صبورالله سياه سنگ

 

 

 

 

 

كارتونهايی در "فاصله بين دو انفجار"

 

 

صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

 

 

آغازی از پايان

مجموعهء طرح و كارتون همايون هژبر شينواری به نام "فاصله بن دو انفجار" در پشتی چهارم با این چند سطر به قلم زلمی باباكوهی هنرمند آزاده كشور پايان مييابد:

 

"هژبر شينواری از هنرمندان زرين كلك سرزمين ما، چهرهء شناخته ‌شده در هنر و آفرينش افغانستان است كه طی ساليان گذشته چه در داخل كشور و چه بيرون از آن كار و تلاش پيگير خود را ادامه داده و به آفرينشهای هنری خود افزوده است.

 

وی با مطبوعات افغانستان در زمينهء كارتون همكاری داشته و چنان كارتونيست آگاه، اوضاع ناهنجار اجتماعی را هنرمندانه در پرواز آزاد خطوط گريزنده به تصوير كشيده و پيام هنرمند راستين را كه در هر عصری پيام آزادی و ارزشمندی انسان است، بر اوراق زمانه درج كرده است.

 

مايه های كار شينواری را جامعه شناسی و سرنوشت انسان با همه كاستيها و ناهنجاريهايش كه او ماهرانه آنها را با چاشنی طنز دردآلود همراه ميسازد، تشكيل ميدهد.

 

از آنجايی كه شناسنامهء هنرمند نه زيستنامه بلكه آفرينشنامهء اوست،‌ آفريده های هژبر خود از زندگی، بينش، آرمان، جهان‌نگری و باورهای او سخن ميگويند."

 

كارتونكدهء شينواری در كابل

برای كسانی كه با نشريه‌ های افغانی آشنايی دارند، هژبر شينواری نام ناشناخته نيست. گواه بوده ام كه چگونه بسياری از دوستانم پيش از خواندن نوشته ‌ها در نشرات پايتخت، به "خواندن" كارتونهای اين هنرمند ميپرداختند و از اندازهء كوچكتر يا بزرگتر از كف دست آن خطوط گريزنده (به گفته باباكوهی)، پيامهايی مييافتند كه در مساحت قالينچه‌ يی بسياری از نشريه‌ ها كمتر پيدا ميشد.

 

دفتر كار شينواری را به خاطر كاروان دوستان و مهمانان و شاگردانش "كارتونسرای" نام گذاشته بودند. بعدها كه زمين و آسمان كابل را "واژه" گرفت،‌ "كارتونسرای هژبر" نيز نام فيشنی ‌تری يافت: "كارتونكدهء شينواری".

 

رنگين‌كمان دوستان

هژبر شينواری طيف هفت ‌رنگی از دوستان ناهمخوان و مهمانانی از هر جرگه و جلگه داشت. در سلسله مراتب افقی ياران او از چپ آتشی تا راست خاكستری، از مناجاتيان و خراباتيان هر خانقاه تا گماشتگان هر دستگاه، و از بيطرفهای سياسی تا چند‌طرفه‌ های غيرسياسی هر چه ميخواستی مييافتی. ولی اسد بديع، پروين پژواك، جواد منصور پوپل، رزاق مامون، محمد عوض حصارنايی، ظاهر ايوبی،‌ حسن صامدی، امين حبيب ‌يار و چند تن ديگر بيشتر از ديگران با اين هنرمندِ دوستدوست، دوست بودند.

 

گاهگاهی از خود ميپرسم: هژبر چگونه ميتوانست با اينهمه آدمهای گوناگون دوست باشد. شايد اين هم هنری بود، هنری که من هرگز نتوانستم آن را فراگیرم.

 

خاطره

در گرسنه ‌ترين روزهای رژيم آدمخوار داس‌ چكشی كابل، چهرهء يكی از سرافرازترين شهيدان راه آزادی افغانستان با نمادی از خورشيد بر زمينه سرخ (با امضای هژبر در گوشه آن) بر ديوار رو به ‌روی ميز كارش ديده ‌ميشد. هنوز نميدانم آن كار شينواری گونه ‌يی ماجراجويی بود يا او نيز ميپنداشت كه خفاشان پايتخت برای ديدن روشنی نابيناتر از آنند كه به چشم ميخورند. به هر حال، اگر "ك گ‌ ب زادگان" وطنی ميدانستند كه آن چهرهء كيست، شايد شينواری نيز مانند بسياری ديگر سالهايی از زندگيش را در ميله ‌زار پلچرخی آب ميكرد.

 

شينواری در ميان كارتونهايش

هرچند پيشينهء كارتونپردازی شينواری برميگردد به روزگار پيش از رژيم كودتای روسی، ولی 1978 گذرگاه تازه‌ يی بود درين كارنامه. اين كارتونيست پر كار در سيزده – چهارده سال رونق نمايشی مطبوعات (رسمی) تا رويكار آمدن رژيم "جهادی" كه كمترين رهآوردش سوزاندن چاپخانه با هيزم كاغذ و كتاب بود، با پيگيری بيمانندی به شهروندی ديار كارتونها رفت و بدون شك به جايگاه شايسته ‌يی هم رسيد.

 

هژبر با پشتكاری كه داشت، بيشترين نيرويش را به آفرينش كارتون سياسی به كار انداخت و نيز به رهنمايی آنانی پرداخت كه شور شوقی برای گام زدن درين راستا داشتند.

 

... و

از سرنوشت غم ‌انگيز نخستين مجموعهء طرح و كارتون هژبر شينواری در كابل دوازده سال ميگذرد. سرگردانيهای هژبر و تلاشهای رزاق مامون و عوض حصارنايی برای دست يافتن به آن مجموعه كه يكی دو هفته پيش از سمارق شدن حاکميت جهادی چاپ شده بود، پيوسته از دفتری به دفتر ديگر امروز و فردا ميشد، تا اينكه آتش گرفتن چاپخانه كابل، نه تنها آنهمه سرگردانيها و تلاشها كه هرگونه اميدی برای فردا را نيز خاكستر ساخت.

 

ماهها پس از آن افسانهء خاكستری آگاهی يافتيم كه انگشت شمار چند جلدی از آن مجموعه به دست كارمندانی از چاپخانه بيرون كشيده شده بودند. البته اين تصادف نيك توانست در تهيهء چاپ دوم كمك كند.

 

گذشته از زندگينامهء هنرمند و چند كارتون كه اين بار از كتاب برداشته شده و كارتونهای بيشتری در آن گنجانيده شده اند، مجموعهء تازه مانند چاپ نخست، بخشبندی شده است.

 

از آنجايی كه بالاتر از نود در صدد نقشهای كتاب دارای پيام سياسی بوده و در پيوند با روديدادهای دو دههء پسين افغانستان به ميان آمده اند، بايستی تاريخ هر كارتون و طرح نيز روشن ميبود تا ارزش آنها از ديدگاه زمانی مشخص ميگرديد.

 

[][][][][][]

ريجاينا (كانادا)

سوم جنوری 2003

 

 

 

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول