صبورالله سياه سنگ
|
آيينــــــه
سراينده: Sylvia Plath برگردان: صبورالله سياه سنگ hajarulaswad@yahoo.com
نقره ام و درست همانم پيش انگاره يي ندارم هر آنچه ميبينم، در خود فروميکشم همانگونه که است: بي غبار مهر و کين
ستمگر نيستم، تنها راستگويم به چشمان چهارکنج ايزد کوچکي ميمانم بيشترينه به ديوار رو به رو چشم دوخته ام گلابرنگ و خالدار است. ديريست در آن خيره شده ام گمان ميبرم پاره يي از دلم است: رخ مينمايد و پنهان ميشود سيماها و تاريکيها بار بار ما را از هم ميگسلند
اينک برکه يي استم. زني به رويم خم ميشود و "من" راستين خويش را در کرانه هايم ميجويد سپس به دروغپردازان رو مي آورد: شمعها و مهتابها
پشتش را ميبينم و بازتابش ميدهم: همانگونه که است پاداشم را ميدهد با سرشکها و لرزش دستها
برايش ارجناکم. مي آيد و ميرود هر بامداد چهره اش جاگزين تيرگي ميگردد
او دوشيزه جواني را در من ته نشين ساخته است و زن سالمندي _چون ماهيي ترسناک_ از من برميخيزد هر روز، هر روز به سوي او
[][]
ريجاينا (کانادا) هشتم مارچ 2007
************* براي خواندن متن اصلي ميتوان رو آورد به: http://oldpoetry.com/opoem/7036-Sylvia-Plath-Mirror
«»«»«»«»«»«»
|