© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

صبورالله سياه سنگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

"زرنگار" در فرسنگ دهم

 

 

صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

 

روز يکم نومبر 2005، دوهفته نامه "زرنگار" به گردانندگی مريم محبوب و زلمی باباکوهی به دهمين سال زندگی خود پا مينهد. اين رسانه که نيمه هستيش در گريز از هياهو و نيمه ديگر در شکيب خموشی سپری شده، تا کنون بيشتر از ده هزار صفحه را به روی خوانندگان همديارش در چهار گوشه جهان هموار کرده است.

 

دهمين سالگرد در زندگی هر کس و هر پديده يا روند، يادگار يادماندنی است. آيا "زرنگار" اين روز را نيز بدون افروختن چراغی و شکوفاندن و افشاندن گلی بر برگهايش، مانند هفته های پيشين با چاپ يک شماره ديگر برگزار خواهد کرد؟

 

در آستانه اين روز خجسته که تبهکاری روزگار شکنجه گر سده ما، زمين و آسمان بيرون از کاخ سپيد را دونيمه کرده است، پيام شادباش که باشد به جای خودش، حتا عاشقانه ترين نامه را چنين بايد آغاز کرد: "عقاب جور گشودست بال در همه جا/ کمان گوشه نشينی و تير آهی نيست". و به دنبالش اين سه آرزو:

 

شکوفه های درختزاران پامير تا ژرنگ ارزانيت باد! زرنگار!

شکوه پاينده آل عمرانی نثارت باد! مريم محبوب!

شکيب استواری کوه بابا ترا باد! بابا کوهی!

 

پيشنما

 

نوشته کنونی بازتاب فشرده يی است پس از برگ گرداندن و ديد زدن ده هزار صفحه در دوصدو هشت شماره "زرنگار" از نوامبر 1996 تا نوامبر 2005. چنين نگاه نميتواند بيانگر بررسی يا بازنگری درونمايه نوشته های نه سال گذشته در برگهای اين رسانه باشد.

 

چند جا از روی ناگزيری، نمونه هايی که شايد بتوان آنها را "تلاش آگاهانه برای مقايسه" با نشريه های ديگر خواند، آورده شده اند؛ ولی هدف نگارنده از چنان اشاره ها هرگز رويارو نشاندن، بزرگ يا کوچک نماياندن و برتر يا ته تر ساختن جايگاه "زرنگار" در کنار يا در برابر اين يا آن رسانه ديگر نيست.

 

اشاره به شماری از نمودها و نگارندگان، برای بازنمايی کار "زرنگار" است، نه برای برجسته ساختن نام و نشان اين يکی و ناديده گرفتن آن ديگری.

 

با همه پروای بايسته، شايد نادرستيهايی در اين نوشته راه يافته باشد. نگارنده، برخلاف پناه جستن به آن "عذر معقول" يا خواهش قراردادی از خوانندگان که "اشتباهات را به ديده اغماض بنگرند وبنده را ببخشند"، اميدوارست نارسايی ديد و دريافتش را ناديده نگيرند، و او را به هر آنچه که ميتوانست دگرگونه و درست آيد، بياگاهانند تا از بيراهه پيمايی دوباره در آينده جلوگيری شود.

 

زرنگار

 

برای پی بردن به نقش "زرنگار" ميتوان به اين پرسش انديشيد: اگر "زرنگار" نميبود، آيا امروز چيزی کم ميداشتيم؟" اگر "آري"، پذيرفته ايم که "زرنگار" پيامد نيازمندی جامعه افغانی در اين گوشه جهان است. اگر "نه"، چگونه ميتوانيم از رسيدن اينهمه کاغذ ولو همه اش الفبای زبانهای مادری برای خواننده يی که دستکم در کانادا از زمين و آسمان بر سرش گرامر انگليسی يا فرانسوی ميبارد، رو برتابيم؟

 

زرنگار" با يک دهه تکاپو در راستای زنده نگهداشتن زبانهای افغانی کاری کرده است که هرگز نميتوان از آن چشم پوشيد. کمبود هنگامی آشکارتر ميشد که نشريه يی به اين هنجار و پشتکار نميداشتيم. آيا نه سال پيهم، آماده بودن بدون کمترين ديرکرد در هر پانزده روز، در گام نخست ارج گذاشتن به خواننده نيست؟

 

 

 

 

"زرنگار" ميتوانست بهتر از اين باشد. در حقانيت چنين اميد که شايد مريم محبوب و زلمی بابا کوهی نيز صميمانه آن را در دل داشته باشند، چون و چرايی ديده نميشود. برای بهسازی، که لزوماً تنها مسوليت گردانندگان نيست، بايد نخست به کمبودها، ريشه ها و چاره ها انديشيد.

 

چهار ستون "زرنگار"

 

نخست نگاهی بيندازيم به ويژگيهای زيرين تا دريابيم که اين نشريه چه رهکوره هايی را پيموده و اينک بر فراز چه ستونهايی ايستاده است:

 

1) آزادگی: بلندگوی اين يا آن سازمان سياسی نبودن، ابزار کار فلان گروه اجتماعی نشدن و آشکار يا پنهان دنباله رو شبکه های نيمه سياسي_ نيمه فرهنگی نگرديدن، چشمگيرترين ويژگيی است که "زرنگار" با داشتن آن ميتواند به سال دهم نشراتی خويش ببالد.

 

وابسته و در نتيجه فرمان پذير بودن به دستگاهها و پايگاههای نيرومند امروز سود و زيانهايی نيز دارد. "زرنگار" با سنجه های ارزشمند خويش از "خرما" (منابع مشروط تمويلی، هيات تحرير فرمايشی، گزارشگران سفارشی و ساير امکانات مادي) و "ثواب" (آزاد انديشی، ارجگذاری به اصالتهای فرهنگی، بازتاب غيرجانبدارانه رويدادهای سياسی افغانستان و جهان، پاسداری از آزادی انديشه و بيان، بيگانگی با سانسور و خود بودن) دومی را برگزيده است.

 

نيکوکردار بودن "زرنگار" در نه سال گذشته، اين نشريه را از هر گونه برچسپ سياسی و يکسوگرايی پيراسته نگهداشته است. ازهمين رو، وزش بادهای سياسی در اورنگ و پايتخت افغانستان، اقليم مواضع اين نشريه را دگرگون نساخته و نخواهد ساخت.

 

2) گستره پرداخت: با آنکه "زرنگار" هيچ وانمايی "روشنفکرانه" را درفش نام آوری خويش ساخته، همواره ميزبان مهربان طيف گسترده يی از قلمزنان هنرمندان، انديشمندان و آفرينشگران بوده است. اين نشريه در نه سال توان خود به همه بخشهايی که از رسانه های امروزين انتظار برده ميشود، پرداخته است.

 

3) پالودگی جو نوشتاری: "زرنگار" با موضعگيری آگاهانه هنگام رنگارنگی يا رنگ آميزی رژيمهای جهادی، طالبی، انتقالی، پارلمانی و پشتوانه دار، هرگز چيزی ننوشته که با دگرگون شدن جو سياسی کشور از چاپ آن پشيمان يا هراسان شده باشد. روشن نگهداشتن فانوس فرهنگ پاکيزگی در رهگذار بادهای ويرانگر غربت و دشواريهای آن يکی از برازنده ترين کارکردهای "زرنگار" است.

 

4) پشتکار و نستوهی: فراهم آوردن هفت شماره نخست در هر ماه و دوصد و يک شماره پيهم به دنبال آن در هر دو هفته تا امروز نشانگر پيمانی است که در همه هفته های آفتابی، آبی و برفی ثابت و بر جا مانده است. از آنجايی که پيوسته پردازی در کارزار نشراتی از "بايد"های درنگ ناپذير شمرده ميشود، "زرنگار" از اين آزمون همواره پيوسته پيروز آمده است.

 

پيشينه

 

"زرنگار" بر تهداب "واژه" (نشريه نازک ادبی اجتماعی به گردانندگی مريم محبوب و زلمی بابا کوهی و ياری چند تن از همکاران) بنيان گذاشته شد. سرمقاله نخستين شماره يکم نوامبر 1996 مينماياند که پيدايش "زرنگار" برامد صرفاً ذوقی يا تفننی در مرز سليقه و مسووليت نبوده است.

 

"واژه" با بخشيدن هستی خويش به "زرنگار" در نمود ماهنامه خبري_ اجتماعی به نام شايسته تر و دارای بار معنايی فراگيرتری دنبال يافت.

 

نگاره های خوشگزين، سنجيده و آگاهانه زبانهای پشتو، هزارگی، ازبيکی، و گويشهای چندين گوشه ديگر افغانسان در چند ماه نخست، قلمرو زبانی "زرنگار" را چنان گسترده ساخت که شايد بسياری از رسانه ها برای رسيدن تا آن ناگزير باشند دستکم سه سال را پشت سر گذارند.

 

تنها نگاهی به سرخط برخی از نوشته های چند شماره آغازين بسنده خواهد بود تا بدانيم که "زرنگار" چگونه پا گرفت: نابودی هويت انسانی زنان در افغانستان، لندی شاخه يی از باغستان ادب پشتو، چاربيتيهای هزارگی، بدخشيانه، عاشقانه های هزارگی، بررسی لندی، لندی و مقايسه های کمرنگ، قاموس لهجه هزارگی، هنر دستدوزی در قندهار، خانه هرات، آنسوی صد سالگی نورستان، په لويو غرو باندی را تاو شوه توفانونه، دهقان کابلی، سنگرديها يا ترانه های سنگهای پنجشيری، ترانه های ازبيکی، تاريخ هزاره های افغانستان و ....

 

نخستين همکاران

 

"زرنگار" با خامه همکارانی راه افتاد که ياد شان همواره گرامی است. برخی از اين نويسندگان، پژوهشگران و برگرداننگان، سه سال و شمار ديگر تا نه سالی که به اکنون ميرسد، همکاری خويش را پايا و پويا نگهداشته اند: دکتور حفيظ الله خوژلن، نوذر الياس، جمعه خان نظری، کامل انصاری، ش. جمالی، مسعود سعد، شنبلی، محمد معصوم هوتک، عنايت شريف، شريفه شريف، غفار حامد، داکتر حسين دانشور، لطيف طبيبی، همايون اسماعيلی، فضل احمد الکوزی، سيلاب صافی، داکتر حشمت، شفيق وجدان، فرهاد لبيب، آذريان افغانزاده، هژبر شينواری، پويا فاريابی، رهنورد زرياب، داکتر اکرم عثمان، عماد جوادی، داکر جنيد شريف، سيد طبيب جواد، پرخاش احمدی، داکتر محمد ثنا نيکپی، تميم واعظی سديد، مشتاق نوری، شاه معين، سرور انوری، عزير طغيان، پروين فيض زاده ملال، نعمت حسينی، احد آذرنگ، محب حيرت، عصمت الله روحانی، حبيب پوپل، قدوس پوپل، نصير مهرين، منصور اسپه خايی، عبدالاحد ترکمنی، گلبهار، داکتر زهره عاطف، حنيفه فريور، واحد نظری، محمد نبی اکرم، سيد علم فرياد، نجيب ثاقب، فارووق روشنا، زلمی هيوادمل، محسن عابدی، يحيا رحمانی، همايون باختريانی، پرويز نيک آيين، هدايت الله محمود، نصير نيکيار، جاويد طاهری، عبدالرشيد سرحدی، راحله دره وال، غلام نبی خاطر، دکتور محمد معصوم اخلاص، ظاهر ناسوت، ضيا احمد صديق افضلی، آصف بره کی، و ديگران.

 

بايد گفت که شمار نويسندگان، شاعران، پژوهشگران، مترجمين، هنرمندان و همکارانی که بيشتر از دو نوشته به "زرنگار" داده اند، از دوصدو پنجاه ميگذرد. البته نام فرستندگان پيامها، يادداشتهای کوتاه و نامه ها از اين سنجش برون است.

 

نردبان سه پله

 

زندگی نه سال "زرنگار" را از ديدگاههای گوناگون، به چندين شيوه ميتوان دسته بندی و بررسی کرد. يکی از ساده ترين روشها، ميتواند بر گرايشهای عام محتوايی "زرنگار" استوار باشد. اگر از دو شماره نخست نومبر و دسمبر 1996 که بيشتر نقش آغازگرانه و پيشگفتاری داشتند، بگذريم، "زرنگار" چنين برخبندی خواهد شد.

 

1997 تا 1999: سير پيشرونده، شگوفايی، با شمار فزاينده نوشته ها و ترجمه ها

1999 تا 2001: سير دايروی، سرگردانی و ايستايی با کاهش چشمگير نوشته های تازه

2002 تا  امروز: جهش دو باره، تلاش به سوی شگوفايی با دستاوردها و آرايه های تازه

 

1) سير پيشرونده: جنوری 1997 سرآغاز مطرح شدن "زرنگار" و شناخته شدنش در ميان باشندگان تورنتو (کانادا) بود. سيلی از نامه های خوانندگان با شماره سوم "زرنگار" رسيدند، و به دنبال آن بحث و تبادل انديشه، بازتابهايی که بيانگر گوناگونيی بينش و مواضع فکری و سليقه يی نويسندگان بودند. پيداست که تقابل آرا و نگهداشتن موازنه آن نيز به غنای نشريه افزودند.

 

خوشبختانه گردانندگان "زرنگار" با ميانجيگری کارشناسانه و اعلام صريح مواضع در پرتو حرمت قلم و کاربرد آن از سنگر ادب مخالفت، تدبير را از آغاز بر آن داشتند که نشريه "صحنه بی نتيجه نبرد بيحاصل" نگردد. از همين رو، به بسياری از کشمکشهای تند و خشن ولو از سوی نويسندگانی چون اعظم رهنورد زرياب و پويا فاريابی را انداخته شده بود، در مقطع مناسبی پايان داده ميشد، بدون آنکه عارضه يا آزردگی به بار آورد.

 

بزرگترين گام فراخدلانه "زرنگار" در آن سالها، چاپ نامه هايی که آشکارا از سنگر ضد خط نشراتی و خدمات مطبوعاتيش برايش می آمدند، بود. چنين روشی، هم سيمای آزادی و آزادگی اين نشريه و هم گسترگی ديد و برخورد گردانندگانش را به نمايش ميگذاشت، و سبب ميشد تا ميزان اعتماد در فضای تفاهم ميان نشريه و خوانندگانش بيشتر از پيش برقرار بماند.

 

دو سال 1997 و 1998 با پيروزيهای فزاينده يی که دستاورد تلاش دو سويه گردانندگان و همکاران "زرنگار" بود، از پربار ترين روزگار اين نشريه به شمار ميرود. انبوهی از پديده های آفرينشی که بار نخست همينجا چاپ ميشدند، همپای آن برگردانهای به هنگام داغترين سخنان روز، و گزارشهای سياسی درون کشور، نام و آوازه "زرنگار" را به زودی بالا برد و جايگاهش را در ميان نشرات چندين ساله برونمرزی روشن ساخت.

 

اين نشريه با گسترده ساختن ابعاد درونيش، برگهايی برای بازتاب اخبار مجتمع افغانها در کانادا و بازگويی هر چه بيشتر نظرات خوانندگان برگزيد، و با کاربرد اين شيوه ارزنده به رونق خويش افزود. در اين ميان، آنچه ارزش و اهميت "زرنگار" را رخشانتر ساخت، پيوندش با ارزشهای جامعه افغانی بود.

 

دنبال کردن زنجيره نوشته ها در پيرامون آثار باستانی، موزيم ملی، سکه های غارت شده، قاچاق داراييهای معنوی افغانستان و نقش نصيرالله بابر و خانم بينطير بهتو در آن، سرنوشت زار کودکان و زنان افغانستان در گذرگاه فقر، گرسنگی و خودکامگی فرمانروايان کوچک و بزرگ، گاهنامه ياد رفتگان و بزرگداشت کارنامه شخصيتهای از دست رفته، پيگيری رويدادهای غم انگيز بوداهای باميان از آستانه مخاطرات نخستين تا فروپاشی، يادهای تازه به نشانه ارجگذاری از هنر و هنرمندان پرآوازه کشور در چار گوشه جهان، برگهايی از تاريخ نهان و آشکار کشور و جهان، پژوهشهای دانشورزانه در پيرامون سياست، ادبيات، عرفان، راه اندازی بحثهای ادبی، بازشناسايی جغرافيای ويران امروز و شگوفايی برخی از زيستبومهای ديروز افغانستان، تحليلها، تبصره ها، رخدادهای جهان و پيوند آنها با سرنوشت امروز و فردای مردم افغانستان و ...، رنگين کمان مطالبی بود که به "زرنگار" جلوه نيکوتر ميبخشيدند.

 

2) سالهای سرگردانی و سير دايروی: به دليلی که زياد روشن نيست، شمار همکاران پرکار "زرنگار" پس از نيمه 1999 تا رويداد يازدهم سپتمبر 2001، آهسته و يکی پی ديگر کاهش يافت. اين نکته نه به آن معناست که "زرنگار" ديگر مطالب تازه آفرينشی، پژوهشی و ترجمه به دست نياورد، يا همکاران تازه نيافت. هنگامی که کليت پيامد و دستاورد اين دور دو سال و چند ماهه را در برابر رهاورد دو سال و شش ماه پيشتر "زرنگار" بگذاريم، ميبينيم که افت چشمگيری در همکاری و پرکاری آنانی که پيوسته مينوشتند، رونما گرديده بود. ديگر گستره های آفرينشی، پديده های ادبی، تبصره ها و تحليلهای اوضاع سياسی کشور به فراوانی و درخشش گذشته نميماندند.

 

با آنچه گفته شد، نميتوان از نوشته های پر اهميت داکتر ثنا نيکپی، يحيا رحمانی، عصمت الله روحانی، عبدالرشيد سرحدی، نجيب ثاقب، نصير مهرين و ديگران در همان مقطع ياد نکرده گذشت.

 

اگر 1999 تا 2001 را سالهای کمترين سياسی و کمتر ادبی (آنهم به مفهوم بهبود نسبی عرصه طنز، تاريخ ادبيات و چاپ شمار زيادتر شعر) "زرنگار" بناميم، نادرست نخواهد بود.

 

3) سالهای پس از سپتمبر 2001: نشريه يی که روزگار دشوارش را به سختی سپری ميکرد، ناگهان با آزمون بزرگی رويارو گرديد: سه شنبه خونين يازدهم سپتمبر. اين همان چرخشگاهی بود که بيشتر از اشتعالات و درگيريهای سياسی درون کشور از "زرنگار" توجه و موضعگيری ويژه ميخواست.

 

جو زمستان سياسی جهان در سايه واگير CNN و همگامانش، فراگرفتن اشاره های کاخ سپيد پسند و همزبانی با جهانسالاران عرصه را بر بسياری از رسانه های جهان دشوار ساخته بود. از يک سو مقوله های نوينی به ميان آورده شدند و از سوی ديگر، شماری از مقوله های کهن معناهای تازه يافتند. اصطلاحات تروريزم، نبرد با تروريزم، نظم نوين جهانی، ارتش صلح، ارتش جنگ، زندانيان سياسی و زندانيان غيرسياسی، بازداشت شدگان جنگی، بنيادگرايی، اعتدالگرايی، ميانه روی و حتا مفاهيمی مانند مبارزه، آزادی، رهايی، رستگاری، جنگ، صلح، بازسازی، کمک جهانی، تمويل سياسی، تمويل نظامی، مشاور نظامی و دهها اصطلاح فراتر يا فروتر ازينها مانند فرشته، اهريمن، نفت حلال و خون حرام، از در و ديوار به سر و روی رسانه ها ميباريدند و تعبير ميخواستند.

 

مريم محبوب نخستين نويسنده افغان است که پس از يازدهم سپتمبر، هنگامی که سرگردانی سياسی بر انديشه بسياری از روشنفکران محتاط و دورانديش (به شمول نگارنده اين يادداشت) سايه افگنده بود، با موضعگيری بدون ترس با چاپ سرمقاله شماره اول اکتوبر 2001، جايگاه "زرنگار" را بار ديگر روشن ساخت. اين نوشته يکی از زودترين، ژرفترين و بهترين تحليلهای سياسی است که تا کنون در پيرامون اقليم سياسی افغانستان و چون و چند وزش بادهای سياسی به سوی آن نگاشته شده است.

 

"زرنگار" از يورش زمينی و آسمانی ارتش ايالات متحده بر خاک افغانستان (نوامبر 2001) تا کنون با تلاش زياد سوی رهيابی ميرود. چهار سال پسين را ميتوان سالهای خوديابی، ژرفنگری و رخشندگی تازه اين دوهفته نامه در گستره های ادبيات، سياست و گزارشگری دانست.

 

در کنار دوستان با محبتی که پيوند خستگی ناپذير شان را با "زرنگار" همچنان استوار نگهداشته اند و نامها شان ياد شدند، حضور تازه دم نويسندگان و همکارانی چون پوهاند حسنيار، غلام حسن ناصری، پرتو نادری، دکتور بشير سخاورز، غفار صفا، دکتور لعلزاد بلوچ، کبير بختياری، کبير الينگاری، محمد اکبر سيد زاده، دکتور اسد آصفی، ولی احمد نوری، معراج اميری، مسعود راحل، هارون امير زاده، کاظم کاظمی، خالده فروغ، کمال الدين مستان، رازق رويين، منصور سايل شباهنگ، عليشاه احمدی، فوزيه رهگذر برلاس، هارون راعون، گل احمد شيفته، مير اسماعيل جباری نژاد، انجنير داوری زمينداوری، حسيب الله فضل نسيم، ترانه جوانبخت، رحيم الله درانی، خالد نويسا، ، ايشر داس، نعمت حسينی، صبورالله سياه سنگ و ديگران (با پافشاری روی اين گفته که نام نگرفتن، بهانه ناديده گرفتن نيست) به نوبه خود دارای اهميت ميباشد.

 

گراف کارنامه "زرنگار"

 

شناسه های زيرين، نمايانگر پرتوه های تراويده از "زرنگار" است.

 

1) گزارشها/ اخبار: بيان حقيقت همانگونه که هست، خدمت به تاريخ فردا است. "زرنگار" نه تنها از اين خدمت شانه خالی نکرده، بلکه برای اجرای آن با همه توان و امکانات ميکوشد. نگرش و تعهد اين نشريه امروز نيز همان است که در نخستين سرمقاله نخستين شماره سال 1996 آمده بود.

 

"زرنگار" سه هفته پس از رويکار آمدن طالبان به ميان آمد. از آنجايی که بخش خبری اين نشريه همواره ده تا پانزده گزارش ويژه از افغانستان را در هر شماره دارد، اگر ميانگين گزارشهای مربوط به آن رژيم، ده و شماره های زرنگار که در دوران پنج سال و دو ماه فرمانروايی سياسی طالبان بر افغانستان و چهار سال پس از رفتن آنها چاپ شده، يکصدوچهل برآورد شود، درمييابيم که بيشتر از يکهزار گزارش کوتاه و بلند از کارنامه طالبان ثبت کاغذ گريده است.

 

ممکن است اين رقم در مقايسه با هزاران هزار نوشته، گزارش و تبصره رسانه های ديگر عدد کوچکی باشد، ولی آنچه به سود شمارش هزار يادداشت "زرنگار" ميچرخد، اين است که بازتاب رويدادهای دوران فرمانروايی طالبان مانند هر دوره سياسی ديگر در کشور، از روزنه تحزب و تعصب سازمانی (وابستگی به يکی از دسته بنديهای سياسي) نيامده و به اين ترتيب، برون از موضعگيريهای جانبدارانه و تهی از عناصر "مهر و کين" ميباشد.

 

"زرنگار" همانگونه که کردار ديروز و امروز طالبان را با چاپ هزاروپنجصد گزارش کوتاه و بلند به خوانندگان رسانيده بود، با آوردن نزديک به يکهزار گزارش، پهلوهای گوناگون رژيم بهره مند از پشتيبانی سياسی، نظامی و پولی ايالات متحده امريکا در چهار سال پسين را نيز بی کاست و فزود بازتاب داده است.

 

نوشته ها در موارد گوناگون اسلامشناسی، ادبيات، حقوق، اقتصاد، سياست، تاريخ، عرفان، محيط زيست، پژوهشهای طبی، باستانشناسی، برخی از اسناد مهم سياسي_ تاريخی معاصر به شيوه پاورقی، شناسايی يا بازشناسايی روندها و چهره های مطرح و اثرگذار جهان امروز و همچنان گزارشهای ويژه از رويدادهايی که با سرنوشت مردم افغانستان پيوند دارند، در پخش آگاهی به جامعه افغانی دورافتاده از کشور ميپردازد.

 

2) مطالب سياسی: "زرنگار" بار ديگر پيشرفت چشمگيری در پخش مسايل سياسی کرده است. سلسله نوشته ها و برگردانهای ارزشمند محمد آصف بره کی، دکتور لعلزاد بلوچ، استاد حسنيار، دکتور اکرم عثمان، کبير بختياری، کبير الينگاری، محمد اکبر سيد زاده، دکتور اسد آصفی، ولی احمد نوری، معراج اميری، مسعود راحل، هارون امير زاده، عبدالقدوس لودين، سيد عثمان روشنگر، ياسين رسولی، فاروق روشنا، سيد اسدالله بشريار، بشير بغلانی، عبدالله حبيب طرزی، سهراب کابلی، اسدالله ولوالجی، ضيا افضلی، يما فدايی، مشتاق نوری، دکتور رسول رحيم، سيد حسين محبوبی پژوهنده، مير ناصرالدين کليم زيوری، حمزه واعظی، دکتور دادفر سپنتا، نذير ظهير، عزيزالله رويش، احسان الله بيات، خدا دوست، ع فراسياب، امين بهارابی، سيد عاصف حسينی، و چند تن ديگر در پيرامون قانون اساسی و انتخابات افغانستان، بحران شرق ميانه، رسواييهای سياست فرمانروايان ايالات متحده در آسيا، گفتار و کردار سردمداران سياسی هند و پاکستان و نقش آنها در رويدادهای مربوط به سرنوشت افغانها، بازداشتگاههای گوانتانامو، بگرام و ابوغريب، بخش کوچکی از نمونه ها به شمار ميروند.

 

شماری از نوشته ها مانند تاريخچه گوانتانامو، پرونده زندانيان کشته شده افغان زير شکنجه دژخيمان بيگانه، دهان طالبان و گوش اف بی آی، سرباز امريکايی، نماينده مخفی افغان رازها را افشا ميکند، با لوای سواره نظام به سوی کابل، و شهر کوچه های بی نشان، نخستين بار در همينجا بازتاب يافته اند.

 

سلسله نوشته های انديشمندانه زير نام "نگوييد که نگفته بودم" يا زنجيره پيشبينيها در پيرامون مسايل افغانستان و اوضاع اطراف آن به قلم دکتور ثنا نيکپی يکی از شگفت انگيزترين و پرخواننده ترين بحثها در برگهای "زرنگار" است.

 

در دو سال پيسين، "زرنگار" در بيشتر از سی مورد، با داشتن سرمقاله های صريح، مهمترين رويدادهای جامعه افغانی يا جهانی را مسوولانه به بررسی گرفته است. شماری از اين نوشته ها، مانند "آقای کرزی، اينجايش ديگر ملی و ديموکراتيک نيست"، انگشت گذاری و هشدار به هنگامی اند به حامد کرزی و همه آنانی که در راه پولی ساختن حق تحصيلات عالی برای فرزندان افغان در پيشنويس قانون اساسی ميکوشند. از همين دست است نوشته های "حربه فتوا و فرهنگ زور" و "ترور حقوق مردم و قانون و ضرورت نهادينه شدن تعبير قانون"، "برتری زنان در دستاوردهای آموزشی، اجتماعی، و اقتصادی، "پادزهر انتخابات"، "زرداد نيز سگی داشت"، "فاتحين تکريت"، "بعد از سی سال انتخابات"، "ياسرا! سفر هنوز پايان نيافته است"، "دولت تمام و پروژه های ناتمام"، "همزيستی فرهنگها و تخاصم فرهنگها"، "بهار دو گونه است"، و چند يادداشت ديگر، هر يکی به جای خودش نمايانگر شهامت مطبوعاتی و آرمان آزاديخواهانه "زرنگار" در گرماگرم ماجراهای مرتبط با سرنوشت مردم افغانستان تواند بود.

 

3) هنر و ادبيات: با دريغ فراوان، دو سه سال پسين، فصل غم انگيز کوچ جاودانه چندين تن از سرزمين فرهنگ و هنر کشور بود. "زرنگار" سوگوار نيز به نوبه خويش برگهای را وقف بزرگداشت از جايگاه ادبی دوستان از دست رفته کرد:

 

سوگنامه ها/ يادنامه ها: "ارواشاد محمد علم بحرکي" (الف ياقوت)، "فرار از سالهای مسخ" به ياد روستا باختری (مريم محبوب)، "روستا باختری، نويسنده يی در غبار فراموشي" (نعمت حسيني)، "روستا باختری: سپاهی گمنام ادبيات افغانستان" (سياه سنگ)، "در سوگ ليلا صراحت" (مريم محبوب)، "سلام بر تو ای ليلای قبيله شعر" و "خاموشی ليلا صراحت روشني" (واصف باختري)، "حضور دوباره ليلا صراحت روشنی در شعرهايش (زلمی باباکوهي)، "با ياد او [ليلا] نم ميزند چشمانم" (زهره هاشمي)، "گلزاری که گلوی خونين داشت" در ماتم ليلا صراحت روشنی (منصور سايل شباهنگ)، سوگسرودی برای ليلا صراحت (داود فرهام)، "چهرنماهايی از ليلا صراحت روشني" و "ليلا غروبی در سپيده دم" (سياه سنگ)، "گلفروشم ز من گلی بخريد" برای ميرمين پروين (مريم محبوب)، "هنگامی که قافيه ها رديف ميشوند" در سوگ داود فارانی، "چاقوسالاری در کانون آگاهي" در اندوه کشته شدن حبيب الله حيدری، "شيما رضايی را اينگونه کشتيم" (سياه سنگ)، يادهايی از صباح الدين کشککی، سيد حسن راضی، داکتر اختر مستمندی و سپيده جوانمرگ نوشته مشتاق کريم نوری، يادداشتی در باره شهيد محمد هاشم ميوندوال، بيشتر از سی نوشته و ترجمه در سوگ ستاد عبدالشکور رشاد، غلام محمد الماسک، عبدالرحمان فتاح، نصرت پارسا، محمد عالم مارمول، محمد الياس بريالی، مولوی صالح محمد فطرت، دکتور عبدالسلام روستايی، دختر کتابفروش، يادنامه هايی برای شادروان آزاد کابلی به قلم سيد محمد آزاد، "شکوه کوه در آيينه آمو" برای استاد عبدالاحمد جاويد، يادی از مولانا خال محمد خسته، همه و همه نمادهايی اند برای نکوداشت و حرمت به رفتگان.

 

در کليت، 2004 و 2005 را ميتوان شگوفاترين دوران پرداختن به ادبيات در نه سال زندگی "زرنگار" دانست. تنها در پنجاه شماره گذشته، بيشترين، اگر نه همه، دستاوردها و کارکردهای ادبي_ هنری افغانستان چه در ميان کشور و چه در برونمرزها ياد شده اند. ازين ميان، ميتوان از چاپ بيشتر از يکصد و بيست پارچه شعر، بيشتر از چهل نقد ادبی، چهل مقاله در رابطه با پژوهش ادبی، نزديک به بيست داستان کوتاه، معرفی و بررسی بيشتر از پانزده کتاب تازه، ده گفت و شنود دامنه دار با نام آوران عرصه ادبيات و هنر افغانستان، چند سفرنامه ادبی و تعداد زيادی از طنزهای منظوم و منثور، به فشردگی چنين ياد کرد:

 

شعر: مولانا، حافظ، رودکی، عمر خيام، فرخی، رابعه بلخی، خليلی الله خليلی، گل پاچا الفت، ليلا صراحت روشنی، کاظم کاظمی، خالده فروغ، کمال الدين مستان، رازق رويين، منصور سايل شباهنگ، فوزيه رهگذر برلاس، هارون راعون، گل احمد شيفته، عليشاه احمدی، داود فرهاد، کامل انصاری، مير اسماعيل جباری نژاد، همايون ساحل، محمد يوسف پناه، مجيد احسان، الف غالب، محمد اشرف بيخود، ولی شاکر، فيض محمد فيض، م. فرهود، حسيب الله فضل نسيم، ترانه جوانبخت، رحيم الله درانی، محمد کبير بختياری، و چندين سروده از عاکف گوران، ساجی دانندا، خوزه آنتانيو برينال، محمود درويش و کرن ايتلسداتار با ترجمه هايی از واصف باختری و صبورالله سياه سنگ

 

داستان: افزون بر آخرين فصل رمان "کوچه ما"، "کوچکترين" از دکتور اکرم عثمان، "بن بست" نوشته روستا باختری، "آدم برفي" اثر جواد خاوری، "خون پنجره" نوشته نعمت حسينی، "سرخ و سپيد" از خالد نويسا، "خاليی فصل" به قلم عماد جوادی، "چوديی پروانه" نوشته ضيأ افضلی، "گره" و "سفرنامه رويا" به قلم رزاق مامون، "دست شيطان" به خامه عزيزالله نهفته، "بابه گاربيجي" از غ ح ناصری، "کاغذ پرانباز" از خالد حسينی به ترجمه ضيا افضلی، "اندوهم را به کدامين دره فرياد کنم" از هرچرن چهاوله بهارتی، "ملکه يا کنيز؟" نوشته ميخاييل ميخاييلوويچ زوشينکه، "بازيهای بی پايان" نوشته ايتالو کالوينو در ترجمه های سياه سنگ

 

نقد و بررسی: نقد تحليلی "گلنار و آيينه" (رمان اعظم رهنورد زرياب) نوشته نعمت حسينی، دو نوشته از دو ديدگاه در پيرامون "خانم جورج" (گزينه داستانی مريم محبوب) از حنيفه فريور و ضيأ افضلی، بررسی "کاغذپران باز" (رمان خالد حسيني) توسط دکتور آرلی لويين، "نقد و عيار نقد" يا نگاهی به "چشم انداز شعر امروز افغانستان (اثر قنبر علی تابش) از سوی ابوطالب مظفری ، "يک يادآوری دوستانه" از شفيق وجدان بر بخشی از "کوچه ما"، "صعود و نزول سبک هندي" از دکتور بشير سخاورز، "حرفهای غير قابل چاپ" در باره جريده "آفتاب" و رمان "گلنار و آيينه"، "يادی از مانی ثانی: کمال الدين بهزاد" نوشته گل احمدشيفته، "جهانی از سايه های يک دست" نوشته پيمان اسماعيلی، و ...

 

مصاحبه ها: "رو به رو با واصف باختري" (تهيه کننده: پرتو نادري/ بازتايپ: ايشر داس)، "رهنورد زرياب و داستان فرهنگ" (گفتگو با گزارشگر نشريه پيوند/ بازتايپ: معروف کبيري)، "لحظه يی با روستا باختري" (تهيه کننده: نعمت حسيني)، "گفت و شنودی با دکتور اکرم عثمان" (تهيه کننده: نبيله زحل يعقوب)، "سپوژمی زرياب: قلمی در برابر کابوس" (تهيه کننده: ياسمينا سوپووا/ برگردان: سياه سنگ)، "مصاحبه با منصور سايل شباهنگ" (تهيه کننده: کاظمي)، "گفت و شنودی با استاد واله" به همت مشتاق نوری، و "نقشهای کلاسيک و ديدگاههای نو" گفت و شنودی با محمود باختريانی نقاش.

 

به همين گونه اند مصاحبه هايی با دکتور سيد مخدوم رهين، اعظم رهنورد زرياب، و غلام حسن حضرتی رييس نشرات راديو از عنايت عبيدی و گفت و شنودهای دامنه داری با وحيد قاسمی، اسدالله ولوالجی، صبورالله سياه سنگ و ...

 

کتاب: شناسايی "قحط سالي" (دکتور اکرم عثمان) در نوشته يی با عنوان "قحطسالی در قحطسال انديشه و فرهنگ" به قلم اسحاق نگارگر، بررسی "پرستوی کابل" (ياسمينه خضرا) با ترجمه دکتور لعلزاد بلوچ، نگاهی به گزينه سروده های "ماه هزار پاره" (شريف سعيدي) از سوی حميرا نکهت دستگيرزاده، يادداشتهايی بر داستان بلند "کتابفروش کابل" (آسنی سيستد) نوشته اسدالله هدف، در حاشيه گزينه سروده های "آتشسرا" (معتصم بالله خليلي) از سوی عنايت الله شهرانی، معرفی رمان "کاغذپران باز" (خالد حسيني) توسط اسدالله شفايی، بازشناسايی "زندانيان قلعه مرگ" اثر صوفی غلام محمد به اهتمام نصير مهرين، نوشته يی در باره "ما باشندگان ديرينه اين سرزمين" (ايشر داس) توسط "زرنگار"، نگاهی به "فصل آخر" (اسماعيل اکبر)، "نگاهی به کتاب که کيست؟" و "گذاری بر بوطيقای خاک: آرش آذيش" از ضيا افضلی، "گزيده اشعار خليلی به زبان انگليسي"، "بستر گلهای سرخ" از نيلوفر پذيرا، و ...

 

مباحث ادبي/فرهنگی: "واصف باختری آفرينشگر انديشه ورز و انديشه گر آفريننده"، "نکته هايی پيرامون نقد ادبی نوين، "نيمرخی از بريده تاريخ" و "صوفی عشقری شاعر مردمي" اثر گل احمد شيفته، "کافکا – استاد مضحکات سياه" و "شخصيت زنده افسانه يي" آصف بره کی نوشته محمد آصف بره کی، "بيا و به امامت مردم نماز کن" و "اگه شمالی لاله زار نباشه" نبشته ايشر داس، "نگاهی به نامريی های دنيا غبار" اثر نعمت حسينی، "چادری بپوش/ چادری نپوش" از ليلا صراحت، "در حاشيه چادری بپوش و چادری نپوش" از نصير مهرين، "يادی از جميله زمان انوري" به قلم مشتاق نوری، "ديباچه يی بر شعر" از استاد يوسف سيمگر باختری، "بزرگداشت مولانا" نوشته ضيا افضلی، ابوالمعانی بيدل" نوشته ع سرحدی، "راه ابريشم شعر" نوشته دکتور بشير سخاورز، "در به در به دنبال شعر" از سياه سنگ و ...

 

سفرنامه های ادبی: "من پرندگان را در بی سرحد بودن ميشناختم" نوشته خالده فروغ، "ماه بر نگين/ نگين بر انگشتر کوه" نوشته سياه سنگ، و ...

 

طنز: "از خودکش بيگانه پرست"، "خنده امريکايي"، "پيام يوحنا به جورج" نوشته محمد آصف بره کی، "چالاکترين آدم روی زمين" از انجنير شاه معين، "درس" نوشته عظيم جسور، "انتخاکباد" از وليد پوپل، "گل سرخ" نوشته لکشمن گنگولی، و چندين سروده و پارچه های طنزی از گلشهيد مفتاح، کلک راستگوی، ن. سرکوهی، زنبيل، چلوصاف و ...

 

4) ارزشهای باستانی

 

"يادداشتی در مورد باستانشناسي" از محمد اکبر امينی بهداد، سلسله "جشن باستانی نوروز" ("زرنگار")، "نوروز در شهرهای مختلف افغانستان" از عبدالحکيم صافی، "پيشينه رواجهای نوروزي" از دکتور خوشنظر پاميرزاد، "بلورستان يا نورستان امروز" نوشته کامل انصاری، "برامک دهکده يی با مدنيت کهن" از سيد اسماعيل مشفق، سلسله ترجمه های زيبا و ماندگار در پيرامون اسطوره ها و حماسه ها به قلم جوشن، "آيا گنجينه طلا تپه دست نخورده مانده است؟"، "گنجينه طلا تپه و نمايشگاه شهر به شهر"، "آنچه من گم کرده ام"، "سرگذشت و سرنوشت موزيم ملی افغانستان"، " تاراج دامنه دارتر و دزدان دليرتر"، "در باغستان کابل قديم و نظری به علم گنج" از گل احمد شيفته، "اسرار مناره های سر به فلک کشيده" و "مناره های غزني" از کامل انصاری، "دسته گلی برای موزيم کابل" در حاشيه جايزه پرنس کلاوس هالند به عمراخان مسعودی، "رهزنان يا رهنمايان" در تپه بازی خيل کابل و مس عينک لوگر نوشته يا ترجمه سياه سنگ، و چندين گزارش در پيرامون سرنوشت نامعلوم بوداهای باميان، غارت آثار باستانی افغانستان و ...

 

5) پژوهش

 

سلسله ارزشمند پژوهشهای حقوقی زير نام "تهديد حقوق بشر در مبارزات انتخابات پارلمان افغانستان" اثر دکتور نيکپی، نوشته ها و برگردانهای دلچسپ از دانستيهای مذهبی، و اسطوره های جاودان به همت جوشن، "دغدغه خصوصی سازي"، "نگاه گذرا به وضعيت محيط زيست در افغانستان"، "قانون اساسی جديد بيمها و اميدها" و "بررسی ميزان تاثير بيابانزايی بر محيط زيست" از پوهاند استاد حسنيار، "نظام بهره داری از زمين" از دکتور اکرم عثمان، "در جستجوی ملکه سبا" ترجمه دکتور لعلزاد بلوچ، "اهميت اتنو گرافی در راه تشکل ملي" نوشته دکتور صاحبنطر مرادی، "پرومته و شيطان: تاملی بر جهانبينی انسان مرکزيت"، "گفتمان خشونت: نگاهی به فلسفه ليوتار" نوشته مسعود راحل، "آب سرچشمه حيات و کالای ستراتيزيک قرن" از استاد نجيب فهيم، "قلمرو صلاحيت قضا در جمهوری اسلامی افغانستان"، "تأملی بر پيشنويس قانون اساسی جديد افغانستان"، "نيم نگاهی به پروسه قانون اساسي" نبشته محمد هادی حکيمی، "افغانستان ميان جمهوريت و شريعت" از دکتور رنگين دادفر سپنتا، "تفاوتها و شباهتهای زمين و مريخ" از پوهاند محب الله رحمتی، "د صنعت بنستونه" از جوشن، "در گرمای صد هزار آفتاب" نوشته گل احمد شيفته، "سزاواری آموزش فلسفه اسلامي" اثر سيد حسن نصر ترجمه ذوالمجد عالمشاهی، "سونامی نازنين! خوش آمدي" نوشته سياه سنگ و به همينگونه پژوهشهايی در پيرامون حقوق زن، کار شاقه کودکان، و ...

 

6) تاريخ

 

"چرا سيد جمال الدين افغانی به افغانستان برنگشت؟" اثر نصير مهرين، "تاريخ پر مخ زي" از الف ياقوت، سلسله "با لوای سواره نظام به سوی کابل" اثر آر سی ميتفورد با ترجمه دکتور لعلزاد بلوچ، "تهاجم بر قصر تپه تاج بيگ کابل" برگردان: محمد آصف بره کی، "کارنامه شاهدخت سلجوقي" از گل احمد شيفته، "يک بنای تاريخی فراموش شده" اثر پوهاند حسنيار، "فيض محمد کاتب تاريخنگاری در غبار تاريخ" از سياه سنگ، و ...

 

7) موسيقی

 

"فرهاد دريا به وطن برگشت"، "آهنگهای ناشناخته احمد ظاهر" نوشته سلطان احمد، "سالهای طلايی صدا و سرود: جليل زلاند" نوشته محمد آصف معروف، "سلطان بدون جانشين اقليم رباب: استاد محمد عمر" نوشته گل احمد شيفته، "سخنی پيرامون انجمن احيای موسيقی کهن افغانستان" از عماد جوادی - وحيد امين، "ذبيح الله امانيار هنرمندی که در زمان طالبان ارشيف راديو را نجات داد" از مشتاق کريم نوری، "رويکردی به يک رويداد ونگاه فشرده به کارکردهای وحيد قاسمي" و نگاهی به جايگاه موسيقی در پيشينه فرهنگی افغانستان" نوشته و ترجمه ضيا افضلی، "درخت پر شگوفه فروردين: احمد ظاهر در آستانه شصت سالگي"، "ظاهر هويدا در آستانه شصت سالگی، و "حنگه مينه زما و ستا وه، حنگه هير شو د يو بل نه"به ياد قمرگل: نوشته سياه سنگ، ...

 

8) سينما

 

يادداشتهايی در باره فلم "اسامه" و "صديق برمک بار ديگر بر نردبان شهرت" از نعمت حسينی، تبصره هايی بر فلم "سه نقطه"، گزارش "خانه اسامه بن لادن: يک اثر هنری متفاوت"، نگاهی به جشنواره فلمهای کوتاه مستند افغانی نوشته ضيا افضلی، "درد دل بازيگران فلم اسامه" از عبدالنافع شيرزاد، "معجزه سناريو" از دکتور بشير سخاورز، "خون پشت پرده رقاص آتش"، بررسی زندگی کوتاه هنری و کشته شدن جواد واصل، و ...

 

9) طبابت

 

بدن گزافه ميتوان دکتور حسين دانشور را پرکارترين دوست "زرنگار" دانست. اين نويسنده نستوه ضروری ترين آگاهيهای طبی و صحی مورد نياز خانواده ها را با ساده ترين شيوه نوشته و به خوانندگان رسانده است. "طب سوزنی چين" نوشته دکتور امير منصوری، و برخی از نوشته های دکتور زهره عاطف نيز ستودنی اند.

 

10) بازتابها

 

"سرودی که ملی نيست" از خواجه بشير احمد انصاری، "نظری به مصاحبه هنرمند محبوب: وحيد قاسمي" از فرهت هروی، "به پاسخ تظاهرات ضد امريکايی را چه کسی تغذيه ميکند" از مير ناصرالدين کليم زيوری، درنگی بر نوشته خانم سوسن سيستانی از سيد محمد اکبر سيدزاده، و ...

 

11) گوناگون

 

کبير الينگاری نوشته های ارزشمندی داشت در پيرامون چگونگی وضع و رويدادهای شهر کابل. "د کابل تنظيمی اداره د هيواد د گتو د ساتلو توان نلري" که آميزه زيبايی از خاطره نويسی و گزارش را با شيوايی ويژه يی به خواننده پيشکش ميکند، يکی از آنهاست. ادامه همچو نمونه ها همواره خواندنی خواهد بود.

 

محب الله رحمتی با گشايش ستون تازه "معرفی شهرهای افغانستان" از تاريخ و جغرافيای کابل، قندهار و غزنی آغاز کرده بود. چه بهتر اگر اين بحث تازه شود و همه شهرهای کشور را در برگيرد.

 

گذشته از آنانی که در بالا ياد شدند، اينک به نامهايی که بيش از يک بار با "زرنگار" همکاری کرده اند، اشاره ميشود: ياقوت، حاجی سخی احمد، نبی قديريان، سيد حسن نصر، نضراب عالمی، الهه ظفری، غنی هما، جمال موسوی، قاسم قاموس، مظفر دره صوفی، نيلاب رحيمی، سرکوهی، دکتور مهدی، دادخواه کابلی، آقا سيد نسيان، منيره رحيمی، داود ناجی، اسمأ حبيب، هلال، مظفر دره صوفی، جمال آرام، فوزيه مرادی نظری، محمد سرور جوادی، دکتور ر.د.س، عبدالغنی حبيب و بدون شک شمار زيادی از قلمپردازان ديگر.

 

کاستيها و کمداشتها

 

دوباره بايد گفت که "زرنگار" ميتوانست بهتر از اين باشد. هنگامی که سخن از بهبود "زرنگار" يا هر نشريه ديگر ميرود، نقش همکاران، نويسندگان و هنرآفرينان نيز در آن مطرح ميشود. به هر حال، اين نشريه با دشواريهايی نيز روياروست. دشواريها ولو از سر ناگزيری باشند، باز هم بر آنها چيره شد.

 

1) "زرنگار" در کليت و به ويژه در سالهای 1998 تا 2004 بدون "سخن آغازين" يا سرمقاله، با گزارشهای سياسی درون کشور آغاز ميشد. البته هنوز نيز گهگاه چنان ميشود. اين روش، دوهفته نامه استوار و نيرومندی به نام "زرنگار" را در بسياری موارد همسويه خبرنامه "Newsletter" ساده جلوه ميدهد، در حالی که درونمايه اين نشريه چندين بار غنامندتر از محتوای نشراتی خبرنامه است.

 

سرنامه يا سخن نخست افزون بر آنکه حضور و پويايی گرداننده (يا گردانندگان) نشريه را تضمين ميکند، ميتواند در شناخت مواضع و هويت آن(ها) در هر شماره کمک کند. از سوی ديگر، پابندی به اين اصل، نمايانگر درجه تعهد به ارزشهای پذيرفته شده مطبوعاتی نيز است.

 

2) افزون بر آنچه که از درون کشور به "زرنگار" ميرسند، بسياری از اخبار و گزارشهای تازه مربوط به افغانستان از رسانه هايی مانند BBC يا پژواک برگرفته ميشوند. اين نشريه اکثريت قريب به تمام منابع را با امانتداری ياد کرده است. با اين حال در يکی دو مورد، گزارش و نقل قولهايی به "زرنگار" راه يافته اند که درست بودن آن پرسش انگيز است. در همچو موارد، بايسته تر خواهد بود که احتياط برتر از اعتماد دانسته شود و سرچشمه ها با پيشينه درستکاری شان سنجيده شود.

 

3) گاه گزارشها با قيد تاريخ وقوع رويدادها مشخص نميگردند. شايد بتوان زمان واقعه را با در نظرداشت مقطع همان دو هفته يی که گزارشش در "زرنگار" چاپ ميشود، حدس زد؛ ولی اگر پای پژوهش يا بررسی دقيقتر و مشخصتر در ميان باشد، آنگاه نقيصه مجهول بودن عنصر زمان درشتتر به چشم خواهد خورد.

 

4) گاه ممکن است در جريان دو هفته، بيش از يک گزارش، مثلاً دنباله يا آويزه های رويداد معينی از رسانه های ديگر به دست آيد. در چنين موارد بهتر است "زرنگار" به جای بازآوردن گزارشهای ظاهراً جداگانه (ولی همريشه و پيوسته) آنها را يکباره زير عنوان يگانه يی بافت دهد، تا هم از تکرار عموميات جلوگيری شود و هم زنجيره حوادث يکدست گردد.

 

5) "زرنگار" با همه کوششی که دارد، نتوانسته از جنجال "اشتباهات تايپي" رهايی يابد. بادريغ گاه دامنه اين کاستی از نادرستی تايپی در متن فراتر رفته و به بزرگترين عنوانها، شماره های تلفون، اعلانات و حتا درهم برهم چيدن ستونها به شکل بيرابطه نيز رسيده است. گرچه چنين ناهنجاريها به زياد نيستند، ولی اندک دقت ميتواند از تکرار آن در آينده بکاهد.

 

"زرنگار" و اعلانات

 

ميگويند "نيمه بيشتر زرنگار اعلان است و چنين طرحی فضا را برای نوشته های جدی تنگ و تنگتر ميسازد". شايد مريم محبوب و زلمی باباکوهی در پيرامون چند و چون اين نکته پاسخ يا گفتنيهای برون از يادداشتهای زيرين نيز داشته باشند.

 

1) در جهان رسانه های آزاد يا غير وابسته که منبع آشکار يا پنهان تمويلی (از نوع بودجه سالانه!) نميداشته باشند، آيا ممکن است با تکيه بر حق الاشتراک پيش رفت و هستی نشريه را به اين گونه نقد گروگان نسيه گذاشت؟ کمتر نشريه يی را ميشناسيم که ولو در هر دو صورت به آگهيها نپردازد.

 

بسياری از نشريه های نام آور جهان از Time و Newsweek تا روزنامه های شماره يک به اتکای اعلانات زنده اند، زيرا راه ديگری برای بهزيستن ندارند.

 

نه تنها "زرنگار" بلکه هر نشريه ديگر در نقش "اخبار مجتمع" ناگزير است برای همه ابعاد زندگی، جاهايی در برگهايش داشته باشد. چنين گامی هم ميتواند پشتوانه بقای رسانه ها باشد و هم ابزار مناسبی برای شناسايی و پخش کانونها و مراجع اعلان دهنده.

 

2) با دريغ، برخلاف بسياری از جوامع ديگر، همدياران ما گرايش چندانی به خريداری، پشتيبانی يا استوار نگهداشتن نشرات (خواندني) ندارند. شايد چنين شور و گرما در مورد سينما و موسيقی يا ساير سرگرميهای هنری دگرگونه باشد، ولی هنگامی که پای کتاب يا نشريه به ميان آيد، خيلی دل مان ميخواهد آن را بی هيچ "زحمت" و واضحاً "مجاني" به دست آوريم. چه بسا که در همچو حالات گلايه هم داشته باشيم که "دوستان نشرات و کتابها شان را برای ما منظم نميفرستند!"

 

اگر "زرنگار" يا هر نشريه مانند آن، "اعلانات" را هم نپذيرد، توان چاپ که هيچ، هزينه فرستادن آن به چهار گوشه جهان تا کجاها خواهد کشيد؟

 

سخن پايان

 

آگاهی نيرومندی است و رسانه ها خاستگاه نيرو. رسانه های رسا و راستين شايسته ترين همکاران تاريخ اند. هر رسانه سررشته يی به دستِ گردانندگان و سرنوشتی به دستِ گيرندگانش دارد. اين نشريه خستگی نشناس را بايد پاس داشت و برای بهبودش کوشيد.

 

جا دارد در پايان از همه همکاران برگزيده که در سرما و گرما پا به پای "زرنگار" تا کنون آمده اند، و با خامه توانای شان در يار و ياور مريم محبوب و زلمی باياکوهی بوده اند، و نيز از همه اعلان دهندگان گرامی که نيات نيک شان در راه استوار نگهداشتن پايه های وجودی "زرنگار" ناگفته پيداست، با سپاس ياد شود.

 

زرنگار! پا گذاشتنت به دهمين فرسنگ زندگی فرخنده باد!

 

[][][][][][][][][][]

ريجاينا (کانادا)

22 اکتوبر 2005

 

 

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول