© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

معروف کبيری

 

معروف کبيری

Maroof_kabiri@yahoo.com

 

 

 

 

 

...و همتافتی لهجه با صورخیال و بافت با موسیقی امروزین، دور جدید هنری را تمثیل میکند.

 

نیم نگاهی به(زندگی همین است) البوم جدید امیرجان صبوری آهنگ ساز و ترانه سرای پر تلاش کشور .

 

 

 

 

هنگامیکه غنا و غروب ،ترانه و سرود با عامیانه گی درهم میآمیزند وباچهره امروزین مینمایند،قیامت میکنند یعنی رستاخیزی رادر گستره هنر یه نمایش مینشیند که انوشه گی و انوشه بودن برآیند آن میتواند بود.

چشمای ترا وقتیکه بخواب میبینم

سودایی می شم

صحرایی می شم

تکه تکه تکه می شم

خنده هایی تو وقتیکه ،یادم می آید

هوش پرک می شم

هک و پک می شم

زره زره زره می شم

امیر جان صبوری با آفرینش هنری نوین خویش ، آنچه در نخست نامیدم ، درهم آمیخته و با موسیقی نوین آنرا گره زده است.

 صبوری، خانه زاد شهر سبز و دست پرورد هرات باستانی با مهارت خاص ، آواز سازواره های غربی ، گونه

های پاپ، چند وچونی از ریتم هایی با روحیه شرقی ها و در نهایت شیوه گویشی گوشه از کشورمان (زادگاهش)

را درهم آمیخته و با تلاش موسیقی هم آوایی(PLOY PHONIC) در لابه لای آهنگها اثر ماندگار و بی مثلی را

رقم زده است . زهی به چنین آفرینشگرانی .

صبوری کاروان یغما خورده و عقب مانده اجتماعی سرزمین خویشرا با چنان مهارت نمایش میدهد که تا مخاطب

خود بدان اننیشه ها اندر نباشد متوجه اصل قضیه نمیشود و بسا انسانهای سرزمینش بدان اندرند که با شنیدن این

داستانواره هایی نوین در چهارچوب موسیقی تفکر زبانه میکشد.

تا جوانی میرسد، غم بر سر غم میرسد

رنج و درد و عاشقی، همیشه با هم میرسد

به یکی صبر زیاد، به دیگری کم میرسد

کوه به کوه نمیرسد، آدم به آدم میرسد

با شب از خسبگی قافله آگاه میشود

کوله بار غزل ما مصرفی ها میشود

خرمن خاطره ها به زیر خاکا میشود

صبر ما سر میرسد،بانگ اسیری میرسد

فصل پیری میرسد،بهانه گیری میرسد

نا صبوری پا به پای نا گزیری میرسد

بنگرید که جسته و گریخته چگونه سرایشگر دو نماد مهم را درهم آمیخته و از آن جوهر دگری ساخته است

جنبه اندیشه یی و جنبه نشیده بافی و خیالپردازی چه زیبا تن و باف شده و به گوش ذهن همگان جلوه گری میکند .

اندرز های حکیمانه جهت رهنمون جامعه بجانب هستی و زنده بودن واقعی، آنچنان در لابلای سروده ها قوتمند

است که از آن انکار کردن نشاید.

همانگونه غنا و غزل نیز نهایت زیبا و همتافت شده که با جنبه روایی خویش درخشش خاصی دارد.

چشمان ترا وقتیکه بخواب میبینم

سودایی می شم

صحرایی می شم

تکه تکه تکه می شم

خنده هایی تو وقتیکه ،یادم می آید

هوش پرک می شم

هک و پک می شم

زره زره زره می شم

زندگی چنین است ، گاهی عاشقی

گاهیدقی

گه چنان و گه چنینم

گاهی باهمی ،گاهی بی همی

گه فریب و گه یقینم

خدا نکنه،ازگنار ما،رفته رفته بر نگردی

بادم نمیره ،لحظه وداغ ،چشمه چشمه گریه کردی

یاد تو بخیر،ای غزلسرا

عمر تو دراز، ای همیشه نو

چشمان ترا وقتیکه بخواب میبینم ...

از کشاکش چرخ زندگی،بین ما جدایی افتاد

بی رضای ما پیش پای ما ،ساگ بی وفایی افتاد

یاد تو بخیر ای غزل شنو

عمر تو دراز ای همیشه نو

درین سروده علاوه بر صور خیال و تمثیل حالت دقیقا با فولکلوری آمیخته به غنا روبرو میشویم و چنان مینماید که

سراینده (صبوری)خود عاشق دلباخته ایست که غرق شکوه و دعاییه معشوقه خویش است، و همواره عاشقانه چهچه میزند حتا در بعضی جایها اوج ادبیات  ترا ژیدی را تمثیل کرده و به نمایش گذاشته است.

بایستهء یاد آوریست که موسیقی هماوا یا poliphonic سر تا پای آهنگها را زیر پوشش دارد  گونه های رنگارنگ موسیقی را از نقاط مختلف جهان گرد آورده و در آهنگ ها مورد استفاده قرار داده است، و اینجاست که موسیقی کشورمان از یک سرخوردگی سنتی می رهد و بجانب همگون شدن و همپا شدن با موسیقی ملل انکشاف یافته گام بر میدارد.

طی چند دههء اخیر صدها کست و البوم از هنرمندانی گونه گون ثبت و به جامعه هنری مان تقدیم و افزود شده ، اما اگر یک کمی دقیق تر شویم ، اثر ماندگار و جاودانه در بین آفرینشهای هنری که بدان سوی ساحل به ثبت رسیده کمتر به چشم میخورد، زیرا تقلید و تکرار شیرازهء بعضی هارا تشکیل مرداده است.

گر چه در ظاهر گونه هایی از هماوایی و آمیخته گی سازواره ها را رقم زده اند ولی با آنهم جانمایهء آهنگها فراتر از تکرار و تقلید بجایی نمیبرد.

پس از چنین آفرینشهایی نبایست انتظار جاودانگی و ماندگاری را داشت، چه اثر تقلیدی و تکراری پیش از آفرینشگر خویش ، در تنگنای فراموشی جان میسپارد.

روی این نماد ها امیر جان صبوری با رقم زدند البوم نوین و آفرینش هنری امروزین خویش توانسته جاودانگی را با اثر هنری خویش بیامیزد که در واقع اورا میتوان هنر پرداز دوران ساز یا epicmeker خواند .

چه موسیقی کلیشه یی را دگرگونی آورده و در واقع ساختار شکنی حیاتی برای هنر کشور مان کرده است.

به گمان دوستداران هنر آفرینشی میتواند پویا و پایا بوده و در چامعه پا بگیرد که در آن اندیشه باشد و صورخیال نیز.

چه در هنر بحث قبض و بسط مطرح است که عدم توجه جدی بدین نماد نمیتوان چیزی را به عنوان جوهر در هنر یافت و بالایش انگشت گذاشت.

سروده ها و تصنیف ها یی افرینش هنری امیجان صبوری کاملا ساخته و پرداختهء خودش میباشد که با آواز دلنشین خویش زمزمه کرده است و با آنکه چهرهء گ.یشی عامیانه دارد، جنبهء روایتی در آن نهایت زیبا دلربایی دارد. که خالی از صور خیال و اندرز های رهنمونی نیست که این البوم با این سرودهء داستانواره پایان میابد.

همو وقتها که شهر شهر کهنه بود، جاده بی خطر خانه کاهگلی بود

همو شبها پر از لطف و قصه بود قصه ساده بودنقل و صندلی بود

بمو خانه ای خاک عشق پخته داشتیم

به روی عشق خود پا نمیگذاشتیم

محبت کنده کنده زدلها پر کشیده

جدایی از زمین تا ثریا سر کشیده

بیاد خاطرات گذشته زنده هستم

بیا ترا ببینم که من رونده هستم

هنوز لبهای تشنه به آبی تر نگشته

کبوتر های عاشق دوباره بر نگشته

نه سایبانی سردی که گل شبنم بگیره

نه آن آغوش گرمی که آدم دم بگیره

 

 

   

   

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول