme Information System (ProMIS)

14) United States Information Service (USIS)




15) "کتابشناسي" به مفهوم متعارف (Bibliography) گرفته شده است.
16) کاربرد واژه "دريDari /" به جاي "فارسي" در اين نوشته از نويسنده است.

17) نامهايي چون "بچه سقو"، "مجاهدين"، "تحويلدار" و ... که از سوي نويسنده در متن انگليسي به کار رفته بودند، بدون دگرگوني و برگردان همانگونه آورده شده اند.

18) کوتاهه ARIC چناني که از واگشايي آن در شماره "02" بالا ديده ميشود "کانون آگاهي و سرچشمه هاي ACBAR" است و ACBAR خود کوتاهه "اداره هماهنگ سازي کمکها براي افغانستان". به اينگونه، ARIC ميشود "کانون آگاهي و سرچشمه هاي اداره هماهنگ سازي کمکها براي افغانستان". نانسي دوپري در گفته هايش به فارسي آن را "کانون آگاهي و سرچشمه هاي افغانستان" ميخواند.

19) گزينش هنرمندانه نام ARIC Box Library Extension (ABLE)نيز از نوآوريهاي شگفت همين بانوي انديشمند است. چناني که ديده ميشود، چهار حرف ABLE افزون بر اينکه کوتاهه انگليسي آن پروژه بزرگ است، به فارسي ميشود "توانا".

20) فلم (negative) عکسهاي گرفته شده از سوي Prof. Louise Dupree در ايالات متحده امريکاست و فوتوکاپي فشرده بخشي از کتلاک آن در اينجا:

The KES Collection of Vintage Photographs Khalilulah Enayat Seraj/ Nancy Hatch Dupree, Occasional Paper No. 17, Afghanistan Council, The Asia Society, NY, 1979

21) اکادمي پشتو روز پانزدهم اکتوبر 1967 پايه گذاري گرديد و داراي بخشهاي زيرين است: انجمن تاريخ، رياست دايرة المعارف آريانا، اداره چاپ کتاب (د کتاب چاپولو موسسه)، رياست کتابخانه هاي عامه، و دفتر جوايز مطبوعاتي. اکادمي پشتو در سايه وزارت اطلاعات و فرهنگ مي آيد."

22) تا يافتن برابرنهادهاي رساتر، اين واژه ها را پيشنهاد مينکم:

_ سياهه برداري : Inventory
_ بارگاه : Headquarters
_ زمان فرسود : expireE
_ برگپاره : Ephemera
_ چهارچوبهاي کوته_دامنه : Short time-frames
_ دستگاه گرمادهي و تازه سازي هوا : Central heating & Air-condition
_ گنجينه آگاهي همگاني سازمانيافته دستگاه کمپيوتري : Common database

البته، صيغه همواره چندگانه Headquarters (HQ) ريشه در ارتشواژه ها دارد و بيشتر به پايگاه کارکردهاي بنيادي و بزرگ ارتش و دستگاههاي فراگير و گسترده گفته ميشود. در نوشته کنوني "بارگاه" در نقش نزديکترين برابرنهاد آن پيشنهاد ميشود.

23) زبانزدهاي مردمي "تولکي" يا "کيلويي" در اين برگردان براي فروش کتابها و کاغذها بر پايه سنگيني آنها در کفه ترازو به کار برده شده است.

24) "کتابخانه ها در افغانستان" روز پانزدهم جنوري 1999 در پشاور پاکستان نوشته شد و روز هژدهم جنوري 1999 براي "انجمن حفظ ميراث فرهنگي افغانستان" Society for the Preservation of Afghanistan's Cultural Heritage (SPACH) برگردان گرديد.

                                                             [][]

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول