© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ف. فاضل

 

 

 

ف- فاضل

 

 

 

 

 

 

 

سید جمال الدین افغانی و نخبه گان افغانستان

(طرزی ، غبار،  جاوید و حبیبی )

 

 

 

 

در مطبوعات افغانستان ،شاید قدیمترین منبعی که از سید جمال الدین افغانی درآن یادآوری شده است ، جریدهء سراج الاخبار  به مدیریت شادروان محمود طرزی باشد .در سال 1916 میلادی در شمارهء سوم  سال ششم آن جریده، مقاله ای را که سلطان محمد خان کابلی ، راجع به سید جمال الدین افغانی از مجله «الهلال» به فارسی ترجمه نموده ، به نشر رسیده است.

در مورد مجلهء «الهلال» بایست یاداوری نمایم که از مشهور ترین ماهنامه های علمی وادبی چاپ مصربود که جرجی زیدان داستان نویس ومورخ مشهور عرب  آنرا در سال 1892 م د ر قاهره تاسیس کرد وتازمان وفاتش یعنی سال 1914 م مسئولیت آنرا بر عهده داشت و  پس از وفاتش فرزندانش ، امیل زیدان و شکری زیدان ، راه پدر را ادامه دادند.

من گمان دارم این مقاله ای که سلطان محمد کابلی راجع به سید جمال الدین  افغانی ، ترجمه نموده است ، همان نبشته ای باشد که محمد مخزومی نویسندهء کتاب «  خاطرات جمال الدین افغانی – آراء و افکار» نگاشته و به جرجی زیدان ،بعد از وفات سید جمال الدین جهت نشر در «الهلال» فرستاده است  و محمد مخزومی به گونهء شکایت در صفحه 25 کتابش از آن مقاله ، تذکر میدهد که جرجی زیدان ، حصه ای از زندگینامهء سید را  به چاپ رسانده و از نشر بخشی غفلت ورزیده است .

شیخ محمد رشید رضا هم از نشر زندگینامه سید جمال الدین توسط  صاحب امتیاز الهلال ،در کتابش « تاریخ الاستاذ الامام» تذکر میدهد ، اما  تاریخ نشر آن را درج نمیکند.

به هرترتیب آنچه در اینجا مهم و قابل تذکر است ، تبصرهء شادروان محمود طرزی ،بر آن مقاله ء ترجمه  شده  به وسیلهء  سلطان محمد کابلی  است.

پوهاند سید سعد الدین هاشمی د ر کتاب مفیدش « نخستین کتاب دربارهء جنبش مشروطه خواهی در افغانستان» در پاورقی صفحهء 58 آن کتاب ، تبصره محمود طرزی را چنین نقل کرده است:

«...از شنیدن و دیدن ما بعضی مساله های عجیب ...در سوانح عمری حضر ت سید که جریده «الهلال» در مصر آنرا بزبان عربی نشر کرده  و سلطان محمد خان کابلی ،آنرا به فارسی ترجمه کرده علاوه کردن لازم میآید.مثلا چون یکی یکبار بگویم که جناب  سید در افغانستان به «سید جمال الدین رومی » مشهور و معروف بوده است ،نه « سیدجمال الدین افغانی» آیا سراسر مساله را یک تبدیل ناگهانی نمیدهد،چسان نمیدهد، د ر حالی که  در مصر ، شام ، قسطنطنیه،هند ، حجاز و اروپا به سید جمال الدین  افغانی شهرت داشته باشد و خود افغانها تنها یک چند سال اورا دیده باشند و آنهم بعنوان « سیدجمال الدین رومی » دیده و شناخته باشند و سید «رومی » گفته و مدحیه ها در حق او سروده باشند ،آیا غریب یک واقعه شمرده  نمی شوند.

شنیدنی های من عبارت از بعضی فقراتی است که در حق حضرت علامه از زبان والد بزرگوار مرحومم حضرت طرزی صاحب واستاد مرحوم ملا محمد اکرم شنیده بودم می فرمودند که در زمان سلطنت «امیرمحمد اعظم خان» یکی از اجله علمای روم از راه کراچی اول به قندهار و با ز به  کابل  آمده  بود..هرچه میگفت از خوبی ها وعظمت و شوکت دولت روم را بیان میکرد..آشنایی و رفاقت بسیار صمیمی در بین حضرت  پدر و سید  مشار الیه بهمرسیده  بود، اعلیحضرت امیر محمد اعظم خان نیز گرویده فضل و کمالات علامه گردیده و مقامش را خیلی محترم می داشت ، بعداز انقراض حکومت امیر محمد اعظم خان واستقرار حکومت امیرشیر علی خان از کابل براه پشاور عازم دیار هندوستان گردید ...اما چیزی که شایان دقت و جالب نظراهمیت است ، اینست   که جنا ب علامه مرحوم در افغانستان ،سید جمال الدین رومی بوده و در بلاد روم  سید جمال الدین افغانی شده است ، عجب تر اینکه ایرانیانش سید جمال الدین اسعد آبادی همدانی می شناسند ...حضرت طرزی صاحب در مدح خود سید ، در قصیده ای باین مطلع بیت که «نه ماه روم و شامستی ....الخ » رومی بودن سید را  تلمیح فرموده اند...

روزی بود که  بسیاری  از ارباب دانش در دالان بزرگ خانه  اقامتگاه سید جمع بودند ، د ر آنروز جناب علامه یک قدری آتشین مزاج بود ، شخصی از حاضرین از بعضی از اختلافاتی که در باب جراید و نامه نگاران در که و کجایی بودن علامه در بیان آورده بودند، بابت مباحثه را باز نمودند،  براستی از باز شدن این مبحث بدل مسرور شدم  که  شاید جناب علامه یک چیزی بگویند تا  این شبهه که دل را نیز همیشه در جنجال میداشت رفع و زایل شود .اما هزار حیف وافسوس که این آرزویم  برایگان رفت ، زیرا از زبان مبارک جناب علامه اینچنین یک سخن نشنیدم که رفع اختلاف و شبهه نمایند ،بلکه مساله را سراسر د ر اغلاق و اشکال انداخت . چونکه فرمود: « خوبست ،افغانی مرا افغان نگوید ،ایرانی مر از ایران نداند ، ترکی مرا  ترکی و اروپایی مرا از اروپا نشناسد ،اما کدام  پدر سوخته در دنیا خواهد بود که جرات کرده  بگوید : جما ل الدین از نسل آدم  و حوا  نیست .»

با  احترام و ارج فراوان به شادروان محمود طرزی ، در تبصره بر تبصره  او، حقایق ذیل را قابل یادآوری می دانم:

1-  شادروان عبدالهادی داوی در مصاحبه ای با پوهاند سید سعد الدین هاشمی گفته است  « گرچه محمود طرزی سمت شاگردی سید جمال الدین  افغانی را داشت ، ولی در مورد سید جمال الدین ، نظر نیک و مساعد نداشت.»

نخستین کتاب در بارهء جنبش مشروطه خواهی ....صفحه ء58

شاید تبصرهء  محمود طرزی منبعث از همان نظر موصوف د ر مورد سید جمال الدین باشد و دیگراینکه رژیم سراج الملت و الدین که تحمل افکار  مشرو طه خواهی را نداشت ، به هیچوجه نمیتوانست افکار انقلابی سید جمال الدین را تحمل کند و نبشتهء محمود طرزی هم شاید از نظر حکومت وقت د ر مورد اندیشه های انقلابی سید جمال الدین مایه گرفته باشد و به همین خاطر سراج الاخبار ترجمه  سلطان محمد خان کابلی را  در مورد  سید جمال ، بعد  از یکسال معطلی، به نشر سپرده است.

2-  اینکه شادروان محمود طرزی می گوید ، سید جمال الدین ، در زمان امیر محمد اعظم خان ، به افغانستان آمد ، با اسناد ی که ما فعلا د ر اختیار داریم ، گفته مرحوم طرزی دقیق نمی باشد .زیرا سید جمال الدین د ر سال 1283 قمری در زمان حکومت محمد افضل خان رساله ای به  نام « مرآه العارفین فی ملتمس زین العابدین» را در شهر قندهار، تالیف کرده است و همه میدانند که سلطنت امیر محمد افضل خان ، قبل از پادشاهی امیرمحمد اعظم خان بود.

3-  محمود طرزی می گوید که سید جمال الدین در افغانستان به « رومی » مشهور بود نه  به « افغانی » در حالی که  سید جمال الدین در سال 1283 قمری در پایان رساله « مرآه  العارفین» نگاشته است که :« کتبه عبد الله جمال الدین الافغانی الکابلی ....» در اینجا  از رومی نشانی نیست و قبل از زمان امیرمحمد اعظم خان او خود را نه نتها  افغانی ، بلکه کابلی هم خوانده است.

4-  محمود طرزی از سندی که به قلم سید نگاشته شده است و خود را « من سادات کنر»  گفته است ،آگاهی نداشته است ورنه چنان نمیگفته است .زیرا این اسناد در زمان مرحوم طرزی به چاپ نرسیده بود.

5- ما شخصیتهای مشهوری داریم که با وجودی که مردم محل،  ایشان را دقیق میشناسند ،اما برای شان ا لقاب دیگری می دهند.به گونه مثال میر سید خان العلوی که در قاهره به نام شیخ رواق الافغان ، مشهور است و درسال 1349 خورشیدی در قاهره وفات یافت وخودش از قلعه فرهاد کوهدامن میباشد ، د ر کوهدامن ، به  نام شیخ مصری مشهور است .علتش این است که میر سید خان العلوی یا شیخ رواق الافغان ، در مصر تحصیل نموده است و بعد از وفات همسر کوهدامنی اش ،با دوشیزه ای از اسکندریه مصر به نام  « الست سعاد» یا بانو سعاد ازدواج نموده است که موصوفه تاکنون زنده و د ر امریکا به سر میبرد و از شوهر خود میر سید خان العلوی، پنج دختر دارد و دو پسر که دخترانش قرار توصیه شیخ الرواق ،همه ، با افغانها  ازدواج نموده اند .

شخص  مشهور  دیگر مولوی سید هدایت الله ،  از چاه آب ولایت تخار بود که در زمان حکومت تره کی به شهادت رسید و در مسقط الراسش چاه آب هم به  نام مولوی کابلی مشهور بود . مثال های دیگر ی هم وجود دارد که جهت جلوگیری از طوالت کلام ، صرفنظر می گردد.

6-  برخی از هموطنان ترکیب « پدر سوخته» را که از زبان سید ، بوسیله مرحوم محمود طرزی نقل شده است ، دلیل! به ایرانی بودن ! سید می آورند که به گمان من،  نمی توان به آن استدلال کرد.

مثلا د رجرمنی ، هموطنان ما به هرزبانی که حرف بزنند ، هدفم زبان های ازبکی ، بلوچی ، پشتو ، فارسی و...است ، شماره حساب بانکی را «کونتو نمبر» می گویند و وقت ملاقات را« ترمین» که تاثیر زبان کشور میزبان است، به خصوص در واژه ها ی که زیاد کاربرد  دارد و همسایگان ایرانی ما هم « پد رسوخته » را زیاد استعمال مینمایند که حتی هموطنان دروازی من که مدتی درایران به کار فزیکی ، مشغول بوده اند عبارت « پدر سوخته » به اصطلاح مشهور، ورد زبان شان است.

مثال دیگر اینکه در عربستان سعودی ، حتی کارگران عادی هموطن ما که میان هم حرف میزنند عوض « کلید موتر»، « مفتاح سیاره » میگویند .بناء سید جمال الدین هم که  مدتی را د ر ایران سپری کرده است ، به کار بردن ترکیب « پدر سوخته » را نمیتوان در پهلوی دلایل متعدد ، افغان بودنش ، به  ایرانی  بودن او حمل کرد.

7-  محمود  طرزی خود، از « آشنایی و رفاقت بسیا رصمیمی » میان پدرش غلام محمد خان طرزی وسید جمال الدین  یاد آوری می کند که حتما به زمان آشنایی ها میان آن دو د رعهد امیردوست محمد خان  و اعقاب او بر می گردد.زیرا غلام محمد خان طرزی ، در دربار امیر دوست محمد خان  لقب « ارجمند دانشمد» را داشت  سید هم در آن زمان طوری که گفته میشود همرکاب امیر دوست محمد خان د ر جنگ هرات بود.

8-  محمود طرزی ازیک سرودهء  پدرش که د ر آن بیت « نه ماه روم نه شامستی »  آمده  است ، اشاره میکند که در مدح سید جمال الدین سروده شده است .و تلمیح به رومی بودن او شده است .همین قصیده را برخی از نویسنده گان به دلیل اینکه در اصل کتاب عنوانی سید جلال الدین آمده است ، میگویند درمدح شخص دیگری است نه سید جمال الدین .اما محمود طرزی ، فرزند شاعر و برادر نسخه نویس دیوان شعر طرزی افغان ، بهتر میداند که شعر در مدح سید جمال الدین است .اگرچه 70 سال بعد آقای محقق حسین نایل درصفحهء 211 کتاب تحقیقی اش « سیری در ادبیات سدهء سیزدهم » میگوید که : « بعضی از دانش پژوهان ومتتبعان وطن از جمله مرحوم غبار ...و مرحوم ژوبل ...آنرا در صفت سید جمال الدین رجل معروف کشور تصور نموده اند  و یا مصلحتا جلال الدین را به جمال الدین تغییر داده و ضبط نموده اند.»

یکی دیگر از نخبه گان کشورکه در مورد سید جمال الدین نگاشته ،شادروان میر غلام محمد غبار است که در اثر گرانسنگش « افغانستان د رمسیر تاریخ» سید جمال الدین افغانی را متولد سال 1838 میلادی، د ر اسعد آباد کنر میداند که در سال 1857 میلادی بدربار دوست محمد خان پیوست. شادروان غبار در   جلد اول  صفحهء 593 چاپ کابل ،  بعداز بیان مختصر فعالیت های سید جمال الدین افغانی در افغانستان وسایر کشورها  می نگارد:

 «.. همچمنین سید د رهند و مصر و ترکیه نهضتهای جدید سیاسی بوجود آورد.بالاخره این مرد بزرگ افغانی د ر 9 مارچ1896 د رشهر اسلامبول – بمرض خناق و تداوی یک داکتر شبهه ناک به عمر 58 سالگی دیده از دنیا ببست و با قدردانی جم غفیری از مردم ترکیه در قبرستان شیوخ دفن گردید  ، در حالیکه از  کثرت هجوم مردم 18 نفر در زیر پایهای مشایعین مرده بودند.»

 با قرینهء 58 سالگی ، امکا ن اینکه 1896 میلادی ، که مرحوم غبار آن را سال وفات سید می داند ، اشتباه چاپی باشد ، غیر محتمل به نظر میآید ، اما تاریخ دقیق  وفات علامه سید جمال الدین روز سه شنبه 9 مارچ 1897 میلادی برابر با 5 شوال المکرم سال 1314 قمری است .

به استناد نبشته ء شادروان غبار ، برخی نویسنده گان دیگرهم سال وفات سید را 1896 م پنداشته اند که استاد بزرگوار عبد الحی آرین پور ولوالجی در اثر ابتکاری  شان « تاریخ منظوم، افغانستان نوین درآیینه شعر» نیز همین سال 1896 میلادی را تذکر داده اند .

اما شیخ محمد رشید رضا ، شاگرد شیخ محمد عبده که زندگینامه سید جمال الدین را استوا ر بر معلومات استاد خود، نگاشته و آنرا در سال 1931 میلادی به چاپ رسانده  است  ، به نقل از هفته نامهء « المو ید» شماره چاپ شده د ر دهم شوال و چهاردهم مارچ سال 1897 میلادی مینگارد:

« اخبار رسیده از آستانهء عالیه حاکی است که استاد فاضل و فیلسوف شهیر مغفور له  السید جمال الدین افغانی وفات یافته است .آن مرحوم ساعت 7 و 13 دقیقه بامداد روز سه شنبه پنجم شوال ، نهم  مارچ ...وفات یافت.»

طوری که در بالا تذکر داده شد مرحوم غبار در ادامهء تاریخ  وفات سید جمال الدین  ، در کتاب گرانسنگش که 70 سال بعد از وفات سید به چاپ رسیده است ، از کثرت هجوم و اشتراک جم غفیری از مردم  ترکیه درجنازهء آن سید بزرگوار حرف میزند و حتی اشاره به مرگ 18 تن از تشییع کننده گان می نماید،ولی نشریهء مصری استوار به نامه ای که از آستانه فرستاده شده است ، در   «المقطم » در 18 مارچ یعنی 9 روز بعد از وفات سید، آن آمده است که در نزد سید ، حین وفات ، تنها خادمش حضورداشت و در جنارزه اش تعداد اندکی از دوستانش اشتراک ورزیده بودند وبرای اینکه مردم آگاه نشوند د رساعت 10 صبح ( کمتر از  3 ساعت بعد از وفات) اورا در قبرستان شیخلر مزار لغی (آرامگاه وابسته به شیخان) به خاک سپردند.

از نخبه گان افغانستان ، شادروان اکادیمسن  پوهاند عبد الاحمد جاوید ، در مورد سید جمال الدین افغانی ، در مقاله ای که تحت عنوان « چند نکته تازه در باره سید جما ل الدین افغانی » د رشماره سوم مجلهء وزین اریانای برونمرزی ، در خزان سال 1379 خورشیدی ، به چاپ رسیده ، در آن نگاشته اند:

« ....و بالاخره در 1879 مصر را ترک گفت و دوباره به هند آمد ، انکلیس ها مراقب احوال او بودند ، د رکلکته د ر«البرت هال » حینیکه نطق کرمی کرد ، رشته کلامش باشاره پولیس قطع گردید ،درین زمان مولانا ابو الکلام آزاد از محصلان جوانی بود که به خطابه سید گوش می داد ، چنانچه اودر نوشته های خود از تاثیر افکارسید در بیداری مردم هند کرارا  نام  میبرد.» صفحهء 7 شماره خزان 1379 خ ، آریانای برونمرزی

در این شکی نیست که سید جمال الدین درسال 1879 میلادی ، مصر را ترک گفت و دقیقتر از مصر اخراج گردید و دوباره  به هند  آمد ، انهم از طریق بندر کراچی ومقارن ایامی که «کیوناری » در کابل کشته شد.و طوری که شادروان پوهاند جاوید تذکر داده اند ، سید در کلکته د ر«البرت هال » نطق کرد و آثار موجود باقی مانده  از سید جمال الدین ثابت میسازد که سخنرانی سید د مورد «تعلیم  و تعلم» بوده است .

استاد سید هادی خسرو شاهی در مجموعهء رسائل ومقالات سید جمال الدین صفحهء 127 می نگارد که سخنرانی سید  به تاریخ  پنجشنبه 8 نوامبر 1872 میلادی در «البرت هال » کلکته  ایراد شده است.اما  به نظر من حرف استاد خسرو شاهی اشتباه  می باشد ،زیرا  سید جمال  در سال 1872 م  د ر قاهره  بود  نه  در کلکته. و به رویت کتاب مفید « تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله هجری قمری و میلای»8    نوامبر سال 1872 م مصادف  به روز جمعه است نه ، پنجشنبه.،  و همچنان  احتمال کمی می رود که بیانیه سید جمال الدین درسال 1879 م طوری که استاد جاوید نوشته ، صورت گرفته باشد .آمدن سید در ماه سپتامبر به کراچی به  نبشته خود سید استوار است ، اما پوهاند عبد الحی حبیبی در کتاب پژوهشی اش « نسب وزادگاه سید جما الدین الافغانی» د ر بخش کرونولوژی آن ، بیانیهء سید را د ر البرت هال کلکته به تاریخ  8 نوامبر 1883م ( 7 محرم 1301ق ) درج می کند ، ولی موضوع سخنرانی را تعلیم ومعلم می نویسد که شاید  اشتباه چاپی   باشد ، درحالی که متن سخنرانی سید که د ر دسترس قرار دارد «تعلیم وتعلم » میباشد.

با مراجعه به تقویم  یادشده ، به وضوح  فهمیده میشود که  پنجشنلبه 8 نوامبر 1883 میلادی برابر است با 7 محرم الحرام 1301 قمری .زیرا جمعه دوم نوامبر سال 1883 میلادی ، برابر  است با  اول  محرم الحرام 1301 قمری و با  ملاحظه قرینهء  روز پنجشنبه  و 8 نوامبر در نبشتهء استاد خسرو شاهی ، نظر پوهاند عبدالحی حبیبی ، در تاریخ  ایراد آن سخنرانی ، دقیقتر معلوم می شود.

زیرا منطقی نیست که سید در آغاز ورود از مصر به هند، آنقدر مشهور شده باشد که  در البرت هال کلکته ، از او دعوت به سخنرانی گردد. سال  1883 م به این دلیل منطقی تر است که سید ، قبل از آن سخنرانی رسالهء « نیچریه» یا الرد علی الدهریین را نگاشته و درمجله معلم شفیق ، نیز مقاله نبشته  است  و اگر نظر پروفیسور ادوارد براون صحیح باشد،  6 ماه قبل از آ ن بیانیه، سید  سفری به  امریکا داشته است و از طریق لندن ، دوباره  به هند  آمده و به خاطر انقلاب «عرابی پاشا » در سال قبل از آن تاریخ ،  به کلکته هم احضار شده است ،با درنظر داشت  این دلایل ، سید در سال1883 میلادی ، به چهره مشهوری  در هند تبدیل  شده است ،به مقایسه سال 1879میلادی که وی بعد  از  اقامت 8 ساله د ر مصر،به هند عودت  میکند.

امادرنبشته شادروان پوهاند جاوید ، نقطهء قابل بحث حضورمولانا  ابوالکلام  آزاد ، د ر میان شنونده گان سخنرانی سید جمال الدین افغانی در البرت هال کلکته است که با درنظرداشت هرسه روایت 1872(استاد خسروشاهی )1879 (پوهاند جاوید)1883( علامه حبیبی ) دقیق نمیباشد.

به این دلیل دقیق نمی باشد که ابو الکلام آزاد ،به قلم خودش نگاشته است که در ذوالحجه سال 1305 قمری یعنی 1888میلادی تولد یافته است ،بناء با درنظرداشت  هرسه  روایت ، ابو الکلام  آزاد ،اصلا  در آن تاریخ ،تولد نیافته است چه جای  که  نوجوان باشد و محصل و به  سخنرانی سید هم گوش فرا دهد.

  به خصوص اگر این معلومات را نیز اضافه نمایم که  ابوالکلام آزاد ، در سال 1888میلادی ،د رمکه مکرمه تولد شده  است و در سال 1898 میلادی یعنی یک سال بعد از وفات سید جمال الدین،  همراه پدر دانشمندش مولوی  خیر الدین ، به هندوستان آمده است ، فقط همین مساله صحت دارد که ابو الکلام بعد از عودت از مکه مکرمه ، در حالیکه  ده – یازده  ساله بود و سید جمال الدین هم در استانبول وفات  یافته بود ، پد ر و پسر ، در کلکته رحل اقامت افگندند.

اما یک نکته را نباید فراموش کرد که مولانا آزاد ،د رمجلاتی  که مسئولیت  آنرا  برعهده  داشت  ،مثل  الهلال  و البلاغ ،آثار  و  افکار سید جمال الدین   را  به  نشر ، می سپرد.

شادروان پوهاند جاوید  در بخش دوم مقاله اش که در زمستان سال 1379 خورشیدی در شمارهء چهارم  مجله آریانای برونمرزی، به مسئولیت پوهاند رسول رهین به چاپ رسیده است د ر پایان مقاله اش و قبل از حسن ختام که سروده ء  استاد خلیلی در مورد سید جمال الدین است  تحت عنوان فرعی « یادآوری» می نگارد:

« پنجاه  و اند سال پیش در دوران تحصیل  باتفاق ادیب نامور سرور گویا اعتمادی خدمت استاد  محیط طباطبایی بودیم . تا آنجا که بیادم مانده ؛ استاد گذر نامه سید جمال الدین افغانی را که بنا بر امر ناصرالدین شاه  برای انجام ماموریتی صادر و تازه  بدست مرحوم  طباطبایی رسیده  بود ،بحاضران نشان داد .شادروان گویا اعتمادی آنرا ملاحظه بر اصالت آن  پاسپورت تصدیق فرمود.عکس این پاسپورت در مطبوعات هم نشر شده است .

 صفحهء 6 شمارهء 4  آریانای برونمرزی سال 1379 خ

مرحوم پوهاند جاوید، بر این یادآور ی خود تبصره ، نه نموده اند و شاید برداشت از موضوع را، به خواننده گان واگذار نموده باشند ، اما دراین شکی نیست که استاد محیط طباطبایی، طوری که از سایر نبشته هایش برمی آید همه هم و غم  او ،  ایرانی ثابت نمودن سید جمال الدین است و به نظر ما صدورپاسپورت به نام یک شخص ، دلالت به این نمی کند که آن شخص تبعه آن کشور باشد .اما استاد جاوید یادآور نشده اند که درپاسپورت چه نوشته شده است .من د رجایی خوانده ام اما حالا به یادم نمانده است در چه کتاب و یا نشریه یی ،که در آن پاسپورت  یا گذرنامه هم سید جمال الدین افغانی نگاشته شده بود .ای کاش استاد جاوید از تاریخ صدور پاسپورت نیز یاد آور می شدند ، تا در روشنایی تاریخ صدور آن  ، مساله روشنتر می گردید.

به نظر من همین مساله  پاسپورت ایرانی سید جمال الدین هم ، دلالت به افغانی بودن سید ، می کند ، تا به ایرانی بودن او.زیرا  استاد جاوید می گوید « بنا به امر ناصر الدین شاه» درحالی که صدور پاسپورت به  امر پادشاه  ضرورت ندارد ،مگر اینکه امر فوق العاده ای د ر کار باشد که رئیس تشریفات وزارت خارجه یا  وزیر خار جه نتواند در زمینه تصمیم بگیرد .مگر  صدور همه پاسپورتها به  امر پادشاه  در ایران صورت می گرفت؟! به گونه مثال در افغانستان برای اخضر براهیمی ، نماینده قبلی سازمان ملل د ر امور افغانستان ،به امر آقای حامد کرزی ، رپیس جمهو ر کشور ، پاسپورت افغانی اعطا شد که از سطح تصمیم  و صلاحیت وزیر خارجه  یا رئیس تشریفات، بالا  بود .چون  «براهمیمی» خارجی بود، سید جمال هم چون افغانی است ، بناء به  امر ناصرالدین شاه قاجار ، برایش پاسپورت داده  میشود ، آنهم به گمان من د ر ارتباط  سفری است که  سید جمال الدین جهت مذاکره با روسها به سن پترز بورگ همراه با حاج محمد حسن امین الضرب اعزام گردید و این سفر را به خاطر مبارزه با انگلیسها  پذیرفت  و برای تقریب وحدت نظر روسها با  شرق و مسلمانان ،فعالیتهایی هم انجام داد که درنامه هایش به الحاج محمدحسن امین الضرب ، بعد از عودت اخیر الذکر به  ایران ، اشاراتی دارد و درمقاله ای ا ز نگارنده  به  آن  اشاره شده است.

اگرچه یک نظر غیر خوشبینانه دیگرهم وجود دارد که ایرانیان به خاطر اینکه بتوانند سید را از  آستانه ، به ایران احضار کنند ، برایش گذرنامه ای را صادر کردند  تا  ترکیه موصوف را به  ایران  تسلیم دارد، اما  ترکیه آن را نمی پذیرد و چند تن ایرانی دیگری را که ترکیه در تابعیت ایرانی شان، شکی ندارد ،  ایشان را ، به ایران تسلیم میدارد. و الله اعلم

یکتن از نخبه گان دیگر افغانستان که در مورد سید جمال الدین نگاشته است علامه حبیبی است ، علامه حبیبی کتاب ارزشمندی دارد به نام « نسب و زادگاه   سید جمال الدین الافغانی » که 30 سال قبل از امروز در کابل،  به چاپ رسیده است و متاسفانه ، تحقیقات مفید  استاد حبیبی  از طرف هم وطنان ، پیگیری نشده است .

این کتاب به خاطر اهمیتی که دارد و شاید عده زیادی از هموطنان این حرف ها را برای نخستین بار درمورد سید جمال الدین افغانی،  از زبان یک تن از پیشکسوتان عرصه پژوهش  و تحقیق در افغانستان بشننوند و بخوانند، بناء به برخی از آنچه پوهاند حبیبی نگاشته اند، اشاره می نمایم .

علامه حبیبی مینگارد: « سید علی پدر سید صفدر به سبب اقامت در همدان به همدانی شهرت داشت ودر «دونهی پشد» کنر مدفون است که به نام زیارت شاه همدان مشهور است » ص 33-34

پوهاند حبیبی در اثر یادشده اش از رقابت های فیودالی میان سید صفدر ، پدر سید جمال الدین وبنی اعمامش،  پسران سید نظیف حرف زده می گوید  که پسران سید نظیف غالب آمده و سید صفدر از بطن وادی کنر و « پشد » به روستا های کنار آخرین جنوب وادی کنر سفلی ، جاییکه شیر گر( یعنی اسد آباد) نام دارد ، پس نشسته بود...و در آنجا  قلعه یی به نام خود « صفدری » بنا نهاد  که  تا کنون هم شیر گر و صفدری  به  فاصله 50 کیلومتر از جلال آباد  به همین نامها کاین اند و همین قریه در شیر گر، مولد سید جمال الدین در سال 1254ق 1838م بود.ص 42

 پوهاند حبیبی همچنان می نگارد که سید محمود پاچا  از بنی اعمام سید صفدر که داماد وزیر اکبر خان بود، حکمران مطلق کنر شد . سید صفدر رقیب او  با  فرزند و دودمانش  د ر حدود سال 1844  به کابل  آورده شد که سید جمال عمری بیش از 6 و 7 سالگی نداشت .ص- 43-

پوهاند حبیبی در کتاب پژوهشی اش به نکته ای اشار ه می کند که شاید نخستین تصریحی باشد که یک محقق افغانی در سطح بلندی چون  پوهاند حبیبی آن را بیان می دارد.استادحبیبی می گوید:

« سید صفدر ...برای نجات از دسایس درباری به نیت حج با  اولاد و آل خود از راه  قندهار و هرات به  زیارت امام هشتم و مشهد شتافت و از آنجا در اسد آباد همدان با خانوادهء قاضی میرشرف  الدین حسینی ....خویشی و سکونت و قرابت کرد ، زیرا پدرش سید علی با همدانیان سابقه آشنایی داشت .» ص – 43

استاد حبیبی می افزاید :

« انچه لوح مرقد مسیح الله برادر سید متوفا ( 1296 ق ) و طیبه بیگم ، مریم و دیگر اقارب نامادری سید در اسد آباد همدان مانده ، از اعقاب همین خواهران و برادر او باشند که ما نظایر چنین هجرت ها  و  وصلتهای  خانواده گی صد ها خاندان افغانی و ایرانی را درطول  تاریخ نشان داده می توانیم. » ص – 43

پوهاند حبیبی  همچنان می نویسد:

«  سید علی جد سید جمال  الدین در راه زیارت حرمین ، راهش به همدان افتاده و مدتی در آنجا بوده و با خانواده سادات اسد  آباد همدانی  آشنایی ( و شاید وصلتی ) هم داشته است .» ص – 47

سید علی وقتی  که به کنر عودت می کند ، به همدانی و شاه همدان مشهور می شود.

استاد حبیبی در باره«شیر گر» میگوید: «  شیر گر به سه حصه : شیر گر ، شیر گر  عبد الجلال و شیر گر گل محمد تقسیم شده است که حالا مربوط ولسوالی کامه است » ص – 48

همچنان استادحبیبی گفته است که « شیر گر ( اسد آباد) مولد سید جمال الدین ، در آن وقت جزو کنر شمرده  می شد.» ص – 51

استاد حبیبی به نقل از قاضی عبد الغفار مولف کتاب « آثار سید جمال الدین» که  از محمد نادر خان درسال 1927 میلادی ، حینی که موصوف سفیر افغانستان در پاریس بود ، در مورد زادگاه سید جمال الدین پرسیده است ، نادر خان د ر جواب گفته است : « در علاقه  موجودهء کنر در افغانستان که برای سکونت سادات مخصوص است «شیر گده» نام جایی است معنی اسد آباد ، می دهد» ص – 54

قابل یادآوری است که   شیر گر پشتو به  املای اردوی آن ، شیر گده  نوشته شده است.

استاد حبیبی میگوید : شیرگر ، زادگاه  سید جمال الدین است ، ولی سید چون به شاگردان عربی و ترکی و  یا غربیان  یا  ایرانیان می گفت که مولد من اسد آباد کنر افغانستان است ، مرادش همین شیر گر است که دری زبانان این جای را  اسد آباد  گفته اند و اکنون فقط  نام  پشتوی آن باقی مانده است .زیرا د رتمام  این نواحی کنر و کامه ، مردم  به زبان پشتو تکلم می نمایند و اسد آباد  فقط  ترجمه  شیر گر پشتو است.

پوهاند حبیبی مینویسد:

« محقق نامدار معاصر ایران علامه محمد قزوینی نیز گوید که این ادعاها فرضیات  فی الواقع باور نکردنی است که  یکی از اهالی اسد آباد  که خودرا خواهر زادهء او معرفی کرده  و چند سال قبل رساله یی در این خصوص منتشر ساخته است و اعضاء خانواده  او را به عقیده خود که هنوز در اسد آباد هستند ، یکا یک بر شمرده  است.»  ص – 56

استاد حبیبی  بر این حرف علامه قزوینی چنین تبصره می کند :

« با وجود اینگونه نظر محققان ، باید از ادعا های بی دلیل صر ف نظر کرد..»

از مطالعهء کتاب پوهاند حبیبی بر می آید ، سلسله انسابی را که میرزا  لطف الله خان به  نا م خواهر زادهء  سید جمال الدین  به  نشر سپرده  است ، استاد حبیبی ، همه را نمیپذیرد ، اگر صریحتر حرف بزنم ، استاد علامه حبیبی شاید نخستین افغان پژوهشگری باشد که حرف هایش با  ادعای ایرانیان د ر مورد سید جمال الدین، نزدیکتر است و حرف هایش هم  بر نتیجهء تحقیق و پژوهش استوار.

استاد حبیبی می گوید:

« ...د رچنین حال ادعای لطف الله ر ا در نسب نامه مندرجه،  بالا تر از سید صفد ر و خواهران نامادری سید در اسد آباد همدان، نتوان پذیرفت . ولی ما در اسناد و مدارک سید جمال الدین مکاتیب و نامه های متعدد اقارب متاخر سید را در اسد آباد همدان می بینیم که از وجود پدر و خواهرانش  در آنجا  انکار نتوان کرد.»  ص – 60

استاد حبیبی با اشاره به ا ین اسناد  میگوید:

« ...و از تمام آن قرابت سید  با  این خاندان و وجود خواهران و مادر اندر و پدر و برادرش استنباط می گردد .ولی اگر کسی بسیار بدبین گردید ه و بر خلاف منطق ، این نامه ها را مجعول و با سببی از اسباب مجروح بداند.» ص – 62

آقایان  اصغر مهدوی  و  ایرج افشار د ر مقدمهء کتاب  اسناد و مدارک چاپ   ناشده د ر مورد سید جمال... می نگارند:

« خانوادهء سید به عللی که بر ما مکشوف نیست و شاید روزی کشف شود ، ا ز افغانستان مهاجرت کرده و در اسد آباد مسکن گزیده اند.»

استاد حبیبی بلافاصله بعد از نقل این قول  ،با صراحت می نگارد:

« من هم عقیده دارم که سید صفدر بنا بر عللی که در  اوراق گذشته ذکر شد از شیر گر یعنی اسد اباد کنر ، مولد پسرش سید جمال الدین ، با عایله و آل خود هجرت کرد و بنا بر سابقه یی که پدرش سیدعلی شاه همدان ، درین شهر داشته با سادات اسد آبادی  قرابت و خویشی کرده  و سکونت اختیار نموده  اند » ص – 65

کتاب « نسب و زادگاه سید جمال الدین الافغانی » طوری که خواننده گان عزیر ملاحظه میفرمایند ، اثر تحقیقی علامه حبیبی ، بهترین تحقیق افغانی راجع به سید جمال الدین است که حرف های تازه ا ی دارد.« بهترین تحقیق افغانی » برای این میگویم که آنچه در مورد سید جمال الدین افغانی، د ر افغانستان به نشر رسیده  است ،  اکثر ثمرهء کار و پژوهش خارجی ها ،  به خصوص مصری ها ، هندی ها ، ترکان و ایرانیان  است .

در حالی که استاد حبیبی حتی برای پیدا کردن نام اجداد و بنی اعمام سید به کتاب محاکم کنر در یکصد و چند سال قبل  که ملکیتهای سادات کنر ، د ر آن  ضبط و ثبت است ، مراجعه نموده  و قبرهای نیاکان  سید را  در کنر یافته است و حرف هایی را که در مورد سید  گفته است ،قبلا مشهو رنبوده  است و اگر پژوهش های استاد حبیبی ادامه می  یافت ، به گمان من ، نقطه مشترک میان  ادعاهای افغانها و ایرانی ها ، به دست می آمد .از حرف ها ی استاد حبیبی،  من به این نتیجه می رسم که :

1- « اسعد آباد »  کنر که همه مورخان د ر افغانستان ، آن را ، زادگاه سید جمال الدین می دانند ، صحت ندارد . چون نخستین زندگینامهء سید درمصر ، به قلم شیخ محمد عبده  نگاشته شده است وزادگاه سید د ر آن  نبشته ، اسعد آباد  کنر نگاشته شده است ، در افغانستان هم نام منطقه  ای را « اسعدآباد  » گذاشته اند ، درحالی که ما شیر گر داریم که به معنای اسد آباد است ونیاز ی به «جعل » اسعد آباد نیست و محمد نادر شاه هم حین تصدی وزارت مختاری افغانستان  در پاریس،  در سال 1927 میلادی ، آن را می پذیرد.

بناء وقتی که سید جمال الدین اسد آ بادی می گوییم ،هدف همین شیرگر است ، نه اسد آباد همدان .

   2- پدر کلان سید جمال الدین هم گذرش به همدان افتاده است و به گفتهء استاد حبیبی ، احتمال می رود که « وصلتی » هم  در  آنجا کرده باشد و د ر کنر به نام شاه همدان معروف است و د ر کنر هم مدفون.

3- سید صفدر ، پدر سید جمال الدین ، با خانودهء به  اسد آباد همدان رفته و د ر آنجا  ازدواج نموده است.

4-  خواهر زاده گان سید ، آیا  از زوجه ء افغانی سید صفد ر اند و یا  از زوجهء ایرانی اش که از نبشته های استاد  حبیبی ،به   صورت روشن استنباط نمی گرد د، اما  اگر ادعای میرزا لطف الله  د ر شاگردی سید  درست باشد ، بایست مادرش ، دختر زوجهء افغانی سید صفدر باشد.

5-  نبشته ء استاد حبیبی  شعار گونه نیست و بر اسناد و دلایل استوار است و حتی حرف علامه محمد قزوینی را که  اکثر افغانها دلیل بر افغان بودن  سید جمال ، از زبان ایرانی ها  می دانند ، استاد حبیبی در تبصره بر آن ، آ ن را به صورت کامل نمی پذیرد ، با وجود این همه،  آنچه من خود را با استاد حبیبی موافق نمی دانم ، درس خواندن سید جمال الدین د ر قزوین ، تهران و نجف و سایر مراکز شیعی است ، زیرا  ثقافت فکری سید را ،  به برداشت من ، اندیشه های اهل سنت و جماعت تشکیل می دهد و  مساله به  پژوهش  بیشتر نیاز دارد  و د ر اینجا معلوم نیست که  آیا سید جمال الدین خرد سال ، پدرش را  به  اسد آباد همدان ایران ، همراهی کرده  است و یا خیر ؟

بناء نتیجهء حرف های پوهاند حبیبی این  میشود که شجره سازی میرزا  لطف الله خان و  الواح قبور اجداد سید جمال الدین ، دقیق نیست ، یعنی  بالاتر  از سید صفدر اعتبار ندارد ، بلکه  قبور اجداد سید جمال د ر کنر افغانستان است و سید صفدر به  اسد آباد همدان رفته و همسر ایرانی داشته است و د رهمانجا وفات یافته است . واگر پژوهشگری صلاحیت علمی و شم قوی تحقیقی استاد حببیبی را میداشت و کار 30 سال قبل  استاد حبیبی را  ادامه میداد ، بلا ریب  نکات دیگری هم  در مورد سید جمال  الدین  روشن می شد که متاسفانه ،نا آرامی های  سه دهه که آن را در همه کاستی ها دلیل  می آورند ، میتوان،  توجه اندک به سید جمال را در سه دهه اخیر ، معلول همین  نا آرامی ها  و فراهم نبودن جو مساعد برای کارها ی تحقیقی و پژوهشی در افغانسنتان شمرد.

خواننده ارجمند هدف من  از نگارش این مقاله فقفط  اشاره به  این نکته است که درافغانستان  کارهای پژوهشی راجع  به سید جمال الدین کمتر انجام شده است و حتی مبالغه ها یی هم د ر مورد  او شده است ، به گونه مثال  استاد میر سعید  بریمن که « نیچریه» سید را  از  زبان فارسی به  پشتو ترجمه نموده است ، در مقدمه نیچریه بدون ارائه سندی ،  نگاشته است که : سید جمال الدین ، لومری وزیر یعنی نخست وزیر امیر محمد افضل خان  بود.

خدا کند د ر کابل و کنر به مناسبت یک صد و  دهمین سالگرد خاموشی شمع عمر  علامه سید جمال الدین افغانی ، کارهای تحقیقی تازه ای انجام گرفته باشد ، تا علاقمندان افکا ر  و اندیشه های  سید از  آن بهره ور گردند.

 

 

 «»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول