© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محمود جعفری

 

 

 

 

محمود جعفری

 

 

 

 

دل هر كافر مطلق شود آب از قدمش

 

( نگاهی به مجموعه شعر ماه  هزار پاره از محمد شریف سعیدی )

 

 

 

 

" ماه هزار پاره" نام كتابی است از محمد شريف سعيدی، اين كتاب درسال 1382 ه. ش در ايران به چاپ رسيده است. پيش از اين نيز، يك مجموعه ديگر از محمد شريف سعيدی به نام " وقتی کبوتر نیست" زينت چاپ يافته بود. مجموعهء دوم، 66 عنوان شعر در قالب های غزل، دوبيتی، رباعی، نيمايی و سپيد را در خود جای داده است.

با محمد شريف سعيدی از دير زمانی آشنايی دارم. از همان آغاز رويكرد او به شعر،  شايد آشنايی ما به سالهای 66 – 67 برگردد. او شعر را به صورت جدی در " اصفهان" ايران شروع كرد. بعد، وقتی به " قم" آمد، جدی تر گرفت. اندك زمانی نگذشت كه از شاعران مطرح افغانی درايران گرديد. راز موفقيت او بيشتر در دو امر نهفته بود: استعداد سرشار و تلاش مداوم. هيچگاه از شعر گفتن باز نمی ايستاد.  هميشه شعر می خواند و بيت هايی را كه به نظرش زيبا می آمد، حفظ می كرد. او می كوشيد تا شعر را وسيلهء بيان قرار دهد نه هدف. مثل بعض ديگر، به تكنيك فكر نمی كرد. او مدام بر فرماليست ها خورده می گرفت كه چرا بيش از اندازه تكنيك زده هستند؟ او می گفت: جوهر غايی شعر، پيام آن است. برای بيان اين پيام، شاعر به دو چيز ضرورت دارد: يكی عاطفه و ديگری زبان. اين بنیش در اشعار سعيدی نيز تبلور يافته بود. وجود عاطفه در كنار زبان، پيام شعراو را صيقل زده جلا می بخشيد. سعيدی به همين شيوه و ديد، تا سالهای زيادی، شعر می سرود. مجموعه " وقتی کبوتر نیست" متضمن شعر هايی است كه سعيدی با ديد گاه مستقل  خودش آن ها را سروده است. اما " ماه هزار پاره" اينگونه نيست. تغييرات فراوانی در آن ديده می شود. سعيدی در اين مجموعه، سعی ورزيده تا در بافت زبان و نگرش خود به اشياء و طبيعت، دگرگونی هايی را به وجود آورد و روش تازه ئی جدا از سياق گذشته برای خوانند گان شعرش عرضه بدارد. ما در اين نوشتار می كوشيم تا به برخی از كوشش های او در اين زمينه، اشارات كوتاهی داشته باشيم، كوشش هايی را كه او در مجموعه دومش انجام داده است، می توان اينگونه برشمرد:

 

الف. نگاه تازه و برونگرا:

نگاه سعيدی در " ماه هزار پاره" يك نگاه تازه و برونگرا ست. برخورد او با پدیده ها، يك برخورد عينی و نزديك می باشد. اشياء در اشعار او به طور زنده شكل می گيرند. كلمات به صورت اشياء متحرك در آن راه می روند، حرف می زنند. می خندند و گريه می كنند. سعيدی هيچگاه نكوشيده تا نگاهی به پشت داشته باشد بلكه تمام هم او بر این بوده است كه در يك مسير روشن و آشنا راه بپيمايد. البته در بعضی از جاه ها، ناخود آگاه سايهء آثار گذشته گان در منطق شعری او راه پيدا نموده است ليكن تمامی آنها به اندازه ئی نيست كه توجه اصلی را به پشت و پهلوی خود معطوف بدارد. سعيدی با چنين بینش برونگرايانه توانسته به ساختار جديدی در شعرش برسد. ساختاری كه درآثار گذشتهء او يا اصلا شاهد نبوديم و يا سايهء كمرنگ آن را می نگريستيم. " ماه هزار پاره" از اين نگاه می تواند چهرهء تازه ئی از سعيدی به نمايش بگذارد و او را در صدرة المنتهای شاعران معاصر قرار دهد. برای توضيح، اين نمونه را نگاه كنيد:

مسافران كه يكايك پياده گرديدند        

سه راه خون و سرك های مرده را ديدند

سه چار مرد مسلح، خشاب نو كردند

و در برابر مردم به طعنه خنديدند

كنار شانهء هم ايستاد شان كردند

ومثل مهرء شطرنج بر زمين چيدند

كنار ريش درازی نشست تا قنداق،

زخواب، دختركان يتيم ترسيدند

جنازه ها را بردند تا سرچاهی

وجيب های تهی را دو باره پاليدند

سه چار كركس و سگ، دور چاه می گشتند

شبانه دختركان خواب صلح می ديدند

در اين شعر می بنيم، شاعر به خيالات ذهنی خودش اكتفا نكرده بلكه از خود برون گشته در سرزمين خون و گلوله راه پيموده است. شاعر در اين شعر تنها روايتگری ننموده بلكه دست خوانند را گرفته تا كوچه های حادثه پيش رفته است. اين پياده گردی شاعر موجب گرديده تا فضای جديدی در شعر به وجود آید، تركيبات و واژه های روشنی، خاك نشين مصطبهء شعر گردند ودر نتيجه، زبان به ساختارو بنيانهای نوتری راه باز نمايد.

اين نگرش، ديد و ساخت ويژه, در تمامی اشعار" ماه هزار پاره" – همراه با فراز و فرود هايي- به روئیت می رسد. كمتر شعری را در اين دفتر می توان پيدا كرد كه از دايرهء نگاه و زبان شاعر دور افتاده باشد. حتی درشعر"ترديد" كه با بيت

هر كس به حنايی خوش، اين مومن  و آن كافر

اين معجزه می بيند، آن صحنهء يك ساحر

شروع می شود، باز هم می بنيم كه رگه هايی از ديد برونگرايانهء شاعر را درخود دارد.

 

ب. داستانمايگی يا وحدت فضايی:

سعيدی در سالهای 80- 81 توجه عميقی نسبت به ايجاد " وحدت كلي" در شعراز خود نشان داده است. شعرهايی كه در اين سال ها سروده شده اند، اكثرا دارای نوعی هماهنگی در بافت كلی، می باشند. غزل های كبك 1 و 2، مسافر، ايستگاه، اين همه دنيا و ديوانه، از برجسته ترين مثال هايی اند كه گرايش شاعر را در انسجام عمودی شعربازتاب می بخشند:

صبح برخواستم از بستر رؤيا تنها

و نشستم به سر سفرهء فردا تنها

دخترم شير و زنم نان و مربا خوردند

من فقط قهوهء رؤيای شبم را تنها

راه افتادم در جادهء عابر باران

و زمين خوردم در شيبی فردا تنها

به نگاهم كه زمين پرشده بود از آدم

و فقط من، من ديوانهء تنها تنها

ها؟ چه بودم شب نوشينه؟ كجا بودم دوش؟

پيش چشمانم رقصيد زليخا تنها

رنگ پيراهن يوسف به تنم چسپيده است

من كه بودم شب نوشينه خدايا، تنها؟

بازمی گردم در بستر رؤيا هايم

باز می گردم از اين همه دنيا تنها (ص 117 )

در اين شعر چند نكته درخور توجه است:

1 –  وحدت مكاني: شاعر بعد از اينكه از خواب بيدار می شود، همراه زن و فرزندش به سر سفره می نشيند. دخترش شير، زنش نان ومربا وخود قهوهء رؤيا شبش رانوش جان می كنند. سپس شاعر درجادهء عابر باران راه می افتد. درهمين هنگام زمين می خورد.

بناء از لحاظ مكا نی اين شعر دارای وحدت می باشد. شاعر در ابيات فوق, فقط به دونقطه اشاره می كند؛ يكی خانه وديگری كوچه ئی كه پيوسته به خانه اش است.

2- وحدت زماني: تمام آنچه را كه شاعر دراين شعر روايت می كند، در صبح هنگام اتفاق افتاده است. پس تنها يك زمان در شعر مطرح است نه بيشتر.

3 – وحدت فضايي: تمام ماجرا در يك زمان ومكان انجام يافته است لهذا فضای كلی شعر نيز يكی شده است.

4 – رابطهء معنوی اشياء وكلمات: اشياء و كلماتی كه در شعر به كار رفته اند رابطهء ارگانيكی بهم دارند. سفره و شير ونان ومربا و قهوه، شب وبيستر وتنها و رؤيا و صبح، همه كلماتی اند كه كه رابطهء نزديكی بهم ديگر دارند.

5 – موسيقی داخلی : تكرار حرف" سين" در بيت اول، تكرار حرف" راء" در بيت های دوم و سوم، تكرار حرف "دال" در بيت چهارم وتكرار حرف " شين" در بيت پنجم. موسيقی داخلی به شعر بخشيده و بر غنامندی آهنگ آن افزوده اند.

6 – انسجام عمودي: شعر با صبح و بستر و رؤيا آغاز و با بازگشت( تعبير ديگری از صبح) و بستر رؤيا به پايان می رسد.

7- صورت داستانی: شعر به گونهء  يك داستان نمادين طرح ريزی شده است. گويا شاعر نخست طرحی را آماده كرده سپس مطابق آن، به سرودن پرداخته است.

 

ج. بهره گيری از واژه های بومی:

شاعر سعی ورزيده تا از امكانات زبانی بیشتری استفاده ببرد. از اينرو واژه های بومی را به نحو مطلوبی در شعرش به كار انداخته است مثل واژه های قاش، كرپك، كوره، آجر، كاشی، قيچی، راه آهن، پترول، موبند، شوربازار، آسمايی، كلولهء گل، خشاب، بالشت، قهوه، مربا، ايستگاه، تلاشی و... اين وازه ها به طور طبيعی در شعر جاه افتاده اند. ببينيد:

مرا دركوره سوزانده است واو را كرده نقاشي

تفاوت ها بود در كار خلق آجر وكاشي

مراسوزانده  تا از آجرم سازد نگارستان

كه آويزد به هر طاق و رفش يك قاب نقاشي:

لبش  را طرح مريم داده،  چشمش  را تب  نرگس

واز هفت يخن بيرون كشيده صبح بشاشي

قلم يكشاخه گل گردیده، دستش ناگهان گلدان

كشيده رنگ از گل تاكشيده كرپك و قاشي

به وقت طرح لبهايش چه  كرده دست آن نقاش

كه گل باران شده هفت آسمان هنگام نقاشي

چنان حيرا ن شده نقاش بر نقش نگارخود

كه پرگل كرده دامن را و او را كرده گل  پاشي

خداكرده است خودنقاشی آتشپاره خود را

كه در هرمش بسوزاند هر آن دل راكه شد ناشي(ص69)

در اشعار پيش از اين مجموعه، استفاده از واژه ها و صطلاحات   عاميانه كمتر ديده می شود. دليل  رويكرد شاعر در اين دفتر شايد همان نگاه دگرگونهء او به اشياء و طبيعت باشد كه در ساختار زبان  او هم تاثير گذار بوده است.

 

د. استفاده از طنز:

ما در آثار قبلی سعيدی اثری از طنز را مشاهده نمی كرديم اما در مجموعهء " ماه هزار پار"  نمونه هايی ازطنز را به وضوح شاهد هستيم، مانند اين دوبيت:

زحج مستحبش آمده است حاج  آقا

و رفته است كه گردد به كربلا زاير

 

ه. رديف وقافيه انديشی :

مطالعهء دقيق قافيه ورديف درشعر  سعيدی  نشان می دهد كه او به  اين مساله توجه جدی دارد. لذا تلاش می كند تا قافيه و رديف های نوتر و امروزی تری را در اشعارش به كار ببرد.  از اين لحاظ يك سر قافيه ورديف ها، در ساختمان، فضا ومحتوای آثار اونقش بارزی  دارند. ما در برخی از غزل  ها، قافيه ورديف  هايی را می بينيم كه واژه ها، فضا ومفاهيم را به سمت خود جهت می دهند وشعر را تا انسجام  عمودی و يگانگی رنگ و صحنه به پيش می برند. مثل قافيه  های نقاشی، عاشقت، جميلت، كوچك، توقف، مسلسل، انگاره  وتعارف. يا رديف های گردم، بانو، ای ماه، ديوانه، بندم، عوض شده است، مريم، تنها وآری. به اين شعر دقت كنيد:

ظهر در مزرعهء گندم و شبدر مريم

غرق در باد  و گل و سبزه و سرسر مريم

تنش از سوزن خورشيد نسوزد هرگز

سايه بان دارد از موج كبوتر مريم

مثل آن غنچه كه پنهان شده باشد در برگ،

رفته   رخسار ترش در مه چادر مريم

يك سروگردن با لا ترك از دختركان

كوزه را هشته نه برشانه، كه برسر مريم

دل هر كافر مطلق شود آب  از قدمش

می كند هر دو قدم يك دو سه محشر مريم

گردباد است كه در كوچهء برگ افتاده است

باغ را ريخته در كوچهء شر شر مريم

چشم  مشتاق  تماشای  مرا شب درشب

كرده در چشمهء رؤيای  خودش ترمريم (ص93)

 

و. روايت:

چنانچه ذكر شد، داستانمايگی از ويژگی  های اصلی دركاركرد های اخير سعيدی می باشد. اين امر، اغلب سبب  گرديده تا شعر شكل روايی به خود بگيرد. شعر قطار را تماشا كنيد:

قطار آمد و با زوزه ئی توقف كرد

غروب منتظر وخسته را تعارف كرد

ومرد، ساك غمش را گرفت و بالا رفت

سكوت مه زدهء كوپه را تصرف كرد

نشست و پشت سرش را نگاه كرد و نوشت

تفنگ، جنگ، سپس روی واژه ها تف كرد

دو پلك خسته  ء خود بست و مردمش گم شد

هوای دهكدهء روشن تصوف كرد

به خواب روشن خود رقص كرد با شبلي

و دختری كه شراب و عسل تعارف كرد

زكوچه خون سياهی به راه آهن ريخت

چرا؟ چگونه قطار اين چنين تصادف كرد

 

ز. زبان روشن:

زبان اشعار " ماه هزار پاره" زبان روشن و گويا است. پيچيدگی مفهومی در آن به نظر نمی رسد. تصاوير زيبا  و روشن، بر درخشند گی آن افزوده است، اما گاهی مفهوم گرايی، به صراحت و شعار خفيف انجاميده است. مانند اين بيت ها:

راديو گفت خبر های نو از جنگ امروز

از ستم   سوختگی های يكولنگ امروز

يا:

جنازه  ها را بردند تا سر چاهي

و جيب ها ی تهی را دوباره پاليدند

يا:

تظاهرات بزرگی است در خيابان ها

كه مرگ بر امريكا و مرگ بر كافر

يا:

چشمت چه بيند اينجا؟ تقويم سادهء جنگ

اين سو بريده دستی، آن سو بريده پايی

جدا از همهء گفته های سابق، سعيدی   در اين اثر ( ماه هزار پاره) شاعری است موفق. او در اين اثر راه جديدی برای خوديافته است. سبك  ويژه ئی برای شعرش دست و پا كرده است. گاهی در مسير انتخابی خود، به لغزش دچار می شود اما باز از پا نمی افتد و می ايستد وراه خودش را ادامه می دهد. اگر سعيدی با همين  شيوه، هدف نهايی  خودش را تعقيب نمايد، بدون شك در آفاق شعر فارسی تابان تر از ديگر ستاره ها خواهد  درخشيد و از چهره های تاثير گذار در ادب پارسی خواهد بود.

 

 

 


ادبی هنری

 

صفحهء اول